سید مهدی شجاعی می‌گوید: دغدغه قدرت، مقام، ثروت و جنگ‌های حزبی و جناحی جایی برای دغدغه فرهنگ باقی نگذاشته و در این میانه اگر حرفی هم از فرهنگ زده می‌شود برای جوری جنس است.

اگر حرفی هم از فرهنگ زده می‌شود برای جوری جنس است!
به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر،ید مهدی شجاعی این روزها گرچه کمتر در میان مخاطبانش حاضر شده و در پیش چشم عموم در نشست‌های فرهنگی و ادبی است اما وقتی بتوان به بهانه‌ای با او سخن گفت، کماکان با ادبیات منحصر به فردش به نقد ساختارهای فرهنگی حاکم بر جامعه سخن می‌گوید.
گفتگوی زیر نیز در مجالی کوتاه با وی انجام و تازه‌ترین دیدگاه وی درباره وضعیت فرهنگی امروز جامعه کشور را در بردارد.

* جناب شجاعی در چند سال گذشته شما منتقد ظهور طبقه جدیدی از مدیران و فعالان فرهنگی در دهه سوم و چهارم انقلاب اسلامی‌بوده‌اید که ویژگی‌آنها دارا بودن نگاه انحصار طلبانه به عرصه فرهنگ در کشور بوده اما پس از تغییر دولت کمتر پیش آمد تا از شما سوال شود چنین رویه‌ها و مدیرانی فرهنگی در کشور در فضای یکی دوسال اخیر چه شکلی پیدا کرده است؟

واقعیت این است که فرهنگ چه با تعبیر عام و چه با تعبیر خاص آن برای سیاستگذاران  و مدیران کلان کشور دغدغه‌‌ای جدی محسوب نمی‌شود. دغدغه قدرت، مقام، ثروت و جنگ‌های حزبی و جناحی جایی برای دغدغه فرهنگ باقی نگذاشته است. در این میانه اگر حرفی هم از فرهنگ زده می‌شود برای جوری جنس است و خالی نبودن عریضه.

* شما ریشه این مساله را در چه موضوعی می‌دانید؟

غفلت، نفسانیت، دنیا مداری و منفعت محوری، فراموش کردن خدا، فاصله گرفتن از معنویت و زیر پا گذاشتن حتی ابتدایی ترین اصول انسانیت. یادتان باشد اینکه هر کسی چقدر شعار می‌دهد و چقدر حرف از دین خدا و تقوی می‌زند ملاک نیست. ملاک این است که چقدر در عمل  و رفتارش، خدا را لحاظ می‌کند. من ممکن است به طور رسمی‌ و مستمر مردم را به تقوی دعوت کنم ولی خودم جای دیگری دعوت داشته باشم. حافظ می‌گوید: 

صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

من معتقدم که امروزه در ادبیات دعوت هم باید تجدید نظر کرد. نباید به مردم گفت بیایید بهشت بلکه باید گفت بروید بهشت. چون ما دستمان بند است و تا خود جهنم کار و دعوا و مشغله داریم!

میان این همه جنگ و دعوا و هیاهو برای تصاحب یا حفظ قدرت یا تخریب رقیب، و یا اندوختن مال و ثروت و مقام و موقعیت، خدا کجاست!؟ مقصودم در شعار و گفتار نیست بلکه در باطن و حقیقت رفتار است. بله؛ هیچ کس در شعار کم نمی‌گذارد و در سو استفاده از مقدسات نیز کوتاه نمی‌آید ولی: «الدِّينُ لَعِقٌ عَلى ألسِنَتهم، يَحُوطُونَهُ ما دَرَّت به مَعائِشُهُم» حرفی اگر از دین هست برای گذراندن امور دنیاست.

ممکن است بگویید این حرف‌ها چه ارتباطی با فرهنگ دارد. پاسخم این است که ابن حرف‌ها با سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی ارتباط دارد. عرض می‌کنم که این حرف‌ها عین فرهنگ است وریشه باقی مشکلات نیز در همین فرهنگ است. تمام مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ما همه به این ریشه بر می‌گردد .

* جناب شجاعی اشاره شما به نوعی بی‌تفاوتی در حوزه فرهنگ از سوی مدیران و سیاستگذاران در دهه چهارم انقلاب است. به باور شما سکوت آنها در قبال این پدیده ناشی از چیست؟

پاسخ این سوال را باید خودشان بدهند ولی یک وجه پاسخ این است که:

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

زمانی ما حرص می‌خوردیم و فریاد می‌زدیم که:

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
ین ره که تو می‌روی به ترکستان است.

اما حالا رسیده‌ایم به این نقطه که اشتباه از ما بوده است که گمان می‌کردیم مقصد اعرابی کعبه است اما مقصد دقیقاً خود ترکستان بوده است و مسیر غلط را اتفاقا درست طی می‌کرده. و ما بی جهت حرص و جوش می‌خورده‌ایم!

* یعنی بر این باورید که سیاستگذاری های جدید فرهنگی کشور هم منجر به تداوم همان مسیر شده است؟

آن زمان که من وضعیت اسفبار فرهنگی کشور را تشریح کردم و تعبیر اضمحلال فرهنگی را به کار بردم، عده‌ای از در انکار در آمدند و عده‌ای ناراحت شدند ولی چند صباح بعد، این فاجعه چنان بروز و گسترشی پیدا کرد که همانها هم تعبیر اضمحلال را ملموس و واقعی یافتند. آن زمان گفتم که لااقل چهل سال طول می‌کشد که لطمات و ضایعات فرهنگی جبران شود اما حالا بر این باورم که بسیاری از مصائبی که بر سر فرهنگ ایران آمده است از اساس قابل جبران نیست. وقتی قبح رذائلی مثل دروغ و تزویر و نفاق و اختلاس و حرامخواری از بین برود و جای معروف و منکر عوض شود؛چه امیدی به تغییر و اصلاح می‌توان داشت؟

* این باور که هیچ چیز قابل اصلاح نیست بسیاری سنگین و در عین حال سخت هضم است.

البته امید چیز خوبی است اگر که واهی نباشد و شما اگر بخواهید چنین امیدی داشته باشید، من مزاحمتان نمی‌شوم. بنای اشاعه یاس و خستگی را هم ندارم. مقصودم از تبیین شرایط فعلی این نیست که کاری نکنیم و دست روی دست بگذاریم بلکه بالعکس توجه داشته باشیم که در شرایط عادی قرار نداریم و سنگینی مسئولیت  و میزان همت و تلاش مورد نیاز در شرایط بحرانی قابل قیاس با شرایط عادی نیست. کار فرهنگی در شرایط فعلی به مثابه حرکت در خلاف جریان آب است یعنی باید لااقل ۱۰ برابر دست و پا بزنید تا یک گام پیش بروید.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.