دوستم میگفت: «در بندر بزرگ عباس یا همان کمبرون مشهور و معتبر قرنهای هفدهم و هجدهم میلادی، روبهروی جزیره پرآوازه هرموز (صحیح این واژه هرموز است نه هرمز، ولی واژه هرمزگان صحیح است) زمانی سی نفر از راه فروش گوشی همراه امرار معاش میکردند.
امروزه [1394] تعداد آنان به 300 تن رسیده است. دست زیاد شده است. بیشتر مردم هم تلفن همراه دارند و بینیازند، بنابراین فروشندگان گوشی همراه بازار فروش خوبی ندارند و دارند ورشکست میشوند. آخر فروختن گوشی همراه هم شغل است؟»
سال 1355 در لندن بودم. در رستورانی که غذاهای شرقی پاکیزه و حلال و گوارایی داشت و متعلق به ترکها بود. روزی گارسون که از انعامهای من و مسلمانی من خوشحال بود، در گوشم گفت، دو سورپرایز برای شما مشتری خوب دارم؛ رفت و یک قوطی ماست چکیده بسیار شکیل تولید ترکیه آورد که در لندن، من مزه ماست چکیده را بچشم.
بعد یک بسته زرورقی خرمای آمیخته با پسته و فندق به شکل مربع آورد. دیدم هسته خرما را گرفتهاند و پسته و فندق بدان زدهاند و با بهای یک پوند به دنیا صادر میکنند و رویش نوشتهاند «خرمای ترکیه».
فکر میکنم خرمایش را از عربستان میآوردند و در ترکیه و به صورت خمیر درآورده، با فندق و پسته قاطی کرده در بستهبندی شیک با تصاویر زیبایی از ترکیه، استانبول و گنبد مساجدش صادر میکردند. نه ماست چکیدهاش ماستی بود و نه خرمایش، اما آن قوطی ظریف و بسته بندی شیک ماست و آن زرورق دور خرما و پسته و فندق مورد پسند هر کس که آن دو سورپرایز را میدید، واقع میشد.
گاهی هوس میکنم، برگه هلویی با صبحانه بخورم. یک برگه هلوی بستهبندی شده استریلیزه پاکیزه نداریم. زیر دندانم صدای ماسه میآید. بیانصافها وقتی برگهها را تهیه میکنند، ماشین و دستگاهی ندارند که شن و سنگ ریزه و ماسه را از میوه جدا کنند. پریروز هر چه برگه هلو بود، دور ریختم و فاتحهاش را خواندم.
در بندرعباس خرماهای عالی عمل میآید که بتازگی دوستی برایم به رسم ارمغان آورد و باور کنید سالها بود چنین خرمای شیرین و پرگوشت و عالی نخورده بودم. به نظرم رسید به 300 تلفن همراه فروش عزیز بندرعباس عرض کنم جمع شوند و کارخانهای برای بسته بندی این خرمای عالی، همراه با پسته و فندق راه بیندازند، صادرات خوبی به اروپا خواهند داشت.
یکی از میوههای ایرانی که آلمانیها دلشان برای آن ضعف میرود، انارهای شیرین و ملس است. شنیدهام در ژاپن حبههای انگور درشت ایرانی را واکیوم میکنند و در بستههای 10 حبهای عرضه میکنند! ببینید چقدر بدبخت و بیچارهایم که یک عده بیکاره مفتخوار و تنبل میروند میوههای آفریقایی و آمریکای جنوبی را که در آن مناطق بسیار ارزان است، مانند انگور و آوواکادو، بلوبری و نارنگی را خریداری کرده با موادشیمیایی سرطانزا برای نگهداری در سردخانه کشتی (میگویند واکسهای مخصوصی به میوهها میزنند)، دوام آن را زیاد کرده، به بنادر ایران میآورند یا با کانتینر از مرزهای زمینی عبور میدهند و به بازار تره بار تهران آورده توزیع میکنند و بهای 20 هزار تا 90 هزار تومان در هر کیلو بر آن میگذارند. برای فریب دادن مردم هم، وزارت بازرگانی دروغی اعلام میکند، عدهای از توزیع کنندگان میوه خارجی را در میدان بازداشت کرده که تحت بازجویی هستند.
این توزیع کنندگان کی بودند؟ کی این اتفاق افتاد؟ میوهها کجاست؟ خیال میکنند مردم بچه هستند. ما را داخل آدم نمیدانند!؟ این واردکنندگان گردن کلفت را همه میشناسند. همه میدانند پشتشان به کجا قرص است. چرا اعلام نمیکنید، چند نفر هستند؟ نامشان کیست؟ تصاویرشان را چرا چاپ نمیکنید؟ مثل اینکه در تفنگ اداره استاندارد ما و وزارت صنعت و معدن و تجارت آرد ریختهاند به جای باروت! چرا اداره کل نظارت بر موادغذایی، بهداشتی، آرایشی و سازمان غذا و دارو صدایش درنمیآید؟ اگر این میوهها به مواد نگهدارنده خطرناک آغشته است، پس این واردکنندگان که در حال ارتکاب جنایت علیه بهداشت و تندرستی مردماند؛ چرا تحت پیگرد قرار نمیگیرند؟
در سال 1340 دولت امینی چهار سپهبد و سرلشکر دزد و گردن کلفت و ناراضی تراش بدنام و زورگو و متنفذ مانند سپهبد کیا، رئیس اداره دوم ارتش، سرلشکر ضرغام، وزیر گمرکات و انحصارات و سپس وزیر دارایی، سرتیپ اویسی، مدیرکل قند و شکر و سپهبد علوی مقدم، رئیس شهربانی را بازداشت کرد، عکسشان را در صفحه اول جراید گذاشت و یک سال زندانیشان کرد. من نمیدانم یک دولت برآمده از انقلاب چرا از پس چند دزد میدان تره بار برنمیآید و این قدر مماشات میکند. در هر حال صادرات ما از خودرو و یخچال وسایل خانگی و فرش وضع بدی دارد و آمریکا این روزها به جای ما، پسته کالیفرنیا را به دنیا صادر میکند. از زمان صفویه تا اواخر قاجاریه فرش ایران حرف اول را در دنیا میزد. از بس تولیدکنندگان محترم به جای رنگهای طبیعی که از گیاهان میگرفتند، رنگ مصنوعی در فرشها به کار بردند تا فرش ایران از سکه افتاد.
در جنگ دوم جهانی شهرت گز و سوهان اصفهان و قم به دنیا رسیده بود. سندش را دارم؛ ارتش انگلیس و ارتش شوروی هزاران بسته گز و سوهان سفارش دادند و در جبهههای جنگ این دو تولید گوارای ایرانی بین سربازانشان توزیع میشد.
یکی از کسبه زرنگ به خیال اینکه شیر تو شیر است، به جای گز، تعدادی هویج را شسته، پوست کنده و لای آرد قرار داده در جعبه را بسته همین طور به جای سوهان عالی تحویل داد. ارتشهای بیگانه قبل از ارسال بستهها در آنها را باز کردند و متوجه کلک افراد سودپرست شدند. تمام بستهها را با همان کامیونها برده به فروشندگان پس دادند و پول پرداختی را بازپس گرفته و جریمه سنگینی هم اخذ کردند!
در هر حال ما میتوانیم صادرکنندگان خوبی باشیم و مانند ترکیه بازار اروپا را از خشکبار و لبنیات خود پر کنیم، اما در یک بندر سیصد نفر دنبال کار آسان و بیدردسر تلفن همراه فروشی میروند و همه هم به علت اشباع بازار متضرر میشوند.
من به این نتیجه رسیدهام، صدها کانتینر میوه خارجی که وارد کشور میشود و مسؤولان مربوطه آنها را خطرناک و پر از مواد شیمیایی میدانند، تصادفی و قاچاق یا کوله بری نیست، بلکه مافیایی پشت این کار است. باید دولت برای قلع و قمع این مافیا، ارادهای داشته باشد.
۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۳
کد خبر: 370209
خسرو معتضد
نظر شما