۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۵
کد خبر: 392129

قدس آنلاین / رقیه توسلی : اذان می گویند... سفره افطار ما پهن است، بابا محمّد... من کنار قابِ عکس ات نشسته ام و مادر روی سجاده، باز شانه هایش تکان می خورد.

خانه ، قربان صدقه هایت را کم دارد

اذان می گویند... فکر کنم مادرهم مثل من حسابی دلش برای شما تنگ است... این روزها هروقت دلم خیلی می گیرد، مادر سربند سرخی روی پیشانی ام می بندد و من می بینم که چطور با اشک، روزه اش را باز می کند.

بابا محمّد! اذان می گویند... می دانی از وقتی که رفتی صدای الله اکبر که می پیچد مادر سرم را می بوسد و صورتش خیس می شود... بی هق هق، صورتش خیس می شود... بعد چادر گلدار سرش می کند، برای من هم یک سجاده می گذارد کنارش تا با هم نماز بخوانیم.

اذان می گویند... راستی بابا محمّد! مادر می گوید: روی سربند شما نوشته "همه ما عباس حضرت زینب ایم"... می گوید: طاها! تو هم عباسِ حضرت زینبی...

مادر می گوید: طاها، چشم هایت را ببند و توی دلت برای پیروزی رزمندگان دعا کن. بعد کنارم می نشیند سرِ سفره و لقمه نان و پنیر و چای و خرما می دهد دستم.

بابای شهیدم!  اگر خواب شما را ببینم خیلی خوب می شود؛ چون مادر گفته ماه رمضان، ماه تولد و شهادت شماست و من دلم برای صدایتان، برای قربان صدقه هایتان یک ذرّه شده. برای دستان پدرانه تان که هر دفعه از زمین بلندم می کرد و در آغوش آسمان می چرخاند...

بابا محمّد! راستی تسبیح شما یک لحظه از مادر جدا نمی شود. تسبیحی که عطر "یا زینب کبری" و "یا عمه سادات" می دهد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.