سعید کوشافر- خط قرمز: هنوز ساعتی از روز نگذشته بود که از شماره‌ای ناشناس تماسی روی موبایل مرد میانسال افتاد، او عادت نداشت که به تماس‌های ناشناس جواب دهد، اما آن روز انگار صدها نفر به او می‌گفتند که جواب بده، گوشی را برداشت، آن سوی خط مردی بود که بعد از سلام و احوالپرسی با لحنی مسخره گفت که شما داماد استخدام می‌کنید؟

خواستگار کینه جو را یک آگهی به زندان برد

 مرد میانسال گیج شده بود و از مرد پشت خط خواست تا دوباره حرفش را تکرار کند، مرد پشت خط که دیگر کاملاً مشخص بود قصد تمسخر دارد، با لحنی همراه با نیشخند گفت که شنیدم شما دنبال یک داماد خوب هستید؟ و سپس بمب خنده بود که روانه شد. مرد بلافاصله تماس را قطع کرد و به فکر فرو رفت. او دقایقی بعد تماسی مشابه داشت و او را کنجکاو کرد تا به دیگر تماس‌ها هم پاسخ دهد، تقریباً همه همین حرف را با لحن‌های متفاوت می‌گفتند، برخی مسخره می‌کردند، برخی جدی‌تر بودند و یکی دو نفری هم راه نصیحت او را پیش گرفتند، مرد میانسال از یکی از همین ناصحان ماجرا را پرسید و او مسأله را باز کرد که چرا باید شما برای دخترتان در فلان شبکه اجتماعی آگهی بدید و دنبال دامادی با شرایط خاص باشید، آیا اصلاً در میان ایرانیان چنین چیزی مرسوم بوده؟ این سخنان مسأله را برای مرد میانسال روشن کرد. شب که به خانه آمد از دخترش خواست که ماجرا را روشن کند، دختر هم بعد از ساعتی کند و کاو به این نتیجه رسید که یک آگهی به نام وی در یک شبکه اجتماعی منتشر شده که حاوی این مطلب است که این مرد دنبال دامادی با شرایط ویژه است تا دخترش را به عقد او درآورد و در آخر هم شماره تلفن همراه او درج شده است.

مرد حسابی عصبانی شده بود، هم آبرویش در خطر بود و هم دیگر باید این خط تلفن همراه را که سالیان سال بود داشت و بخش مهمی از کارش با آن انجام می‌شد و همه طرف‌های کاری‌اش این شماره را داشتند، می‌بوسید و کنار می‌گذاشت وگرنه از مزاحمت‌های آن امانی برایش باقی نمی‌ماند.

با یکی از دوستانش که پلیس بود تماس گرفت و مشورت خواست، توصیه او چیزی نبود جز مراجعه به دادگستری و طرح شکایت، کاری که مرد میانسال صبح روز بعد کرد و پس از طرح شکایت به پلیس فتا ارجاع شد.

مأموران پلیس فتا بلافاصله عملیات فنی را شروع کردند و ساعتی بعد دست عامل انتشار این مطالب توهین آمیز رو شد. متهم شناسایی شد، دستور قضایی صادر و مأموران کلانتری او را دست بسته به کلانتری منتقل کردند. مرد میانسال به محض دیدن متهم او را شناخت، این همان جوانی بود که مدتی قبل به خواستگاری دختر یکی یکدانه مرد میانسال آمده بود، دختری که تمام زندگی مرد بود و او را بیش از تمام دنیا دوست داشت. دختر هنوز داشت درس می‌خواند و فارغ از اینکه خواستگار که باشد و چه باشد، اصلاً قصد ازدواج نداشت.

مرد میانسال همان روز که فهمید همسرش به خانواده پسر اجازه خواستگاری داده است عصبانی شد و او را سرزنش کرد. اما کار از کار گذشته بود و آن‌ها در راه بودند، پس مرد میانسال حرمت میهمان نگه داشت و با لبی خندان به استقبالشان رفت، او پس از صحبت‌ها و تعارفات معمول گفت که دخترش در حال تحصیل است و به فرض هم که قصد ازدواج داشته باشد داماد باید این شرایط را داشته باشد و سپس سیاهه‌ای از درخواست‌هایش مطرح کرد که شامل تحصیلات و خانه و اخلاق و... بود، او در انتها تأکید کرد که همه اینها را فقط و فقط برای خوشبختی دخترش می‌خواهد و آنقدر او را دوست دارد که حاضر نیست حتی اگر در یکی از شرایط تردید داشته باشد، به ازدواج او تن دهد.

مرد میانسال در نهایت هم تأکید کرد که حتی اگر داماد این شرایط را ابراز کند او باید مدتی را صرف تحقیق کند تا بر تمام شرایط وقوف کامل یابد. البته همسرش در همان جلسه هم به خانواده خواستگار گفت که شوهرش به خاطر دوست داشتن زیاد دختر یکی یکدانه‌اش این همه سختگیر شده است و شما نباید به دل بگیرید.

جوان بعد از بازگشت از مراسم خواستگاری به شدت از طرف خانواده‌اش مورد سرزنش قرار می‌گیرد که این چه دختر و چه خانواده‌ای بود که انتخاب کردی، پدرش گمان می‌کرد که دختر شاه را می‌خواهد به زنی بدهد که این همه طاقچه بالا گذاشت و... این سرزنش‌ها آن قدر ادامه یافت که در میان فامیل تبدیل به عامل تمسخر جوانک شده بود و هر کس هر جا او را می‌دید ماجرای خواستگاری و شروط پدر عروس را پیش می‌کشید و کلی به او می‌خندید.

همین هم شد که جوانک کینه مرد میانسال را به دل گرفت و آن روز که در یک مهمانی خانوادگی حسابی مورد تمسخر قرار گرفت و به اتاقش رفت، گوشی‌اش را برداشت و کاری را که نباید بکند، کرد. او می‌خواست به این طریق از پدر عروس انتقام بگیرد و آبروی خانواده آن‌ها را ببرد تا شاید دلش خنک شود.

اما امروز او در کلانتری بود، دستش رو شده بود، او شاید به مقصودش که بردن آبروی مرد میانسال بود، رسیده بود، اما حالا باید مدتی دلش را با نوش جان کردن آب خنک در زندان خنک می‌کرد.

از آن بدتر سوءسابقه‌ای بود که یادگاری برایش می‌ماند و تا آخر عمر هر جایی که قدم می‌گذاشت، همراهش بود تا خود نیز طعم بی آبرویی و بی اعتباری را بچشد.

اما مشابه چنین داستانی در شهر نیشابور رخ داد و در همین راستا فرمانده انتظامی این شهر به خبرنگار ما گفت: مردی جوان که در پی جواب رد خواستگاری، از طریق شبکه‌های اجتماعی مزاحم پدر دختر مورد علاقه‌اش شده بود شناسایی و دستگیر شد.

فرمانده انتظامی شهرستان نیشابور در تشریح این خبر گفت: در پی شکایت مردی میانسال مبنی بر درج مطالب توهین آمیز و آگهی  جعلی در شبکه‌های اجتماعی با مشخصات وی از سوی فردی ناشناس موضوع به صورت ویژه در دستور کار مأموران پلیس فتای شهرستان قرار گرفت.

سرهنگ اکبر آقابیگی افزود: کارشناسان پلیس فتا با یک سری تحقیقات فنی عامل انتشار مطالب توهین آمیز و آگهی‌های جعلی را شناسایی و با هماهنگی قضایی دستگیر کردند.

وی تصریح کرد: متهم 21 ساله که در ابتدا منکر هرگونه جرمی بود در مواجهه با مستندات دیجیتالی کشف شده به بزه انتسابی اعتراف و اظهار داشت حدود یک سال قبل برای ازدواج به خواستگاری دختر شاکی رفتم ودر پی جواب رد در خواستگاری؛ از طریق درج آگهی‌های جعلی و مطالب توهین آمیز علیه پدر دختر مورد علاقه‌ام در شبکه‌های اجتماعی درصدد انتقام برآمدم. سرهنگ آقابیگی با اشاره به معرفی متهم به دادسرا خاطرنشان کرد: هر کسی که به هر نحو اقدام به مزاحمت و هتک حیثیت در محیط مجازی کند براساس قانون جرایم رایانه‌ای افزون بر اعاده حیثیت به حبس و جزای نقدی محکوم می‌شود.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.