قدس آنلاین/ ویژه نامه شهید نفوذ: هفت تیر و هشت شهریور دو روی یک سکه‎اند و نباید آنها را به صورت جداگانه بررسی کرد. در هفت تیرماه نیروهای اجرایی و تشکیلاتی انقلاب به شهادت رسیدند و در هشت شهریور همان سال، نیروهای سطح بالای امنیتی کشور. این دو بمب‌گذاری از لحاظ تحلیل رفتاری مکمل یکدیگرند و هدف آن نیز خالی‎نمودن کشور از مدیران تصمیم‎گیر و تصمیم‎ساز در راستای ایجاد خلأ قدرت بوده است.

سازمان مجاهدین توان فنی بمب‎گذاری ۷ تیر را نداشت!

بدین منظور و برای واکاوی بیشتر ابعاد این دو حادثه، گفت‎وگویی را با دکتر کوشکی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «تبار ترور» که مطالعه دقیقی روی سازمان مجاهدین خلق داشته است، ترتیب داده‏ایم. به باور ایشان، طراحی این دو ترور اصلاً با روش علمیاتی سازمان مجاهدین همخوانی ندارد. ایشان معتقدند که این عملیات با هدایت و کنترل سرویس‎های بیگانه بوده است. آنچه می‎خوانید حاصل گفت‏وگوی ما با ایشان است.

 حادثه هفت تیر شاید دارای نقاط ابهام‎آلود نباشد، با این وجود، شما در کتاب «تبار ترور» به نکته‎ای اشاره کرده‎اید که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. شما معتقد هستید که طراحی این عملیات توسط سازمان مجاهدین خلق صورت نگرفته است؟
بررسی اسناد حادثه 7 تیر نشان می‎دهد که بر خلاف آن چیزی که در رسانه‎ها گفته می‎شود، بمب‎گذاری و طراحی عملیات توسط سازمان مجاهدین صورت نگرفته؛ هرچند مجری این عملیات یکی از اعضای شناخته‎شده سازمان مجاهدین بوده است. به بیان دیگر، جنس عملیات و سلاح انفجاری مورد استفاده به‎گونه‎ای است که در آن مقطع، سازمان مجاهدین خلق به هیچ عنوان امکان استفاده از اینچنین بمب انفجاری را نداشته است. وقتی ما این واقعه را بررسی می‏کنیم، متوجه می‎شویم که بمب استفاده‎شده با آنکه حجیم نبوده اما قدرت تخریبی بالایی داشته و سقف کل سالن را پایین آورده است. از طرف دیگر، زمانی که توانایی‎های فنی سازمان را بررسی می‎کنیم، در می‏یابیم که هیچ عملیات مشابهی نیز در این سطح و حجم و پیچیدگی فنی توسط سازمان انجام نشده است. در واقع، توان فنی و عملیاتی سازمان به این اندازه نبود که یک بمب کوچک و به اندازه یک کیف دستی اما با قدرت انفجاری بسیار بالا را طراحی کند. از سوی دیگر، هیچگاه سازمان مجاهدین خلق این حادثه را بر عهده نگرفت؛ در حالی که در اقدامات تروریستی دهه 60 و 70، آنها هر اقدامی که انجام داده‎اند را به صورت شفاف بر عهده گرفته و آن را به‎صراحت اعلام کرده‎اند.
در واقع، در حوادث هفت تیر و هشتم شهریور سال 60، مجریان عملیات از اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند اما طراحی این عملیات برای بمب‎گذاری از عهده آنها خارج بوده است. از طرف دیگر، هر دوی این عملیات‎ها دارای یک نقطه اشتراک هستند و آن، استفاده از عناصر نفوذی است که در ساختار حزب جمهوری اسلامی و سازمان امنیت کشور نفوذ کرده بودند. علل این نفوذ هم نیاز به واکاوی و بررسی دارد. لذا به اعتقاد بنده و با توجه به نکات گفته‎شده، طراحی این عملیات‎ها به احتمال بسیار زیاد توسط سرویس‎های جاسوسی غربی، آمریکا و اسرائیل صورت گرفته است؛ بمب توسط آنها ساخته شده و به وسیله عوامل نفوذی سازمان مجاهدین جا‎گذاری شده است. متأسفانه هر دو عملیات موفقیت‎آمیز بود و توانست صدمه سنگین و جبران‎ناپذیری به انقلاب وارد نماید.
ناگفته نماند که اساساً عملیات‎های صورت‎گرفته از سوی سازمان مجاهدین - چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن- بسیار ساده و ابتدایی بوده است. در واقع، عملیات‎های تروریستی آنها یا توسط پرتاب نارنجک بوده یا استفاده از بمب‎های دست‎ساز و یا استفاده از سلاح گرم. لذا در بحث حادثه هفت تیر و هشت شهریور ما شاهد یک عملیات پیچیده امنیتی و اطلاعاتی هستیم که در یک سر آن سازمان‎های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و اسرائیل قرار دارند و در سر دیگر، نیروهای سازمان مجاهدین خلق. در اینجا ما شاهد یک نفوذ زمان‎بر و بابرنامه در نقاط حساس مدیریتی کشور هستیم و ضرباتی که ما در این دو حادثه خوردیم متأسفانه، حتی امروز نیز محسوس است.

 سؤالی که در این میان پیش می آید این است که منافقین دسترسی خوبی به سلاح و مهمات به‎سرقت‎رفته در اوایل انقلاب داشتند و از سوی دیگر، تجربه ساخت بمب و بمب‎گذاری‎های مختلف را داشتند و حتی دوره‎هایی را در خارج از کشور دیده بودند. با این وجود شما معتقدید که این اقدام از توان سازمان خارج بوده است؟
بله، البته این بحث سازمان مجاهدین خلق را بنده به‎صورت مفصل در کتاب «تبار ترور» و با استناد به اسناد موجود از این سازمان شرح داده‎ و این مسأله را به‎صورت دقیق و مستند ذکر کرده‎ام. باید به این نکته دقت داشته باشید که سازمان هیچگاه قبل از این تاریخ اقدام مشابهی را انجام نداده است. پس این سؤال پیش می‎آید که وقتی سازمان می‎توانست چنین کاری را انجام دهد - چه قبل و چه بعد از این حوادث- چرا دیگر این کار را نکرد؟ آیا رحم کرده است و دلش سوخته است؟! از طرفی، هیچکدام از نیروهای سازمان توان فنی ساخت چنین بمبی را نداشتند. چرا سازمان در اقدامات تروریستی دهه 60 و 70 و زمانی که از حمایت و پشتیبانی رژیم صدام برخوردار بود، نتوانست اقدامی مشابه و در اندازه این کار انجام دهد و تمام عملیات‎های تروریستی آنها بسیار ساده بود. به بیان دیگر، بمبی که بر اساس روایت شاهدان عینی وارد سالن جلسات حزب شد، به‎اندازه یک کیف دستی بود. اینکه یک بمب کوچک بتواند سقف ساختمان سرچشمه را کامل پایین بیاورد و هیچکس نتواند جان سالم به در ببرد، با توجه به مواد انفجاریِ در دسترس سازمان که بسیار اولیه بوده، نشان از عدم ساخت این بمب توسط آنها دارد. از طرفی، کارشناسان نیز بر این باورند یک بمب کوچک با این حجم تخریب گسترده و وحشتناک، از لحاظ تکنیکی بسیار پیچیده بوده است. پس می‎توان گفت که به‎طور حتم، آمریکا و اسرائیل با فناوری‏های پیچیده آن روز این بمب و نقشه عملیاتی را طراحی و در اختیار عامل نفوذی سازمان مجاهدین قرار داده‎اند.

 به نظر شما ارتباط اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل با سازمان مجاهدین خلق به‎صورت تشکیلاتی و رسمی بوده است؟
در آن موقع مسیری که سازمان طی می‎کرد، تماماً مطلوب آمریکایی‏ها و صهیونیست‎ها بود. اما آمریکایی‏ها به دلایل گوناگون لازم نمی‏دیدند که از لحاظ تشکیلاتی، ارتباطی با سازمان ایجاد کنند. یکی از این دلایل، مسایل امنیتی بود. لذا بهترین کاری که آنها در آن زمان می توانستند انجام دهند این بود که با یکی از نیروهای شاخص سازمان مرتبط شوند؛ نیرویی که دارای توانمندی خاص برای نفوذ در بدنه جمهوری اسلامی تا بالاترین سطح باشد و بتواند ضربه مهلکی بزند. آنها این نیرو را شناسایی و استخدام کردند. سؤالی که در این بین پیش می‏آید این است که آیا سازمان از این اتفاق ناراحت شد؟ به هیچ عنوان! اما هیچگاه به صورت رسمی آن را بر عهده نگرفت؛ بر خلاف سایر اقدامات تروریستی دیگر که صراحتاً آن را بر عهده گرفته است. در واقع، سازمان این حد از عملیات را برای خود متصور نبود و اصلاً در ذهن خودش نیز راه نمی‏داد که بتواند چنین عملیات پیچیده‎ای را انجام بدهد.

 اگر سازمان ارتباط تشکیلاتی با
سرویس‏های جاسوسی آمریکا و اسرائیل نداشت، پس علت حمایت آنها از کلاهی چه بود که وی را از کشور خارج کرده و تا امروز هم از او محافظت می‎کنند؟
سازمان که از اقدام کلاهی ناراحت نبود. نکته اینجاست که اگر خود سازمان می‎توانست چنین جنایتی را انجام دهد یقیناً انجام می‏داد و از این کار نیز ابایی نداشت. بحث ما این است که سازمان توان فنی این کار را نداشت، نه اینکه نمی‎خواست این کار را انجام دهد. حالا که یکی از عوامل توانسته این کار را انجام دهد، از آن استقبال کرد.

 آیا این اقدام موجب حذف کامل آنها از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران نشد؟ آیا مجاهدین نمی‎توانستند با عدم حمایت و برائت از این کار همچنان در فضای سیاسی ایران باشند؟
نه! سازمان قبل از این به‎صورت رسمی و علنی از صحنه سیاسی حذف شده بود. آنها در 30 خرداد سال 60 علناً علیه نظام اعلام جنگ مسلحانه کردند و گفتند که قصد براندازی دارند و از همه توان خود نیز برای این کار استفاده خواهند کرد. لذا اینطور نبود که بگوییم اگر حادثه هفت تیر نبود، آنها جایگاهی در کشور داشتند. آنها در 30 خرداد سال 60 به تمام نیروهای خود در سراسر کشور فراخوان دادند و تظاهرات چندهزار نفری به راه انداختند. زیرا بر این باور بودند که با وجود این تشکیلات و حمایت از بنی‎صدر می‎توانند قدرت را در دست بگیرند.

 به بیان دیگر، آنها در هفت تیر و هشت شهریور به دنبال ایجاد خلأ در قدرت بودند؟
دقیقاً همینطور است. در انفجار نخست‎وزیری ما شاهد از بین‎رفتن نیروهای رده‎بالای امنیتی و انتظامی کشور هستیم‏ نباید فراموش کرد که این انفجار در ساختمان نخست‎وزیری و در شورای عالی امنیت کشور رخ می‎دهد و در این انفجار نیروهای امنیتی و انتظامی همانند شهید دستجردی، فرمانده کل شهربانی کشور، به شهادت می‎رسند. در واقع، این دو انفجار دو سوی یک سکه بوده‎اند. در انفجار هفت تیر نیروهای تشکیلاتی و اجرایی، اعم از وزرا، نمایندگان مجلس، معاونین وزرا و مدیران کشور مانند شهید بهشتی و... به شهادت می‎رسند و در ترور هشت شهریور نیروهای امنیتی و انتظامی هدف قرار می‎گیرند. کشور به یک‎باره دچار خلأ نیرو می‎شود. به خاطر این پیچیدگی امنیتی است که عرض می‎کنم این انفجارها توسط آمریکایی‏ها و اسرائیلی‎ها طراحی شده و از توان فنی سازمان مجاهدین خارج بوده است؛ هرچند مجری آن منافقین بوده‎اند.

 آیا بهتر نبود سازمان مجاهدین از این نیروهای نفوذی برای تخلیه اطلاعاتی و اشراف امنیتی خود بهره ببرد؟ آیا این مورد در بلندمدت به نفع این سازمان نبود؟
بله، این دیدگاه درست است. زیرا سازمان نهایت افقی که برای نیروهای نفوذی خود متصور بود، جمع‎آوری اخبار و اطلاعات و یا جلوگیری از ضربات پیش‏بینی‎نشده بود. اما عرض کردم که بر اساس شواهد و مدارک موجود، طراحی این دو انفجار توسط سرویس‎های جاسوسی بیگانه صورت گرفت. بر اساس شواهد تاریخی، آقای کشمیری قبل از انفجار دفتر نخست وزیری قصد بمب‎گذاری در بیت امام خمینی (ره) را داشتند. اما با سماجت و لجاجت مرحوم احمدآقا در ممانعت از ورود کیف همراه کشمیری (که حاوی بمب بود)، نمی‎تواند به هدفش برسد. اگر کشمیری می‎توانست آن بمب‏گذاری را انجام دهد، شاهد آن بودیم که انقلاب در همان مقطع تمام می‎شد. از طرفی، آن ضربه‏ای که انقلاب در حادثه هفت تیر و هشت شهریور دریافت کرد، از هر جاسوسی برای استکبار مطلوب‏تر بود. در واقع، استکبار چهره‎هایی را از انقلاب گرفت که حضور آنها امروز می‎توانست جایگاه و موقعیت ما را بهبود ببخشد. در حقیقت، آنها انقلاب را از بهترین ظرفیت نیروی انسانی خود محروم کرده‎اند و به‌صورت جدی با خلأ مواجه شدیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.