معتقدم قلم به امام رضا(ع) بدهکار است


رویا شاه حسین زاده: مهناز صابونی غزل سرای آذری زبان کشور مان از روزی می گوید که بعد چهارسال توانسته امام رضا(ع) را زیارت کند:  از آن روز بود که عهد نانوشته ای بین من و آقا برقرار شد و هر سال که به زیارتش رفته ام توام با شعری تازه بوده که برایشان نوشته ام.توی حرم برایشان خوانده ام و انداخته ام توی پنجره فولاد بارگاهشان .
سر کار خانم صابونی مخاطبان ما دوست دارند بیشتر از شما بدانند.. .
مهناز صابونی هستم . سال 1350 در شبستر به دنیا آمده و بزرگ شدم اما بعد از ازدواج مدتی ساکن ارومیه بودم و هم اکنون تهران زندگی می کنم .  
زندگی شما از چه زمانی رنگ و بوی شعر گرفت؟
 از کودکی علاقمند به شعر و شاعری بودم اما از آنجا که رشته ی تحصیلی ام ادبیات نبود همیشه مشکلاتی در خصوص وزن و عروض و ... داشتم  که بعد از اتمام تحصیلاتم و حضور در انجمن شعر ارومیه بصورت حرفه ای روی وزن و عروض و ...کار کردم و امروز غزل کار می کنم .
زبان شعر شما اغلب چیست؟
قبلا بیشتر غزل فارسی می گفتم اما از سال 1390 بود که مهر و محبت غزل ترکی به دلم نشست و قلمم به سمت نوشتن غزلهای ترکی نیل پیدا کرد .
خانم صابونی عزیز! شعر اغلب چه وقتهایی به سراغتان می آید؟  شما بیشتر به سراغ شعر می روید یا منتظر می مانید شعر به سراغتان بیاید؟
گاهی با خواندن یک شعر،یک داستان،یک رمان،یا دیدن یک فیلم خوب.گاهی هم بسیار بی مقدمه شعر سراغ آدم می آید، درست لحظه ای که اصلا منتظرش نیستی شعر می گویی و خودت بشدت غافلگیرمی شوی. مثلا وقت انجام کارهای خانه ، یا وقتی که مشغول کاری هستم که اصلا به شعر مربوط نمی شود.
موضوعات شعر های شما بیشتر پیرامون چه مسائلی هست ؟
شعرهای من بیشتر تغزل اند و یکی از دل مشغولی هایم نوشتن برای ائمه ی اطهار علیهما السلام است. تغزلی شایسته ی عشق حقیقی که با این بزرگان شناخته ام .
چه سالی با جشنواره شعر رضوی به زبان ترکی آشنا شدید؟
برای اولین بار سال 1390 بود که فهمیدم چنین جشنواره ای در  ارومیه برگزار می شود و هفتمین دوره اش را پیش رو دارد . البته پیش از آن نیز به خاطر عشق و الفتی که به امام رضا علیه السلام دارم شعرهای زیادی برای آقا گفته بودم اما آن سال برای اولین بار فهمیدم چنین جشنواره ای هست .
هیچ وقت یادم نمی رود . من که عاشق امام رضا(ع) بودم و هستم و هر سال یک یا دو بار به پا بوس آقا می رفتم ، چهارسال بود که نرفته بودم . دلم برای حرم لک زده بود . خیلی دلتنگ زیارت بودم اما به دلیل برخی مشکلات سفر مقدور نبود . یک روز که حسابی دلم هوایی حرم شده بود و از غصه ی اینکه چهار سال است به زیارت نرفته ام و بغض کرده بودم شعری به من الهام شد . اولین بیتش را با گریه نوشتم :
آقا اجازه وئرسن اگر جان گتیرمیشم
بیر ایستی قان کونول دولو احسان گتیرمیشم
( آقا اجازه اگر بدهید جان ناقابلم را برایتان آورده ام... )
شعر میان اشکهای من بیت بیت مثل دانه های تسبیح می آمد و من پشت سر هم می نوشتم . بیت آخر که تمام شد دلم سبک شده بود. انگار که ایستاده باشم روبروی ایوان طلا و شعر را با صدای بلند برای امام رضا(ع) خوانده باشم .
عومروم دوشوپ چتین یولا غربت بوجاقینا
یولداش یوخومدو تکلیغی مهمان گتیرمیشم
(عمرم گرفتار گوشه ی غربت شده است آقا و من که همراه و رفیقی ندارم تنهایی ام را به میهمانی آورده ام...)
عجیب بود اما ، چند روز بعد به طرز معجزه آسایی زائر حرم شدم و شعر را خودم برای آقا خواندم و نوشتم و انداختم توی پنجره ی فولاد .
از آن روز بود که عهد نانوشته ای بین من و آقا برقرار شد و هر سال که به زیارتش رفته ام با شعری تازه بوده که نوشته ام و برایش خوانده ام و انداخته ام توی پنجره ی فولاد .
شعری که در هفتمین دوره ی جشنواره ی بین المللی شعر رضوی برگزیده شد هم همان شعر بود . که در بیت بیتش دلتنگی من و عشقم به امام رضا علیه السلام جریان داشت .
خانم صابونی  نظر شما در خصوص شعرگفتن  برای امام رضا(ع) چیست؟
من معتقدم قلم به امام رضا(ع) بدهکار است. شاعری که نعمت استعداد و توان قلم را از خدا گرفته ، قلمش به ائمه و سیره ی آنها و بخصوص به ولی نعمت ما ایرانی ها امام هشتم(ع) بدهکار است.
من نوشتن برای ائمه را وظیفه  خودم می دانم و این را شکرانه  شاعر بودنم می دانم و معتقدم باید برای ائمه نوشت و سیره ی آنها را با زبانی زیبا و دلنشین رواج داد . به خصوص برای امام رضای عزیز .

با تشکر از وقتی که در اختیارمان گذاشتید بازهم منتظر اشعار زیبای تان هستیم .

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.