قدس آنلاین/ بهروز فرهمند؛ دو روز پایانی ماه خرداد در سال ۱۳۶۰ خورشیدی، ۴۸ ساعت سرنوشت ساز در تاریخ انقلاب اسلامی است که با یک نام پیوند خورده است: سید ابوالحسن بنی صدر، نخستین رییس جمهور پس از پیروزی انقلاب. او که در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، لایحه كفایت سیاسی نداشتنش برای ادامه مسوولیت ریاست جمهوری به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید. افول بنی صدر اما نه از خرداد همان سال که از ماه ها پیش از آن شروع شده بود.

آیینه عبرت

روایت را می توانیم از 29 آذرماه 1358 شروع کنیم، جایی که برخی صف کشی ها با ثبت‌نام داوطلبان ریاست‌جمهوری شروع شد. حزب جمهوری اسلامی تصمیم گرفته بود جلال‌الدین فارسی را به عنوان نامزد خودش معرفی کند. تقابل حزب با بنی‌ صدر وقتی به اوج رسید که فارسی به علت ابهام در ایرانی‌الاصل بودن، از دوره‌ رقابت بازماند. بنی‌ صدر پس از انتخابات ریاست ‌جمهوری گفت که آنچه او انحصار سیاسی روحانیون می نامید، را از بین می برد. این اظهارنظر، رویارویی بنی صدر با روحانیون حزب تعبیر می‌شد.

معرفی نخست وزیر و ترفند ناکام

چالش دوم در زمان انتخاب نخست وزیر، خودش را نمایان کرد. به موجب قانون اساسی مصوب 1358، نخست ‌وزیر را رئیس ‌جمهور معرفی می کرد و سپس از مجلس رأی اعتماد میگرفت. بر اساس آن ساز و کار، رئیس‌جمهور نقش چندانی در اداره‌ اجرایی کشور نداشت و نخست‌وزیر و کابینه‌  در برابر مجلس مسئولیت داشتند. بنی صدر خوب می دانست که

اکثریت مجلس با نیروهای خط امام و حزب جمهوری اسلامی است، بنابراین از راه دیگری وارد شد و سید احمد خمینی را برای نخست ‌وزیری پیشنهاد کرد، آن هم به امام و نه به مجلس! با تیزهوشی امام، اما این نقشه کارگر نیفتاد و امام اعلام کرد:«بنا ندارم اشخاص منسوب به من، متصدی این امور شوند.» بنی صدر سپس سراغ  "مصطفی میرسلیم" رفت که از اعضای حزب جمهوری اسلامی بود. این نامزد نیز مورد قبول مجلس قرار نگرفت.

پس از آن بود که هیاتی از سوی مجلس و رئیس جمهور تشکیل شد تا صلاحیت نامزدهای احتمالی را بررسی کند. آن هیات پس از رایزنی، شهید رجایی را به بنی ‌صدر پیشنهاد کرد که وی از همان جلسه‌ اول، با ادعای اینکه وی خودرأی است، مخالفت اولیه‌ خودش را با نخست وزیری رجایی اعلام کرد، هرچند سرانجام و درپی فشار مجلس، شهید رجایی را به مجلس معرفی کرد و اکثریت مجلس نیز به او رأی اعتماد داد. کارشکنی دیگر ریییس جمهور در صدور حکم نخست ‌وزیری بود. بنی صدر باید حکم را سریعتر می داد تا رجایی نیز کابینه‌ خودش را ده روزه به مجلس معرفی کند. او اما  این کار در آخرین روز مهلت 10‌ روزه و آن هم با این عبارت «با توجه به جریان گزینش شما» انجام داد. پس از آن، بنی صدر سلسله کارهایی را آغاز کرد تا به افکار عمومی بگوید، شهید رجایی فردی تحمیلی به او بوده است. در ابتدای شهریور 59 درگیری سیاسی بنی صدر و شهید رجایی، دیگر علنی شده بود.

بنی صدر اختلافات را در فضای رسانه ای نیز مطرح کرد و 11 شهریور در روزنامه‏اش مدعی شد که طرحی برای قبضه امور به وسیله یک نیروی مسلح وجود دارد و یک روز پیش از 17 شهریور به مردم وعده داد درباره جوسازی با دروغ در 17 شهریور برای مردم سخنرانی کند.

سخنرانی 17 شهریور

در 17 شهریور 1359 برابر با سالگرد 17 شهریور، بنی صدر به جمع مردم رفت و سخنرانی کرد.  او بار دیگر گفت که «عده‏ای اقلیت میخواهند بر جامعه حاکم شوند و همه‌ مناصب را قبضه کنند.» کمتر کسی در آن روزها نمی تونست تشخیص دهد که منظور آقای رییس جمهور از اقلیت، همان حزب جمهوری اسلامی است.

مجوز پاسخگویی از حضرت امام

جمعی از یاران شورای انقلاب که در خانه شهید بهشتی گرد هم آمده بودند، از سخنرانی تند و تشنج آفرین بنی صدر با خبر شدند. نخستین واکنش آنها تماس با امام خمینی (ره) بود. هاشمی رفسنجانی خاطرۀ این ماجرا را چنین بیان می کند: «... سخنرانی بنی صدر در 17 شهریور را ما که در منزل شهید بهشتی جمع بودیم از رادیو شنیدیم و همان جا به پیشنهاد جمع، من تلفنی از حاج احمد آقا خواستم که از امام (ره) دربارۀ جواب گفتن ما به آن اظهارات نظر بدهند و جواب رسید که امام (ره) فرموده اند با توجه به تخلف بنی صدر از دستور حفظ حرمت دیگران، در جواب گفتن آزادیم.»

واکنش متین شهید بهشتی

آیت‌ الله دکتر بهشتی یک روز پس از سخنرانی بنی صدر- 18 شهریور 1359- در یک مصاحبه رادیو و تلویزیونی به سخنان  بنی صدر واکنش نشان داد و گفت:«ایشان در سخنان خود گفتند که می‌خواهند کار بکنند ولی کسانی یا گروه‌هایی هستند که نمی‌گذارند که ایشان کار بکنند، قانون اساسی ما روش کار اداره کشور را مشخص کرده است ... حال سؤال این است که آقای بنی صدر چه پیشنهادی، چه طرحی، چه برنامه‌ای تاکنون داشته‌اند که کسی مانع از آن شده باشد؟

شروع جنگ و راهپیمایی 17 شهریور

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359، بنی‏ صدر با توجه به اینکه مقام فرماندهی کل قوا از سوی امام (ره) به وی تفویض شده بود، معتقد به جنگ کلاسیک و منظم، در چارچوب ارتش بود. اما حزب جمهوری اسلامی از بسیج نیروهای مردمی و برخورد غیرکلاسیک و همهجانبه با دشمن حمایت می‏کرد. در 28 آبان ماه 1359 برابر با عاشورای حسینی، مردم ایران به پشتیبانی از امام خمینی (ره) یکی از بی‌سابقه‌ترین راهپیمایی‌ها را برگزار کردند. بنی صدر که از سخنرانی جنجالی  17 شهریور، سخنرانی رسمی دیگری نکرده بود، در میدان آزادی برنامه سخنرانی گذاشت. او که تازه از مناطق جنگی بازگشته بود، سخنان بی سابقه ای را در جمع عزاداران حسینی بر زبان جاری کرد و به نهاد قضایی تاخت. سخنانی که با سوت و کف مجاهدین خلق که صف جلوی جایگاه را اشغال کرده بودند، همراه می شد. بنی صدر در سخنانش گفت:«در کجای اسلام 6 نوع زندان وجود دارد؛ مگر در شرع شکنجه حرام نشده است.» وی با بیان اینکه دستگاه قضا باید مستقل باشد، گفت: «چرا باید هر نهادی برای خود یک زندان داشته باشد؟»

واکنش آیت الله ری شهری

یکی از کسانی که به این سخنان آقای رییس جمهور واکنش نشان داد، آیت الله ری شهری بود که در آن زمان حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی ارتش بود.

 ری شهری در یک مصاحبه مطبوعاتی، در واکنش به ادعای بنی صدر درباره بر وجود شش نوع زندان گفت:«این سخن رئیس جمهور معانی متعددی می‌تواند داشته باشد. یک اینکه ما بیش از یک زندان داریم که طبیعی است و همه زندانیان در یک زندان جا نمی‌شوند یا مقصود ایشان این است که 6 مدل زندانی داریم و این هم طبیعی است کسی به جرم مواد مخدر دستگیر می‌شود و دیگری به جرم کودتا و ...و این افراد باید جدا از هم نگه داشته شوند و یا مقصود این است که سپاه یک زندان دارد ارتش یک زندان و ... این هم طبیعی است افرادی که از سوی این نهادها دستگیر می‌شوند پیش از تحویل به دادستانی باید جایی نگهداری شوند و بر اساس قانون این نهادها می‌توانند تا 48 ساعت زندانی را نگهدارند و برای این عمل نیاز به مکانی دارند و یا منظور این است که متهمین قبل از محاکمه نگهداری می‌شوند که این هم طبیعی و ضروری است.»

واکنش دگرگونه شهید بهشتی

آیت الله بهشتی در یکم آذرماه 1359 در مسجد امام خمینی (ره) و در پاسخ به اظهارات روز عاشورای بنی صدر گفت: «ما معتقدان سرسخت ولایت فقیه و امامت قاطع رهبر عالیقدرمان امام خمینی هستیم و ایشان فرموده‌اند در این زمینه‌ها مطلقاً سخنی نگویید و من تا ایشان اجازه ندهند یک کلمه سخن نخواهم گفت.»

سخنرانی در حسینیه ارشاد

یک روز از سخنرانی روز عاشورا نگذشته بود که بنی صدر به حسینیه ارشاد رفت و در آن جا نیز سخنانی را بر زبان آورد که موجب حیرت خیلی ها شد.

دست او اما برای برخی مخاطبانش رو شده بود. سبک سخنرانی بنی صدر به گونه ای بود که مفاهیم و واژه هایی را به کار می گرفت که وجدان هر انسانی با شنیدنش، آزرده می شد. او این بار نیز مدعی شکنجه در نظام شد، بی آن که بگوید چه کسی شکنجه شده است. از آن سو، منتقدان و مخالفانش نمی توانستند مانند او بی پروا رفتار کنند و بی ملاحظه سخن بگویند. به دو علت مشخص؛ یک این که حضرت امام، مسوولان را به دوری از تفرقه فراخوانده بود و دو این که کشور در شرایط جنگی بود.

سخنرانی 22 بهمن 1359

بنی صدر 22 بهمن 1359 را نیز از دست نداد و در جمع راهپیمایان سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، وضعیت تیره و تاری از کشور ترسیم کرد، سخنانی که توی دل خیلی ها را خالی کرد. وی در همان سخنان گفت: «به شما مردم نسبت به نبود امنیت اعلام خطر می‌کنم. ما امنیت قضایی و اخلاقی می‌خواهیم.»

14 اسفند سال 1359 دانشگاه تهران

اما شاید نقطه عطف سخنرانی های آقای رییس جمهور، سخنان او در روز 14 اسفند 1359 بود که به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران انجام می شد. او در حالی كه در هر سخنرانی برخی مطلب را تكرار می كرد و طرفداران نظام  را به باد تمسخر می گرفت، گفت: "هر حرفی كه می زنیم تو یك چماقی برداری و بكوبی بر سر طرف كه خط تو فلان ! آخر در كجای مكتب ما چنین چیزهایی هست ؟ ... قرآن می گوید تا رسیدی با چماق توی كله طرف بزن و بگو مرحمت زیاد ؟!"

به دنبال سخنان بنی صدر مبنی بر وجود شکنجه در زندان‌های ایران، برخی  از دانشجویان شعارهای انقلابی در مخالفت با بنی صدر سر دادند. بنی صدر با گفتن این جمله «این است که اگر این عده اندک، دست از اخلال برندارند و مسئولین به وظیفه خودشان عمل نکنند، از شما مردم خواهم خواست که یک بار برای همیشه اجتماعات خودتان را از وجود چماق‌ به‌دستانی که می‌خواهند جمهوری را به لجن وجود خودشان بیالایند، تنبیه کنید.» دستور حمله به دانشجویان را داد. روزنامه كیهان در گزارشی از مراسم آن روز نوشت: چند دختر چادر مشكی نیز در میان زمین چمن پلاكاردهایی از سخنان امام بر ضد ملی گرایی و عكس هایی از امام در دست داشتند كه مورد یورش جوانی در بین جمعیت واقع شده و جوان مذكور پلاكاردها و عكس امام را پاره پاره كرد و به هوا پرتاب كرد ، در این هنگام جمعیت با كف زدن از جوان مذكور تشویق به عمل آوردند.

نامه شهید بهشتی به امام (ره)

شهيد بهشتی در 22 اسفند سال 1359 و در حالي كه آماج تهمت ها و تخريب های كمرشكن ضدانقلاب قرار گرفته بود، نامه‏ای خصوصی به حضرت امام (ره) می نویسد و تحليل دقيق از مبانی نظری کشمکش های سیاسی کشور ارائه می کند. فتوكپی پاكنويس اين نامه، سال‏ها بعد و در بين دست نوشته های شهيد بهشتی يافت شد. شهید بهشتی در این نامه به اختلافات مبنایی حزب جمهوری اسلامی با بنی صدر و هوادارانش اشاره کرده و نوشته بود: «دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آنکه جنبه‌ شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏شود: یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد... بینش دیگر که در پی اندیشهها و برداشت‌های بینابین که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن‌چنان که باید و شاید در برابر آن معتبر و پایبند.» نكته جالب در اين نامه، عمق دقت شهيد بهشتی و رعايت تقوی در بيان مطالب است.

قدم به قدم تا سقوط

در اوج گیری تنش در فضای سیاسی كشور، بنی صدر در شرایط حساس جنگ و با حمایت تبلیغاتی مجاهدین خلق، مدعی وقوع «بن بست سیاسی در كشور» شد و تنها راه پیش رو را برگزاری "رفراندوم " بیان کرد. «نهضت آزادی» نیز از طرح بنی صدر اعلام حمایت كرد. مسعود رجوی در نامه ای با تبریك به رییس جمهور به خاطر ارائه طرح رفراندوم، او را در پی گیری این طرح تشویق کرد و نوشت:«هیچ یك از حضرات را یارای حذف شما نیست... طرف دیگر به خوبی می داند كه شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعی هستید كه اگربخواهید و اگر بایستید می توانید فی الواقع جارویش كنید!» ششم خرداد 60 فرا رسید و حضرت امام (ره ) در دیدار با نمایندگان مجلس رییس جمهور را نسبت به تخطی از قانون انذار دادند و یادآوری کردند: «اگر پایتان را از اسلام كنار بگذارید این طلبه ای كه اینجا نشسته با كمال قوا با شما مخالفت می كند...آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی هست. یك قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می كنم...نمی شود از شما پذیرفت كه ما قانون را قبول نداریم.غلط می كنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد ... همه باید مقید به این باشید كه قانون رابپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد...»

عزل از فرماندهی کل قوا

20 خرداد 60، حضرت امام  در حكمی بنی صدر را از فرماندهی نیروهای مسلّح عزل کردند و و برای حل اختلاف بین مسوولان، دستور تشكیل كمیته‌ای را دادند. سید احمد آقا فرزند امام (ره) درباره ماجرای اعلام عزل بنی‌صدر می‌گوید: «درباره عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا که متن را امام قبول کرد و امضا نمود، یکی دو ساعتی طول کشید. امام فرمودند: چرا معطل کردید؟ فوراً بدهید رادیو و نگذارید برای صبح. امام فرمودند: فرماندهان ارتش را بخواهید. شبانه تلفن کردم و همه را پیدا کردم. آنها صبح زود آمدند و امام برای آنها صحبت کردند و گفتند: بروید سراغ کارهایتان و بدانید که هیچ قضیه‌ای اتفاق نیفتاده است. بعد بنی‌صدر خواست خدمت امام برسد، امام راهش ندادند.

پنجشنبه 28 خرداد 1360 هم زمان بود با صدور پیام مهم امام (ره) به مناسبت نیمه شعبان با محوریّت هشدار در مورد توطئه جبهه داخلی ضدّانقلاب. فردای آن روز آیة الله خامنه ای در مراسم نماز جمعه تهران در حالی كه شعار«خمینی بت شكن بت شكن بت جدید را بشكن » لحظه ای قطع نمی شد، دلایل سقوط بنی صدر را بیان کرد.

میتینگ 30 خرداد منافقین

در روز 30 خرداد تظاهراتی با حضور هواداران بنی صدر برگزار شد كه به خشونت كشیده شد. سازمان مجاهدین بعدازظهر همان روز با بالا بردن عكس‌های رجوی، فضای متشنجی را رقم زد. دستور اكید صادر شده بود كه همگی با سلاح سرد و گرم حضور یابند. تیغ موكت بری ، چاقو ، قمه ، كاتر گوشت و پیچ گوشتی سلاحهایی بودند كه قصد داشتند به قول خودشان حال حزب اللهی ها را حسابی جا بیاورند. ساعت 4 بعد از ظهر منافقین با سلاح سرد و گرم به جان مردم افتادند. بعدها مشخص شد مسعود رجوی در محاسباتش دچار اشتباه شده است. همه مانور مسلحانه که از ساعت 4 عصر  شروع شده بود، درهمان اوایل شب شكست خورد.

لايحه عدم كفايت

سرانجام روز 31 خرداد 1360، لایحه بی کفایتی سیاسی بنی‌صدر برای ادامه منصب ریاست جمهوری به تصویب نمایندگان مجلس رسید. بنی‌صدر روز چهارشنبه هفتم مرداد 1360 با یك بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه و با چهره مبدل به فرانسه گریخت.

 

 

 

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.