قدس آنلاین-باران باستانی: داستان چند زن و مرد جوان با رابطه‌های عاطفی ضعیف و قوی و شخصیت‌‌های تقریباً سیاه و سفید، خوب یا بد. آدم‌هایی که خاکستری نیستند و خطی آنها را به ۲ دسته خوب و بد تقسیم کرده است. سریال «پریا» درباره ایدز است؛ بیماری مهلکی که زیر پوست کشور ما نفس‌های عمیقی می‌کشد اما معمولاً روی این زخم چرکی سرپوش گذاشته می‌شود چون به نوعی به آبروی و حیثیت و سلامت اجتماعی و فردی اشخاص بستگی دارد.

«پریا» موضوعی هیجان‌انگیز در روایتی بی‌رمق

هر چقدر در جامعه‎ای ایدز شایع‌تر باشد، بی‌بندوباری و عدم اطلاع‌رسانی کافی در باره این بیماری مسری، بیشتر است. معتادان و کسانی که روابط نامشروع و پرخطر دارند، بیشترین گروه افراد آلوده به ویروس «اچ‌آی‌وی» را تشکیل می‌دهند. تا آنجا که مشخص است و گاهی فعالان اجتماعی و مسؤولان درباره ایدز می‌گویند، در کشور ما بیشترین مبتلایان به این بیماری از طریق روابط نامتعارف آلوده می‌شوند. اما روی همین بخش مهم پنهان‌کاری می‌شود تا کمتر کسی به این موضوع فکر کند که خیلی وقت است که زنگ خطر به صدا درآمده و این نوع روابط آنقدر زیاد شده که پزشکان و خانواده‌های آگاه نگران فرزندان خود هستند که به ویروس اچ‌آی‌وی آلوده نشوند. بخش نگران‌کننده ماجرا که به سرپوش‌گذاشتنِ بیشتر منجر می‌شود، این است که تعداد زنان آلوده بیشتر است؛ زنانی که معمولاً بر سر راه مردان جوان قرار می‌گیرند و بیماری را به آنها منتقل می‎نمایند. مردان هم، در بیشتر مواقع ناآگاه از بیماری خود، آن را به همسرشان منتقل می‌کنند و اینجاست که مسأله خیلی جدی شده و تبدیل به بحران می‌شود.

تلویزیون محافظه‌کاری را کنار گذاشت

تلویزیون شاید بنا بر مقتضیاتی که برای خودش تعریف کرده و یا از این رسانه می‌خواهند، به‏ندرت وارد موضوع ایدز می‌شود و در برنامه‌های ترکیبی و پزشکی خود خیلی کم و به‌شکل گزیده به آن می‌پردازد. شاید به این دلیل که نمی‌خواهد که موجب دامن‏زدن به نگرانی در سطح جامعه بشود. . به گفته برخی کارشناسان رسانه، تلویزیون ایران در بیشتر مواقع سطح امنیت روانی مردم را در نظر می‌گیرد و با محافظه‌کاری زیاد، از بسیاری از موارد حاد به سادگی می‌گذرد تا سطح امنیت مردم دچار خدشه نشود! مثل پالایشگاه پتروشیمی چند روز در آتش سوخت اما تلویزیون کمترین اطلاع‌رسانی را انجام داد چون نمی‌خواست مردم را نگران کند! آتش باید مهار می‌شد که شد و لازم نبود همه مردم از آن باخبر شوند و احساس ناامنی بکنند. اما واقعیت این است که آتش ایدز مربوط به منطقه و یا گروه خاصی نیست. ویروس اچ‌آی‌وی همه مردم را تهدید می‌کند؛ حال چه از طریق سرنگ آلودة یک معتاد و چه از طریق روابط جنسی. اطلاع‌رسانی درباره این ویروس آنقدر باید زیاد باشد که مردم نسبت به آن حساس شده و همیشه احساس ناامنی و خطر کنند تا بیشتر مراقب خود باشند.

ناتوانی در همدلی

اما «پریا» و ماجرای ایدز. این سریال که ظاهراً وارد داستان مگوی ایدز شده و خط قرمزها را کنار گذاشته است، نتوانسته مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. در کشور ما خیلی زود می‌توان فهمید که مردم درگیر داستان یک اثر نمایشی شده‌اند یا از آن عبور می‌کنند و یا آن را نمی‌بینند. وقتی سریالی مردم را درگیر می‌کند درباره آن صحبت می‌کنند و زمان پخش آن که فرا می‎رسد، موسیقی تیتراژ آن را از خانه‌های زیادی می‌توان شنید. حتی زمانی که سوار مترو، تاکسی یا اتوبوس هستی، عموم مردم از سریال و شخصیت‌هایش می‌گویند و به خوبی نشان می‌دهند که با شخصیت‌های آن همذات‌پنداری کرده‌اند. اما در باره قصه «پریا» این اتفاق رخ نداده است، شاید به این دلیل که هیچ‌کدام از شخصیت‌های مرد و زن سریال چندان واقعی نیستند و انگار از دل داستانی تکراری بیرون آمده‌اند تا واقعیت جامعه. «پریا» بزرگ‌ترین آسیب را از داستان کشدار خود خورده است؛ آسیبی که گریبان بیشتر آثار نمایشی تلویزیون را می‌گیرد. برای تبدیل سریال به اثری در 40 قسمت، به‌اصطلاح به قصه آب می‌بندند و قصه آنقدر بیهوده کش می‌آید که ماجرای اصلی فراموش می‌شود. در سریال «پریا» دقیقاً همین اتفاق افتاده است. ماجرای اصلی که موضوع ایدز است آنقدر دیر به داستان تزریق شده که دیگر کسی به آن توجه نمی‌کند. در سریال‌هایی که هسته اولیه داستان درباره بیماری خاصی مثل ایدز است، سازندگان همان ابتدا طرح موضوع می‌کنند. این مطرح‌کردن باید آنقدر غافلگیر کننده و شوک‌برانگیز باشد که در همان قسمت‌های اولیه بیننده را به قلاب بیندازد و او را وادار کند که داستان را پیگیری کند. اما قصه «پریا» مثل داستان‌های هزار و یک شب شروع شد و ادامه یافت بدون آنکه این نکته را در نظر بگیرد که دوره روایت چنین داستان‌هایی تقریباً تمام شده و بیننده سریال‌های تلویزیونی که هر روز در معرض دسترسی به سریال‌های خارجی بسیار قوی و مهیج است، دیگر پای قصه کشداری با آن همه حاشیه و زواید غیرضروری نمی‌نشیند.

داستانی که نفس ندارد

حسین سهیلی‌زاده، کارگردان «پریا»، از آن دست کارگردانانی است که اگر دانسته‌های خود را به‌روز کند، می‌تواند آثار پربیننده‌ای مثل «فاصله‌ها» و «آوای باران» بسازد. او کارگردانی است کاملاً متکی بر فیلمنامه و قصه. اگر داستان خوب باشد و پتانسیل لازم را داشته باشد، سهیلی‌زاده بلد است آن را مقابل دوربین به‌نوعی دکوپاژ و تقطیع کند که بیننده را با خود همراه سازد. اما اگر شخصیت‌های داستان تخت و سیاه و سفید باشند، او در کارش شکست می‌خورد؛ حتی اگر بازیگرانی مانند افسانه بایگان، لادن مستوفی و یا محمود پاک‌نیت برایش مقایل دوربین بروند. داستان «پریا» نفس ندارد و آنقدر بی‌خود و بی‌جهت کش آمده که حوصله بیننده را سر می‌برد و تحمل را از او می‌گیرد که چنین داستان تخت و تکراری را تماشا کند.

سعید فرهادی، نویسنده سریال «پریا»، نویسنده خوبی است. او همان کسی است که فیلمنامه سریال «تا ثریا» را نوشته که سیروس مقدم آن را کارگردانی کرده است. اما آن کجا و «پریا» کجا؟ باز هم به نظر می‌آید مسؤولان تلویزیون آنقدر خطوط قرمز را پررنگ کرده و برای فرهادی اما و اگر گذاشته اند که داستانی که می‌توانست هیجان‌انگیز و پر از کشش باشد، به روایتی ابتر و بی‌رمق تبدیل شده است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.