گروه «سیاست» قدس ‌آنلاین/مجید تربت زاده: خبرش را یک خبرگزاری نزدیک به جنبش «حماس» منتشر کرد. «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین عصر روز شنبه در هتل محل اقامت خود در پاریس با مریم رجوی دیدار کرد. از جزئیات دیدار خبر چندانی مخابره نشده بود و ظاهراً «محمود» در باره آخرین تحولات خاورمیانه و طرح جدید سازش با «مریم» حرف زده بود و سرکرده منافقین نیز گزارش داده بود که در نشست اخیر این گروهک در پاریس چه گذشته است.

معمارِسازش و خیانت!

هرچند خبرگزاری های خارجی تلاش کردند  دیدار «محمود عباس» و مریم رجوی را اتفاقی مهم ، نادر و غیر قابل پیش بینی جلوه دهند اما مشاور وزیر خارجه کشورمان معتقد است با توجه به سوابق «محمود عباس» و شخصیت ضعیف و متزلزلی که او دارد این مسأله خیلی دور از انتظار نبود و ایران نیز نباید نسبت به این ماجرا واکنشی از خود نشان دهد.

ایرانی یا فلسطینی ، مسلمان یا بهایی؟

زندگینامه رسمی اش می گوید سال 1935 در شهر«صفد» فلسطین اشغالی که آن زمان تحت قیمومیت انگلیسی ها بود به دنیا آمد. برخی ها پدرش را تاجری خرده پا دانسته اند و برخی دیگر کشاورز.

کشاورز- تاجر زاده فلسطینی  و خانواده اش همزمان با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 به سوریه پناهنده می شود و دوران دبیرستان را که تمام می کند به دانشگاه دمشق می رود و پس از آن هم رشته حقوق را در دانشگاه قاهره ادامه می دهد و سرانجام دکتری خود را از دانشگاه «دوستی ملل» روسیه می گیرد. «محمود عباس» اگرچه برای گرفتن مدرک دکتری در مسکو از پایان نامه خود با عنوان« روابط مخفی میان رهبران آلمان نازی و صهیونیستها» دفاع کرد اما سالها بعد از آن از صهیونیستها به خاطر انجام این تحقیق دانشگاهی عذرخواهی کرد!

زندگینامه افشا شده غیر رسمی اش اما در باره ملیت و دین او ، اطلاعاتی دیگری را پیش روی شما می گذارد. عبدالقادر یاسین ، نویسنده و محقق فلسطینی 16 سال پیش از این در روزنامه «الاسبوع العربی» می نویسد : « محمود عباس، فردی بهایی است... نام اصلی او محمود عباس میرزاست و از یک خانواده ‌ایرانی‌الاصل است و زمانی که بهایی‌ها تحت فشار دولت ایران بودند، این کشور را ترک کرده است».

 روزنامه «هاآرتص» نیز یک سال بعد در مقاله ای یاد آور می شود: «محمود عباس از اقلیت بهائیان فلسطین است و این که او جانشین عرفات شود، مثل این است که یک سامی در رژیم صهیونیستی به نخست‌ وزیری برسد!».

دنیای سیاسی «محمود عباس میرزا»

هرچند که از سال 1957 تا 1970 در کشور قطر و در وزارت آموزش و پرورش کار می کرد اما همزمان عضو کمیته مرکزی جنبش«فتح» و از بنیانگذاران آن به حساب می آمد. علاوه بر «فتح» در کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین هم عضویت داشت. سال 1993 که معاهده صلح میان سازمان آزادیبخش فلسطین و رژیم صهیونیستی امضا شد محمود عباس یا همان «ابومازن» که 14 دور مذاکره با «شیمون پرز» را پشت سر گذاشته بود پس از «عرفات» نامش بیشتر از هر فلسطینی دیگری در رسانه های خبری به چشم می خورد. «معمار صلح» و «مرد شماره 2فلسطین» البته لقبهایی بود که آمریکایی ها برای او ساختند وگرنه بیشتر گروهها و مردم فلسطین «ابومازن» را به چشم سازشکار و حتی خائن به آرمان فلسطین نگاه می کردند. جالب اینکه شهرت آمریکایی - اسرائیلی  محمود عباس در رسانه های غربی ، دو سال بعد و در جریان امضای سند «بیلین ابومازن» که بر اساس آن فلسطینی ها از اعلام پایتختی «قدس» چشم پوشی می کنند ، بیشتر هم می شود! مرد شماره 2 سازمان آزادیبخش فلسطین از همان زمان خود را برای شماره یک شدن آماده می کند. سال 96 دبیرکل کمیته اجرایی «ساف» می شود و سال 2003 به نخست وزیری تشکیلات خودگردان می رسد. یک سال بعد با مرگ یاسر عرفات ، ابومازن ، رئیس دولت خودگردان فلسطین می شود در حالی که محل زندگی اش در چند کیلومتری تل آویو و تحت نظر نیروهای امنیتی اسرائیل واقع شده و آقای رئیس دولت خودگردان بدون اجازه آنها اجازه رفت و آمد هم ندارد.

مخالف انتفاضه

«ابومازن» که از سال 2005 مثلاً رئیس جمهور فلسطین است از همان ابتدای شهرت و برخلاف آرمان دیرینه ملت فلسطین حرف از صلح با رژیم صهیونیستی می زد. اگرچه آشکارا با انتفاضه ملت فلسطین مخالفت نمی کرد و اعلام کرده بود انتفاضه مردم فلسطین از وقتی به فاز نظامی و عملیات شهادت طلبانه وارد شد از مسیر واقعی خود منحرف شده است اما بسیاری از تحلیلگران عرب او را دشمن سرسخت هر گونه مقاومت و انتفاضه می دانستند. شعار محمود عباس «صلح واقعی = مذاکره» بود و به همین دلیل پس از مدتی برای فلسطینی ها به چهره ای سازشکار و غیر قابل اعتماد تبدیل شد.

رؤیا پردازی های سیاستمدار کهنه کار برای رسیدن به فلسطینی مستقل بدون انتقاضه ، دیری نپایید. پیمان شکنی های پی در پی اسرائیل و کشتارهای بیرحمانه مردم غزه ، پیرمرد را متوجه کرد که با مذاکره به چیزی جز تسلیم و امتیاز دادن نمی توان دست یافت. مشروعیت و محبوبیت از دست رفته ابومازن، پایبند نبودن اسرائیل به تعهداتش، مخالفت گروههای فلسطینی با او ، مخالفت جامعه جهانی با جنایات اسرائیل و موج جدید انتفاضه او را وادار کرد برای رعایت مصلحت هم که شده برای نخستین بار مواضع ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی بگیرد و اعتراف کند که بدون «مقاومت» و مبارزه سرسختانه نمی توان به فلسطین مستقل دست یافت. اعترافی که بسیار دیر و از روی اجبار سیاسی انجام شد.

ایران را دوست ندارد

با همه حرف و حدیث ها در باره ایرانی الاصل بودنش «ابومازن» اما از ایران دل خوشی ندارد. با وجود حمایت های ایران از مقاومت مردم فلسطین ، محمود عباس حتی در سالهای رفت و آمد عرفات به ایران همواره معتقد بود مسأله فلسطین یک مسأله عربی و نه اسلامی است که ایران نباید در آن دخالت کند! سر این اعتقاد بارها و بارها علیه ایران مصاحبه و کشورمان را متهم کرد که با کمک به «حماس» روند دستیابی به صلح با اسرائیل را مختل می کند. البته مدیونید اگرگمان کنید این دلخوری و مصاحبه های ضد ایرانی اش ارتباطی به مدارک کشف شده از لانه جاسوسی دارد ! فکر می کنم ماجرای  اسناد کشف شده از همکاری محمود عباس با سازمان «سیا» در دهه 70 میلادی و پس از آن را برای نخستین بار همین دیروز، مشاور وزیر خارجه کشورمان آشکار کرد. البته به نظر می رسد در برابر مواضع متزلزل «ابومازن» و شخصیت بی ثباتی که طی این چند سال از خود به نمایش گذاشته است ، مدتها از صلح با اشغالگران گفته و بعد به اشتباهش اعتراف کرده ، چند سال پی در پی به ایران حمله کرده و یک سال پیش نامه عذرخواهی برای ایران فرستاده و حالا به سرش زده با سرکرده گروهک تروریستی منافقین دیدار کند،کمی بی محلی و یک افشاگری مختصر کافی باشد.  

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.