گروه هنر- تکتم بهاردوست: اسماعیل براری از آن دسته کارگردانانی است که به‌قول خودش تا دلتان بخواهد فیلم توقیفی دارد. از بین تعدادی از فیلم‌های توقیف‌شده او در جدیدترین لیست اکران سینماها، آن‌هم بعد از چهارسال، بالاخره بخت فیلم سینمایی «دوازده صندلی» او باز شده است. این فیلم با مضمون طنز کلاسیک و برگرفته از رمانی به همین نام است که پیش از این هم نمونه‌های زیادی از آن در دنیا ساخته شده است. به انگیزه اکران این فیلم با براری به گفت‌وگویی نشسته‌ایم که می‌خوانید:

منتقدان ما فیلم‌های کمدی را جدی نمی‌گیرند

فیلم سینمایی دوازده صندلی یک فیلم کمدی است. تعریف شما از کمدی چیست؟

بله قبلاً گفته‌ام که این فیلم در ژانر کمدی ساخته شده است، ولی کمدی بزن و بکوب نیست! منظورم این است که این فیلم صرفاً یک کمدی با کلمات و رفتار خنده‌دار نیست، بلکه موقعیت‌های طنزی است که درنهایت خنده بر لب می‌نشاند. این فیلم براساس یک رمان طنز روسی به همین نام که قدمتی هشتادوچندساله دارد ساخته شده است و تا الان هم حدود هفده‌بار از همین کتاب، فیلم ساخته شده و این فیلم هجدهمین آن است.

با اینکه از این رمان چندین و چندبار اقتباس شده و فیلم‌های زیادی با این داستان ساخته شده، چرا باردیگر به‌سراغ یک چنین موضوع آشنایی رفتید؟

معیار اقتباس این نیست که یک سوژه قبلاً تکرار شده است یا نه. اقتباس ادبی زمانی صورت می‌گیرد که آن اثر، ارزش چندبار ساخته‌شدن یا به‌عبارتی قابلیت به‌روزشدن را داشته باشد که این سوژه کاملاً قابلیت انطباق با شرایط روز ما را داشت.در همه آثار اقتباسی مشخص است که آخر ماجرا چه اتفاقی می‌افتد، ولی اینکه چرا باردیگر اقتباس می‌کنند دقیقاً به این علت است که می‌خواهند قرائت جدیدی از اثر عرضه کنند. در اقتباس ساختار جدید مهم است نه پایان جدید داشتن.

در ابتدای فیلم به اقتباسی‌بودن فیلم‌نامه اشاره می‌کنید. حتی از اسم همان رمان هم استفاده کرده‌اید. این اتفاق به‌عمد افتاده است؟

  این رسم امانت‌داری است. تفاوت بین دزدی و اقتباس هم همین است. من از آن متن برداشت کرده‌ام، پس باید از اصل اثر هم نام می‌بردم.  فقط امانت‌داری کرده‌ام.

چرا در سینما اقتباس ادبی کمتری اتفاق می‌افتد؟

به‌طور خلاصه دلیلش ادب و بی‌ادبی ماست. ما در جامعه‌مان درخصوص آثار هنری خیلی مؤدب نیستیم. حتی در استفاده از آثار دیگران خیلی راحت دست به دزدی می‌زنیم. زشت است ولی ما این کار را می‌کنیم. تلویزیون ما در بیست‌وچهارساعت، بیست‌وسه ساعتش را از موسیقی و فیلم و... آثار دیگران پخش می‌کند. به‌ندرت اثری وجود دارد که رایتش خریداری شده باشد و مرتب هم می‌گوییم که قانون کپی‌رایت نداریم. متأسفانه در جامعه ما در این رابطه غفلت بزرگی وجود دارد که از دولت هم ناشی شده نه مردم، و ام‌الفساد این ماجرا هم سازمان عریض و طویل صداوسیماست.

تا جایی‌که می‌دانم گفته‌اید که سؤال یک خبرنگار باعث ساخت این فیلم شد. درخصوص شخصیت اصلی فیلمتان چطور به هویدا رسیدید؟

دلیلش این بود که این آدم جزو معدود دولتمردانی بوده که ماشین پیکان سوار می‌شده و ترجیح می‌داده از اتومبیل ملی کشورش استفاده کند و به این ماجرا مشهور بوده است و خب زمانی‌که من می‌خواستم درخصوص پیکان به‌عنوان یک سوژه کار کنم و ساختار دوازده صندلی را هم انتخاب کرده بودم، باید به‌دنبال تناسب این دو موضوع یعنی پیکان و دوازده صندلی می‌بودم و اینجا بود که به یاد این موضوع افتادم. البته نکته هوشمندانه‌ای که در سؤال آن خانم خبرنگار وجود داشت را هم نمی‌توانم نادیده بگیرم!

فیلم شما فیلم پرشخصیتی است. درخصوص شخصیت‌پردازی دوازده صندلی بگویید.

برعکس، این فیلم یک شخصیت محوری دارد که به‌واسطه آن در طول داستان با بقیه افراد برخورد می‌کنیم و این به‌خاطر ساختار اپیزودیک داستان آن است. البته داستان بسیار قدیمی‌است، ولی ساختار اپیزودیک دارد که امروزه بسیار متداول است.ساختار اپیزودیک که اتفاقاً ساختار مدرنی هم هست در این رمان برحسب تصادف به‌کار رفته است؛ یعنی ما با یک داستان بزرگ طرف نیستیم، بلکه با تعداد زیادی داستان‌های کوچک طرفیم، منتها یک‌سری شخصیت ثابت از این داستان‌ها عبور می‌کنند.

این فیلم همان‌طورکه خودتان هم گفتید، ساختاری اپیزودیک دارد که یک خط روایی ثابت از بین آن‌ها عبور می‌کند. این‌گونه ساخته‌ها معمولاً باعث سردرگمی ‌می‌شوند و حتی گاهی باعث گسستگی احساسی مخاطب. چه کردید که در این کار مخاطب با این مشکل مواجه نشود؟

چیزی که ما به‌طور عامیانه به آن می‌گوییم نخ تسبیح در این قصه وجود دارد. یک شخصیت محوری که با یک انگیزه ثابت از بین داستان‌های دیگر عبور می‌کند که این آدم می‌تواند در داستان‌ها ثبات ایجاد کند. داستان ما اصلاً چند داستان ازهم‌گسسته ندارد که بخواهد پریشانی احساسی ایجاد کند.

 درجایی از صحبت‌هایتان دوازده صندلی را با فیلم اجاره‌نشین‌های داریوش مهرجویی مقایسه کرده‌اید. این قیاس از چه منظری صورت گرفته است؟

‌ ‌ این قضیه در جواب یکی از خبرنگارن بود که درمورد فیلم من نکته‌ای را گفته بود که من خیلی ناراحت شدم و گفتم که جامعه منتقدان ما درمورد فیلم‌های کمدی هیچ چیزی را جدی نمی‌گیرند، یعنی به نظرشان می‌رسد که فیلم طنز نمی‌تواند فیلم شاخصی باشد، درحالی‌که در همه آثار دراماتیک، ساختار یک اثر است که نمره فیلم را تعیین می‌کند نه ژانر آن اثر. من فقط این نمونه را در جواب ایشان آوردم و به آن خبرنگار گفتم که این نادیده‌گرفتن در سینما بی‌سابقه نیست. همین فیلم اجاره‌نشین‌ها که می‌گویید، در زمان خودش خیلی مورد غفلت بود. حتی در زمان خودش، آقای مهرجویی مورد سرزنش عده‌ای واقع شد. این را براساس مطالب مجلات آن روزها می‌گویم. گرچه بعد از سال‌ها نظرات منتقدین درخصوص این فیلم تغییر کرد. اتفاقی که الان برای دوازده صندلی افتاده است را مدنظر داشتم، وگرنه اجاره‌نشین‌ها فقط یک مثال بود.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.