قدس آنلاین: آیه مباهله‏، علی (علیه السلام) را به منزله نفس نفیس و جان پاک پیغمبر(ص)، و فاطمه زهرا و فرزندان آنها، حسن و حسین، را نزدیکترین افراد به آن حضرت(ص) و مقرّبترین اشخاص نزد خداوند می‏ شمرد که دعایشان در پیشگاه او مستجاب است.

آیه مباهله‏، علی (علیه السلام) را به منزله نفس نفیس و جان پاک پیغمبر(ص) معرفی می کند

به گزارش قدس آنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی، مباهله پیامبر با (ص) مسیحیان نجران، در روز بیست و چهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر (ص) طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (ص) آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کردند. وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (ص) را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر (ص) اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مناسبت این روز، یادداشتی بر پایه تأمّلی در حقیقت این رویداد را از منظر این مرجع عالیقدر جهان تشیع منتشر کرده است که در پی می خوانید:

واقعۀ «مباهله» را باید به عنوان معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در برابر انحرافات و ادعاهای مسیحیان نجران، به عنوان سند آشکار و بی بدیل از حقانیت کامل دین اسلام و رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر دیگر ادیان الهی دانست، معجزه‌ای شگرف که برای اثبات حقانیت اسلام بر دیگر ادیان توحیدی می‌تواند مورد اجماع همه‌ی اندیشمندان ادیان الهی قرار گیرد، و به عنوان برتری و رجحان دین اسلام به عنوان دین دارای کمال در مواجهه با دیگر ادیان توحیدی مورد استفاده قرار گیرد، از این رو واکاوی حقیقت این واقعۀ عظیم به ویژه تبیین حقایق، نکات و آموزه های بی بدیل واقعۀ مباهله و تبیین حقایق آیۀ معروف مباهله با بهره گیری از اندیشه های والای مفسر گرانقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله) تشنگان و رهپویان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را بیش از پیش به شناخت چیستی حقیقت واقعۀ مباهله رهنمون خواهد ساخت.

واقعۀ مباهله در نگاه معظم له

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تبیین چیستی واقعۀ مباهله این­گونه می فرماید: طبق آنچه در تاریخ آمده، مسیحیان نجران در یک هیأت شصت نفری برای گفتگو با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به مدینه وارد شده بودند. از جمله مسائلی که در این گفتگو مطرح شد این بود که آنها از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله پرسیدند ما را به چه چیز دعوت می‏کنی، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: به سوی خداوند یگانه و این که مسیح بنده‏ای از بندگان اوست و حالات بشری داشت، آنها این سخن را نپذیرفتند و به ولادت عیسی (علیه السلام) بدون پدر اشاره کرده و آن را دلیل بر الوهیت او خواندند، آیاتی[1] نازل شد و به آنها پاسخ داد و چون حاضر به قبول پاسخ نشدند آنها را دعوت به مباهله‏ کرد.[2]

لذا پیامبر صلی الله علیه و آله جریان مباهله و چگونگی آن را با مسیحیان نجران در میان گذاشت و روزی را جهت انجام مباهله معیّن کرد. اسقف اعظم مسیحیان- که بالاترین مقام مذهبی مسیحیان است- به آنها گفت:

«برای مباهله آماده گردید، و در روز موعود حاضر شوید، اگر پیامبر اسلام در روز مباهله با اصحاب و یاران سرشناس و شخصیّت‏های معروف مسلمانان آمد، با او مباهله کنید؛ امّا اگر به منظور مباهله با زن و بچّه آمد، از مباهله با او خودداری کنید. چرا؟ چون در صورت اوّل معلوم می‏ شود در نبوّت خود صادق نیست و در این صورت مغلوب می‏ شود، ولی در صورت دوم معلوم می‏ شود که با خداوند ارتباطی دارد که با توکّل بر او به میدان آمده است.»[3]

به هر حال، روز موعود فرا رسید، مسیحیان مشاهده کردند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دست دو پسر بچّه، حسن و حسین علیهم السلام را گرفته و به همراه علی و فاطمه علیهم السلام می‏ آید.

اسقف اعظم مسیحیان وقتی این صحنه را مشاهده کرد گفت:«من صورت­ هایی می ‏بینم که اگر دعا کنند حتماً به هدف اجابت می ‏رسد و همه شما نابود می‏ شوید.[4] از مباهله خودداری کنید و به مسلمان­ها اعلان کنید که حاضریم به صورت یک اقلّیّت سالم در کنار شما زندگی کنیم و مالیات لازم را نیز می‏ پردازیم.»[5]پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواسته آنها را پذیرفت و از مباهله صرفنظر کرد.داستان مباهله که به صورت مختصرذکر گردید در همه تواریخ اسلامی ثبت شده است.[6]

چیستی مفهوم مباهله

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تبیین لغوی و اصطلاحی واژۀ مباهله اینچنین فرمودند: مباهله در اصل از ماده بهل (بر وزن سهل) به معنی رها کردن است و حتی در تعبیرات فارسی خود نیز این جمله را به کار می ‏بریم که فلان شخص را بِهِل کرده ‏اند یعنی به حال خود رها نموده ‏اند. و در تفسیرهای مذهبی مباهله به معنی آن است که دو گروه بر سر یک امر مذهبی در برابر هم قرار گیرند، و هر کدام درباره دیگری نفرین کند، نفرین هر کدام مؤثر واقع شد دلیل حقانیت او است.[7] لذا هرگاه دو نفر بعد از بحث‏ های منطقی و استدلال­های عقلی و برهان­ های روشن، نتوانستند یکدیگر را قانع کنند، در اینجا هر کدام در حقّ دیگری نفرین می ‏کند و چنین می‏ گوید: «اگر من بر حق هستم و تو خلاف می‏ گویی به مجازات الهی گرفتار شوی» و دیگری هم همین را تکرار می‏ کند. و به درگاه خدا تضرع می‏ کند و از او می‏ خواهد که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند؛ همان کاری که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در برابر مسیحیان نجران کرد.[8] به چنین کاری با حصول شرائطش «مباهله» می‏ گویند.[9]

ارتباط معنای لغوی و اصطلاحی «مباهله» با یکدیگر روشن است؛ زیرا در مباهله شخصی که مدّعی است حق می‏گوید طرف دیگر را رها می ‏کند و امر او را به خداوند محوّل و واگذار می ‏نماید.[10]

اهمیّت واقعۀ مباهله‏

حفانیت پیامبر اسلام در دعوی رسالت

مرجع عالی قدر جهان تشیع در تبیین چیستی اهمیت واقعۀ مباهله حقانیت رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را مورد اشاره قرار داده و فرمودند: نخستین چیزی که در آیه معروف مباهله[11] مشاهده می شود این است که مسأله مباهله را می‏توان به عنوان نشانه روشنی بر حقانیت و صدق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مسأله دعوی رسالت مطرح کرد، زیرا ممکن نیست کسی که به ارتباط خود با پرودرگار ایمان قطعی نداشته باشد و وارد چنین میدانی گردد. یعنی از مخالفان خود دعوت کند که بیائید و با هم به درگاه خدا برویم و از خدا بخواهیم دروغگو را رسوا سازد؛[12] و من قول می‏دهم که نفرین من در حق مخالفان عملی خواهد شد؛ و نتیجه آن را خواهید دید![13]

به طور مسلم ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است؛ زیرا اگر نفرین به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان ظاهر نشود؛ نتیجه جز رسوایی دعوت کننده نخواهد داشت؛ و هیچ انسان عاقلی بدون اطمینان به نتیجه، قدم در این میدان نمی‏ گذارد.[14]

به همین دلیل در روایات اسلامی می‏ خوانیم: هنگامی که پای مباهله به میان آمد، مسیحیان نجران از پیامبر صلی الله علیه و آله مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند؛ و هنگامی که دیدند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تنها کسانی را با خود برای مباهله آورده که دعای آنها می ‏تواند مستجاب باشد؛ و خالی از هر گونه جار و جنجال، و تشریفات به صحنه مباهله وارد شده، آن را دلیل دیگری بر صدق دعوت او دانستند و از مباهله سر باز زدند، مبادا گرفتار عذاب الهی شوند. آنها هنگامی که دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله با افرای محدودی از خاصّان نزدیک خود و فرزندان خردسال و دخترش فاطمه زهرا علیه السلام به معیادگاه آمده است، سخت به وحشت افتادن و حاضر به مصالحه شدند.[15]

تأملی قرآنی در واقعۀ مباهله

خداوند در قرآن کریم می فرماید: فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ‏.[16]

هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز بر خیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم!

مباهله؛ نفی الوهیت مسیح

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تفسیر آیۀ61سورۀ آل عمران با اشاره به شیوع انحرافات فکری و اعتقادی در مسیحیت در تبیین چرایی واقعۀ مباهله فرمودند: آیه فوق به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده نشان می‏ دهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود از جمله ادعای الوهیت حضرت‏ مسیح علیه السلام و عدم کارایی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور می‏شود از طریق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از این طریق خاص روحانی به ثبوت برساند؛ یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!.[17]

مفسر گرانقدر قرآن کریم و صاحب تفسیر شریف نمونه در تفسیر آیۀ معروف مباهله و نیز در تبیین عوامل وجودی انجام مباهله فرمودند: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ‏»- ای پیامبر ما! هر یک از نصاری و مسیحیان پس از این همه بحث و مباحث مربوط به عیسی بن مریم علیهما السلام و استدلال­ های متقن و متین پیرامون شئون مختلف آن حضرت، اگر همچنان به لجاجت خود ادامه دادند، و عناد و لجاج بسان حجاب و پرده مانع راهیابی آنها به سوی حقّ و حقیقت شد، راه دیگری در ادامه دعوت آنها به سوی حق انتخاب کن و با آنها مباهله کن.[18]

«فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»- در این قسمت از آیه، افرادی که باید در مراسم مباهله شرکت کنند مشخّص می‏شود.

پیامبر ما! به آنها بگو که از سوی هر یک از طرفین مباهله، باید چهار گروه در این مراسم شرکت کنند:

1- رئیس مسلمانان، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و رئیس مسیحیان نجران.

2- فرزندانمان و فرزندان شما.

3- زنان ما و زنان شما.

4- نفوس ما و نفوس شما.

«ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ‏»- سپس از طرفین جهت مراسم مباهله حاضر شدند، مباهله به این شکل انجام می‏ شود که هر کس دروغ بگوید و در ادّعای خود کاذب باشد، لعنت و عذاب الهی گریبانگیر او شود، تا بدین وسیله حقیقت برای مردم روشن شود.[19]

«ابنائنا»، «نسائنا» و «انفسنا» کیانند؟

مرجع عالی قدر جهان تشیع در تفسیر بخشی از آیۀ مباهله و در تبیین کیستی «ابنائنا»، «نسائنا» و «انفسنا» فرمودند:

منظور از «أَبْنائِنا» در آیه شریفه حسن و حسین (علیهما السّلام) و منظور از «نِساءَنا»، که جمع است، فاطمه زهراء (سلام اللَّه علیها) و منظور از «أَنْفُسَنا»، که آن هم جمع است، علیّ بن أبی طالب علیه السلام است.[20]

بنابراین در این آیه شریفه نیز صیغه جمع، یعنی «نسائنا» و «انفسنا»، در مفرد، یعنی «فاطمه» و «علی» به کار رفته است.[21]

هم چنین معظم له در ادامه فرمودند؛ در این که منظور از «نسائنا» تنها دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است، ظاهراً هیچ اختلافی بین ما و برادران سنّی وجود ندارد، همانگونه که علماء شیعه و اهل سنّت بالاتّفاق «ابنائنا» را به حسن و حسین علیهما السلام تفسیر کرده ‏اند و در این نکته که امام حسن و امام حسین علیهما السلام، مشمول ابنائنا هستند اختلاف نظری ندارند.[22]بنابراین محور اصلی و مرکزی بحث پیرامون تفسیر «انفسنا» می‏ باشد.[23]

معظم له در انطباق واژۀ «انفسنا» بر حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: مرحوم قاضی نور اللَّه شوشتری، در کتاب ارزشمندش، احقاق الحق‏، می‏فرماید: «اجمع المفسّرون علی ان اجمع المفسّرون علی ان... «انفسنا» اشارة الی علی علیه السلام‏»؛ مفسّران قرآن مجید (از شیعه و اهل سنّت) اجماع و اتّفاق نظر دارند که منظور از «انفسنا» علی علیه السلام می‏ باشد.[24]

هم چنین آیة اللَّه العظمی مرعشی- رحمة اللّه علیه از حدود شصت کتاب (از کتب اهل سنّت) مطلب فوق را نقل می ‏کند.[25] معنای این سخن آن است که مطلب بقدری واضح و روشن است که در تمام کتب اهل سنّت نیز منعکس شده است.

از این رو آیه مباهله‏، علی (علیه السلام) را به منزله نفس نفیس و جان پاک پیغمبر، و فاطمه زهرا و[26] فرزندان آنها، حسن و حسین، را نزدیکترین افراد به آن حضرت و مقرّبترین اشخاص نزد خداوند می‏ شمرد که دعایشان در پیشگاه او مستجاب است.[27]،[28]

پاسخ معظم له به ادعای آلوسی

آیت الله مکارم شیرازی پس از تشریح کیستی واژۀ «ابنائنا»، «نسائنا» و «انفسنا» کلام آلوسی مبنی بر انطباق لفظ «انفسنا» بر شخص پیامبر (صلی الله علیه وآله) را مورد نقد قرار داده و فرمودند ؛ آلوسی در روح المعانی‏ پس از اعتراف به این که به غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرد دیگری در داستان مباهله همراه پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده است و با تأکید بر این که هیچ انسان مؤمنی نباید در این مسأله شک کند، به بیان استدلال علماء شیعه می ‏پردازد و مدّعی می‏شود که منظور از «انفسنا» خود پیامبر است و «علی» جزء «ابنائنا» است؛ زیرا در ادبیّات عرب به داماد هم پسر گفته می‏ شود!».[29]

پاسخ این سخن بسیار روشن است؛ زیرا طبق این آیه شریفه پیامبر از «ابنائنا» و «انفسنا» و «نسائنا» دعوت کرده است. اگر منظور از «أنفسنا» خود پیامبر صلی الله علیه و آله باشد، آیا دعوت از خویشتن معنی دارد؟ با توجّه به این که قرآن مجید فصیح ترین سخنان است، قطعاً چنین مطلب غیر فصیحی نمی‏ گوید و به پیامبر دستور نمی‏ دهد که از خویشتن دعوت کند. پس قطعاً منظور از «انفسنا» خود پیامبر صلی الله علیه و آله نیست. علاوه بر این، ما در ادبیّات عرب ندیده‏ایم که به داماد، پسر خطاب شود و چنین استعمالی بسیار نامأنوس و مجازی می‏ باشد.[30]

نسبت دروغ به پیامبر(صلی الله علیه و آله)؛ مستوجب لعن خداوند

بی شک واقعۀ مباهله می تواند برخی از مهمترین پیامدهای دروغ بستن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را آشکار سازد که در کلام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی لعنت خداوند بر این دروغگویان از جمله پیامدهای این صفت رذیله و زشت اخلاقی و اعتقادی است، معظم له در فرازی فرمودند؛ در آیه معروف مباهله‏ سخن از شاخه دیگری از دروغ یعنی دروغ بستن به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است، که لعنت خدا را نصیب دروغ گویان کرده است، که خداوند در پایان آیۀ معروف مباهله می ‏فرماید: «فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ؛ لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‏ دهیم» که این فراز از آیه تعبیر فوق العاده‏ای است که عظمت گناه دروغ را بازگو می‏ کند.[31]

واقعۀ مباهله؛ حقیقت ایمان راسخ در وجود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

مولفۀ ایمان راسخ در وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) از جمله حقایقی است که در واقعۀ مباهله به منصۀ ظهور رسیده است، لذا حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تفسیر این شاخصۀ مهم و کلیدی فرمودند؛ مسئله" مباهله" به آن شکل شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت و راهی بود که صد در صد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبر ص می‏کرد.[32] لذا واقعۀ مباهله نشان می‏دهد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تا چه حد به دستورات خود ایمان داشت.[33]

زیرا حقیقت این است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بجای دیگری دل بسته بود، و پشت‏گرمی از جای دیگر داشت، و گرنه هیچکس در شرائط عادی توانایی و جرأت بر چنین امری ندارد.[34]

بخصوص اینکه مطالعه در حال پیامبر اسلام نشان می‏دهد که او از کسانی نبود که بی‏ گدار به آب بزند، بلکه کارهایش حساب شده بود، چنین ادعایی از چنین کسی نشان می‏دهد که او تکیه بر جهان ما ورای طبیعت، بر وحی الهی و علم بی پایان خداوند داشته است.[35]

بنابراین داستان مباهله‏ و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله از دشمنان خود- که اگر راست می‏ گویند بیایند با او مباهله‏ کنند، و هر کدام از خدا بخواهد اگر دیگری راستگو نیست، عذابی بر او نازل سازد و رسوایش کند- نشانه دیگری از ایمان راسخ او به مکتب خویش است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله آمادگی کامل خود را در این راه اعلام نمود و البته مخالفان سرباز زدند، چرا که اطمینانی به استحکام پایه‏ های مذهب خود نداشتند.[36]

اثبات ولایت در پرتو واقعۀ مباهله

آیت الله مکارم شیرازی در تبیین اهمیت ولایت حضرت علی (علیه السلام) به آیۀ معروف مباهله تمسک نموده و در پاسخ به برخی شبهه افکنان این­گونه فرمودند: بدیهی است آیه مباهله از آیات محکم و صریحی است که دلالت روشنی بر ولایت امیر مؤمنان علیه السلام و فرزندانش علیهم السلام دارد.

معظم له در ادامه تبیین اثبات اصل ولایت در واقعۀ مباهله فرمودند: حال شاید این پرسش مطرح گردد که درست است که آیه مباهله فضیلت و افتخاری برای امیر المؤمنین، علیّ بن أبی طالب علیه السلام، محسوب می‏ شود؛ ولی چه ارتباطی با مسأله ولایت و رهبری آن حضرت دارد، که در اینجا به عنوان یکی از آیات مربوط به ولایت مورد بحث قرار گرفته است؟[37]

معظم له در پاسخ به این شبهه فرمودند: یقیناً منظور از «أنفسنا» در آیه مباهله، شخص حضرت علی علیه السلام است. این که پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را جان خود خوانده، و او را «نفس» خویش خطاب کرده، آیا معنای حقیقی مراد است، یا تنزیل مقامی منظور است؟

بدون شک معنای حقیقی منظور نیست؛ یعنی «علی» پیامبر نیست! بلکه منظور این است که علی علیه السلام در فضائل و کمالات و مقامات همچون پیامبر صلی الله علیه و آله است، در شجاعت و رشادت و شهامت و تقوا و ایثار و خلاصه تمام کمالات و مقامات مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. نتیجه این که علی علیه السلام در مقامات و کمالات نازل منزله پیامبر صلی الله علیه و آله و تالی‏تلو اوست.[38]

با توجّه به این مطلب اگر قرار باشد پس از پیامبر صلی الله علیه و آله خلیفه و جانشینی برای آن حضرت از سوی خداوند انتصاب شود، یا امّت اسلامی کسی را برای این منظور انتخاب کنند، آیا نباید شخصی را انتخاب کنند که همطراز پیامبر، یا در مرحله بعد از آن حضرت باشد؟

آیا نباید شخصی منتخب مردم یا منصوب الهی باشد که در فضائل و کمالات، مخصوصاً تقوا و عصمت، همچون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله باشد؟

و اگر با وجود چنین شخصی، اشخاص دیگری انتخاب شوند، آیا عقل چنین کاری را قبیح و زشت نمی‏ شمرد؟

بنابراین، از انطباق جمله «انفسنا» به شخص «علیّ بن أبی طالب علیه السلام» می‏توان پلی به سوی ولایت و امامت زد و بدین وسیله ولایت را ثابت کرد.[39]

واقعۀ مباهله؛ تبلور مقام و منزلت رفیع اهل بیت(علیهم السلام)

آیت الله مکارم شیرازی بر مبنای آیۀ شریفه61سورۀآل عمران، شأن و منزلت والای اهل بیت(علیهم السلام) را از مهمترین شاخصه های کلیدی در واقعۀ مباهله عنوان نمودند و فرمودند: آیه مباهله سند روشنی برای مقام والای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیهما السلام است، زیرا در آیه سه کلمه وجود دارد:«انْفُسَنا»، «نسائَنا» و «ابْنائَنا»، بدون شک منظور از «ابنائَنا»، امام حسن و امام حسین علیهما السلام بوده است و در این هیچ اختلافی نیست، و «نِسائنا» بر کسی جز فاطمه زهرا علیها السلام تطبیق نمی‏ شود؛ و امّا «انفسنا»، به یقین اشاره به شخص پیامبر صلی الله علیه و آله نیست.[40]

زیرا آیه می‏ گوید: نَدْعُ ... وَانْفُسَنا: «دعوت کنیم از نفوس خویش»، اگر منظور، پیامبر صلی الله علیه و آله باشد، دعوت کردن انسان از خویشتن مفهومی ندارد؛ بنابراین راهی باقی نمی‏ماند جز اینکه بگوئیم منظور تنها علی علیه السلام است.[41]

نزول آیۀ مباهله در شأن اهل بیت(علیهم السلام) در کلام اهل سنت

آیت الله مکارم شیرازی علاوه بر منابع معتبر و بی حد و حصر شیعی ، به اجماع قطعی علمای برجستۀ اهل سنت در موضوع نزول آیه «مباهله‏» درباره اهل بیت پیغمبر علیهم السلام اشاره نموده و فرمودند: روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنت و منابع معتبر اهل بیت(علیهم السلام) مطرح گردیده که با صراحت می‏گوید: آیه مباهله درباره علی علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است.[42]

از جمله نزول آیه «مباهله‏» را درباره اهل بیت پیغمبر علیهم السلام یعنی علی و فاطمه و فرزندانش (علیهم السلام) را بیش از بیست نفراز بزرگان و دانشمندان و محدثین و مفسرین طراز اوّل اهل سنّت تأیید کرده‏اند از جمله: امام فخر رازی در تفسیر معروف خود (ج 8، ص 85)، طبری مفسر معروف اهل سنّت (تاریخ طبری، ج 3، ص 407)، سیوطی در تفسیر «الدرالمنثور» (ج 2، ص 39) واحدی در «اسباب النزول» (ص 68) بیضاوی در تفسیر مشهور خود (ج 2، ص 47).... .[43]

همچنین پیشوای معروف مذهب حنبلی، احمد حنبل در «مسند» ج 1، ص 185 و مسلم در «صحیح» خود، ج 7، ص 120 و حاکم در کتاب «مستدرک» ج 3، ص 150 و ابن حجر عسقلانی در «الاصابه» ج 2، ص 503 و .... [44].

به عنوان نمونه در صحیح مسلم در کتاب فضائل الصحابة در باب فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام از سعد بن ابی وقاص نقل شده که معاویه به سعد گفت: چرا ابوتراب (علی علیه السلام) را سب و دشنام نمی‏دهی؟ گفت: من سه سخن از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یاد دارم که به خاطر آنها نمی ‏توانم علی علیه السلام را دشنام دهم![45].... از جمله هنگامی که آیه مباهله نازل شد؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند. سپس عرض داشت: خداوندا اینها اهل‏بیت من هستند». (و مصداق این آیه ‏اند)[46].[47]

هم چنین در یکی دیگر از منابع معتبر اهل سنت آمده است؛ وقتی که (در ماجرای مباهله‏) آیه 61 سوره آل عمران «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ ...» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود: «اللَّهُمَّ هؤُلاءِ أَهْلِی؛ خداوندا! اینان خاندان من هستند (که مشمول این آیاتند)».،[48]،[49]و.... . به هر حال روایات فوق، به گواهی گروهی از بزرگان اهل سنت چنان فراوان و مشهور است که به سر حدّ تواتر رسیده است.[50]

سخن آخر

(مباهله آخرین حربه‏)

باید اذعان نمود برخورد اسلام با دیگر ادیان الهی سر شار از دوستی و احترام بوده است. قرآن کتاب آسمانی اسلام فرمان می دهد که.«وَ لَا تجُادِلُواْ أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتیِ هِیَ أَحْسَنُ»[51]،«با اهل کتاب به خوبی و شایستگی بحث وگفتگو کنید» لذا باید گفت بدون شک پیامبران الهی تا آخرین مرحلۀ امید هدایت پذیری جامعه، مردم را به سوی خدا دعوت می کنند و برای آنها از خداوند آمرزش طلب می کنند، از این رو پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) هیچ گاه نفرین نکرد [52] بلکه تنها در ماجرای مباهله آن حضرت با جمعی از مسیحیان خواستند که نفرین کنند، ولی صورت نگرفت،[53] لذا در واقعۀ مباهله قرآن کریم در آیات 35 تا 60 سوره آل عمران پیرامون حضرت عیسای مسیح علیه السلام سخن می‏ گوید. از تولّد حضرت عیسی علیه السلام، مقامات آن حضرت، شخصیّت مادرش، فضایل حضرت مریم علیها السلام، گفتگوی او با فرشتگان، مائده آسمانی، و مسائل دیگر بحث شده است. خداوند پس از این بحث طولانی درباره حضرت عیسی علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می ‏فرماید که اگر مسیحیان پس از بیان همه این امور و بحث‏ های مستدلّ و منطقی بازهم زیر بار نرفتند و اسلام را نپذیرفتند، راه متفاوت دیگری در بر خود با آنها انتخاب کن، با آنها مباهله کن، تا حق روشن شود.[54]

[1] سورۀ آل عمران؛ آیۀ 59،60،61.

[2] برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 289.

[3] همان.

[4] کسی که حاضر به مباهله می‏شود، باید واجد دو اصل باشد:نخست این که به گفته و ادّعای خویش ایمان داشته باشد. آدم متقلّب و دروغگو هرگز دست به مباهله نمی‏زند.

دیگر این که چنین شخصی رابطه نزدیکی با خدا دارد که وقتی دست به دعا بر می‏دارد و نفرین می‏کند، دعای او اجابت می‏گردد. علمای نجران که سه نفر یا ده نفر بودند، با درک این دو اصل در چهره پیامبر صلی الله علیه و آله و همراهانش، از مباهله خودداری کردند.

[5] آیات ولایت در قرآن، ص: 204.

[6] همان.

[7] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص226.

[8] پیام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص229.

[9] آیات ولایت در قرآن، ص: 203.

[10] آیات ولایت در قرآن، ص: 203.

[11] سورۀ آل عمران، آیۀ 61.

[12] پیام قرآن، ج‏9، ص: 237.

[13] همان.

[14] پیام قرآن، ج‏9، ص: 238.

[15] همان.

[16] سوره آل عمران، آیه 61.

[17] پیام قرآن، ج‏9، ص: 230.

[18] آیات ولایت در قرآن، ص: 203.

[19] آیات ولایت در قرآن، ص: 203.

[20] الکشّاف، جلد 1، صفحه 368.

[21] آیات ولایت در قرآن، ص: 96.

[22] آیات ولایت در قرآن، ص: 207.

[23] همان.

[24] همان.

[25] احقاق الحق، جلد 3، صفحه 46.

[26] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص311.

[27] سوره آل عمران، آیه 61.

[28] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏1، ص: 312.

[29] روح المعانی، جلد 3، صفحه 189.

[30] آیات ولایت در قرآن، ص: 208.

[31] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص226.

[32] تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 581.

[33] پیام قرآن ؛ ج‏8 ؛ ص399.

[34] تفسیر نمونه ؛ ج‏16 ؛ ص366.

[35] تفسیر نمونه ؛ ج‏16 ؛ ص366.

[36] پیام قرآن ؛ ج‏8 ؛ ص399.

[37] آیات ولایت در قرآن، ص: 209.

[38] آیات ولایت در قرآن، ص: 209.

[39] آیات ولایت در قرآن، ص: 210.

[40] پیام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص238.

[41] همان.

[42] پیام قرآن، ج‏9، ص: 232.

[43] آیین ما (اصل الشیعة) ؛ ص52.

[44] آیین ما (اصل الشیعة) ؛ ص52.

[45] پیام قرآن، ج‏9، ص: 232.

[46] صحیح مسلم، جلد 4 صفحه 1871، حدیث شماره 32، باب 4.

[47] پیام قرآن، ج‏9، ص: 233.

[48] صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضایل علی بن ابی طالب، حدیث سوم، با تلخیص.

[49] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص184.

[50] پیام قرآن، ج‏9، ص: 236.

[51] سورۀ عنکبوت، آیۀ48.

[52] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، جلسۀ تفسیرقرآن کریم،1390/05/29.

[53] همان.

[54] آیات ولایت در قرآن، ص: 202

انتهای خبر/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.