بنشینم گِره ها را باز کنیم و بپرسیم چرا زباله هایتان را در طبیعت رها می کنید!؟ تابستان تان را به استان های ساحلی و شمالی می آورید، از روستا و جنگل و ییلاقات و کوهستان این دیار زیبا، میهمان نوازی می بینید و بدرفتاری نشان می دهید!!
اینکه چرا این پاییز هم نفس محیط زیست مان را تنگ کردید و دلتان برای چشم انداز سبز- آبی خلقت خدا نسوخت؟ چرا سوغات تان به ما و تفرجگاه های خزری، همیشه انبوهی زباله و بی وفایی ست ؟
بیچاره جانداران جنگلی و ماهی ها و پرنده ها و حیوانات اهلی، که باز امسال هم شکایت تان را آورده اند پیش بومی ها. بیچاره محلی ها که دوباره مستاصل اند که چرا دست شان نمک ندارد و میهمانانشان، اینقدر نامهربانی بلدند!؟
این چرخه معیوب غیرفرهنگی و این دهن کجی تا به کی... ؟ تا به کی میزبان ها، منزلگاه های خرم را با "خوش آمدید" بسپارند دست مسافران و درپایان، ساحل و رودخانه و جنگل و دشتی کریه و متعفن تحویل بگیرند؟
دوستی دوطرفه، دوستی ست، گردشگر زباله ریز! و گاهی تاوان های بزرگ برای اشتباهات دم دستی نوشته می شوند. مثل عوامل بیماری زایی که با رهاسازی زباله در عرصه های جنگلی و شناگاهی پدیدار می شود. و بعد ازمدتی ساکنان حاشیه دریا می بینند دام ها و پرندگان دریایی و آبزیان خطه شان به مرگ و مرض زیست محیطی آلوده شده اند. و صدالبته پشت بندش شیوع بیماری مشترک انسان و حیوان.
اگرچه شما هموطن طبیعت ستیز همه دانستنی ها را از برید... هم فاجعه زیست محیطی را و هم عاقبت میلیون ها تُن زباله ای را که در ایام سفر با بی خیالی و بی مسولیتی بر تن نازنین طبیعت برجای می گذارید !! اما این را نمی دانید که طبیعت بعد از کوچ شما، پاییز را چقدر بیمار و غمگین است و به سقوط فکر می کند...نمی دانید، چون طبیعت هم مثل آدم ها تنها با دوستان و دلواپسان و خیرخواهان خود درد و دل می کند.
نظر شما