۱۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۱
کد خبر: 463018
جریان شناسی یک قیام الهی

 اگر اسطوره را ملموس ترین حالت گذشته بپنداریم، خواهیم یافت که حسین بن علی(علیه‌السلام)، ابرمردی با تمثال یک اسطوره و با حقیقتی همرنگ تاریخ است. به گونه‌ای که همیشه در اسطوره و تاریخ، وجود دو ماهیت بد و خوب (خیر و شر) نمایان بوده و هر از چندی قوای خویش را در برابر کنش یکدیگر قرار می‌دهند؛ امام حسین(علیه‌السلام) نمو ِ نهایی همان خیر است. اما در تاریخ بخصوص در تاریخ ادیان و مذاهب، هیچ ماهیتی چون امام حسین (علیه‌السلام) نتوانسته است تا به این حد، آن هم در کمال انسان بودن بر اعجازهای ابر انسانی خود عمل کند. او به حقیقت بنده‌ای در کمال فقر از خویش و دلبسته به عبودیت بود. حسین بن علی(علیه‌السلام) همان حقیقتی است که در درجه نخست انسانی است که همسنگ و همجنس با دیگران دچار تضادهای فیزیکی دنیا می‌بود، آنچه او را متمایز از دیگران کرد، جدا شدن از قیدهای خودخواهانه و رها کردن خود در دامی بود که خیل عظیمی از مردمان را تا ابد الدهر آشنا به مرام آزادی و آزادگی و نیز ظلم ستیزی کرد. جریان شناسی قیام عاشورا و بررسی رفتارهای پیش آمده در میان هیاهوی موافقان و مخالفان با اجتماع چند سطر و کلمه میسر نمی شود. اما می‌توان به صورتی کوتاه و مختصر، آن گونه که فضای این مقال آن را می‌طلبد، به وجوه اجتماعی و سیاسی حرکت اصلاح گرایانه امام حسین (علیه‌السلام) اشاره کرد.

 ریشه تاریخی قیام عاشورا
امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) در روز یورش مردمان مدینه به منزلشان، چون قصد مردم نسبت به دعوت از ایشان را دیدند، بناچار تن به خلیفه گری دادند. از این رو ایشان با اشاره به این ازدحام، در «خطبه شقشقیه» درباره نحوه بیعت مردم می‌فرمایند: «ناگهان دیدم، مردم از هر سو روی به من نهادند و چون یال کفتار پیش هم ایستادند، چندان که حسنین فشرده گشتند، دو پهلویم آزرده، به گرد هم فراهم و چون گله گوسفند بر نهاده به هم و به کار برخاستم.»(1). ایشان گرچه دعوی بجای ولایت ِ خود را به دلیل مصالح دینی و اتحاد بین مسلمانان به کناری گذارده بودند و در خطبه خود می‌فرمایند: «خوشنودی مردم در بیعت من بدان جا رسید که خردسال شادمان شد و سالخورده لرزان بدان جا روان و بیمار برای بیعت خود را بر پای می‌داشت و دختر جوان برای دیدن آن منظره سر برهنه دوان».(2) می‌بینید که علی(علیه‌السلام) تا زمانی که خواست جمعی مسلمین در خصوص دعوت به مسند، حکومت را احساس نکردند، به صحنه سیاست وارد نگشتند. این آزادگی و مردم سالاری دقیقاً روشی بود که در آن امام حسین(علیه‌السلام) پس از اعلام بیعت نکردن با «یزید بن معاویه» و دعوت مکتوب مردم کوفه به دلیل بیعت با ایشان، ایشان را بر وظیفه سیاسی و اجتماعی خود وادار نمود. از همین رو ورود حسین بن علی(علیه‌السلام) به داستان ِ خروج از حجاز به چند دلیل زیر تقسیم بندی می‌شود:
- مشروعیت سیاسی از طریق آرا و خواست مردم
- نقض پیمان صلح نامه توسط خاندان امیه و ساقط شدن مشروعیت از حکومت یزید
- جایگزین شدن رویه سلطنت گرایی به جای خلیفه شورایی در اسلام
- ادامه دیکتاتوری مقدس مآبانه اموی و فشار و تحکم بر اقلیت جامعه
- ایجاد شکاف‌های اعتقادی، اجتماعی و اقتصادی میان قبایل و رجعت اعراب به سنت‌های جاهلانه

 ثروت اندوزی و فاصله میان امت اسلامی
این شکاف عمیق در اسلام پس از ابقای فرزندان امیه که لعن شده توسط پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بوده‌اند، بسیار بحث برانگیز است. در زمان بنی امیه به لحاظ حاکمیت ِ برتری طلب ِ آن‌ها، نابرابری‌های عمیقی در ساختار اقتصادی جامعه پدیدار شد. به گونه‌ای که یک اقلیت حاکم فرصت طلب، سرمایه‌های کلانی از اموال عمومی انباشتند. با مسلط شدن بنی امیه بر گرده مردم، گسیل سرمایه‌ها به سود اشخاصِ توانمند سیاسی شروع شد و تا پایان انقراض بنی امیه ادامه یافت . آنان نه تنها نقدینه‌های بیت‌المال و ثروت‌های عمومی را که آن زمان به صورت شمش‌های طلا و نقره بود، به حساب‌های شخصی منظور نمودند، بلکه اموال و مستغلات و انفال را به گونه‌ای مدیریت دادند که به سود آن‌ها ضبط و ثبت شود. این تبعیض ناروا آن مقدار سرمایه در نزد افراد انباشت که افراد براحتی می‌توانستند هزینه‌های جنگ‌های مهم را متحمل شوند. بنی‌امیه به تعبیر امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) همانند شتر گرسنه ای که به علف بهاری رو آورده، به بیت المال تهاجم کردند: یخضمون مال الله خضمه الابل نبته الربیع.(3)
خلیفه وقت، در این راستا آن گونه شفاف موضع گرفت که اظهار داشت، اگر کلیدهای بهشت در اختیار من بود، در اختیار بنی امیه قرار می‌دادم: «اما و الله لو قدرت علی مفاتیح الجنه لسلمتها الی بنی امیه».(4) یزید نیز با داشتن نیمی از جهان و دست‌اندازی بر اموال و سپاهیان به جا مانده از میراث پدر، چنان رفتار بی محابایی از سر می‌گیرد که در همان بدو حکومت خود، نامه‌ای تهدید آمیز به والی وقت ِ مدینه «ولید بن عُتبه» پسرعموی پدری خود نوشته و او را مجاب به بیعت و یا قتل امام حسین(علیه‌السلام) می‌کند. در تاریخ چنان آمده است که یزید در نامه رسمی خودش، مرگ معاویه را اطلاع رسانی نمود، اما نامه کوچکی به اندازه دو بند انگشت ضمیمه نامه رسمی کرد که در هر صورت از امام حسین(علیه‌السلام) بیعت بگیرد؛ «خذ حسینا و عبد الله بن الزبیر بالبیعة اخذا شدیدا لیست فیه رخصه حتی یبایعوا». در مورد دو نفر (امام حسین (علیه‌السلام) و عبد الله بن زبیر) نگاشت: «اگر از بیعت سر باز زدند، گردن آنان را بزن».(5) بی‌سرانجامی وضعیت نابسامان سیاسی در عصر خلیفه دوم اموی(یزید) و همچنین خواسته‌های مدنی مردم از امام حسین(علیه‌السلام) ایشان را به دلیل تکلیف رفع امور مسلمین مجبور به خروج از مدینه به دو جهت حفظ جان خود و سپس تحقق آرمان احیای نظام سیاسی حقیقی دعوت می‌کند. در گفتار امام انگیزه‌های نهضت به طور شفاف عنوان شده که رهبری جامعه یکی از اهداف است. امام در پاسخ مردم کوفه این گونه می‌نگارد: «من منظور شما را که نگاشتید، ما پیشوا نداریم، به نیکی متوجه شدم، در این فرصت مسلم پسر عمویم که فردی زیرک و امین می‌باشد، برای بررسی اوضاع به سوی شما گسیل می‌کنم... و آن کسی شایستگی پیشوایی را دارد که بر اساس کتاب خدا رفتار و عدالت را مستقر کند و حق محور باشد و هوای نفس خویش را مهار کرده باشد».(6)

 رویارویی با بنی‌امیه
در این گفتار ضمن بیان آنچه که به نام استقرار دین الهی و عدالت اجتماعی مطرح است، راه رسیدن را از طریق استقرار رهبری شایسته تبیین می‌کند. و نیز در نامه خویش به سران بصره سخن از رهبری خویش و جانشینی خود نسبت به رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) دارد: «ما که اهل بیت رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) و وارث وی هستیم و بر جانشینی ما وصیت کرده است و از همه سزاوارتر به جانشینی وی هستیم.» در پایان ِ نامه هم می‌نگارند: «اگر از زعامت ما پیروی کنید، به سعادت رشد و تعالی دست خواهید یافت.»(7) که راه استقرار دین و زندگی توأم با سعادت و رشد و بالندگی استقرار مرجعی شایسته می‌باشد. هنگام برخورد با سپاه حر پس از نماز عصر نیز فرمودند: «نحن اهل بیت محمد و اولی بولایه هذا الامر علیکم من هولاء المدعین ما لیس لم و السائرین فیکم بالجور و العدوان / ما اهل بیت شایسته‌ترین برای منصب ولایت می‌باشیم، به اینان که مدعی هستند و با ستم و تجاوز در بین مردم رفتار می‌کنند».(8) در این گفتار، امام از زعامتی سخن می‌گوید که از مردم مشروعیت یافته، درست همان لحظه‌ای که با خالی کردن کیسه‌های پر از نامه در مقدم حر و عمر بن سعد به آن‌ها مشروعیت خود را اثبات کردند. همچنین عدم مصلحت اندیشی و سازش با ظلم زمانه که از نوع آشکارا بوده و سعی بر تخریب دین را دارد، سبب شد تا امام حسین(علیه‌السلام) آسوده نشینی دیگر صحابی زادگان (چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر) را رها کرده و تن در میدان پر بلای رویارویی با بنی امیه بزند.
منابع:
1- نهج البلاغه، سید رضی، خطبه سوم
2- همان، نامه ششم
3- همان، خطبه سوم
4- الجمل، شیخ مفید، صفحه 184
5- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، جلد چهارم، صفحه 548 / مقتل خوارزمی، موفق بن احمد خوارزمی جلد اول، صفحه‌های 262و 269
6- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، جلد چهارم، صفحه 561 / ارشاد، شیخ مفید، جلد دوم، صفحه 39
7- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، جلد چهارم، صفحه 565
8- ارشاد، شیخ مفید، جلد دوم، صفحه 79

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.