فهم حسینی ؛ سرمشق مسلمانی

هیچ کس از چشیدن شربت ِمرگ در امان نیست، اما بوده اند کسانی که به جاودانگی ابدی در میراث فکری بشریت رسیده اند، گرچه تعداد آن‌ها اندک بوده است. اگر پیرامون خود را به دقت نگاه کنیم، آثار و ثمره‌های سخنان، اعمال و حتی نام اشخاص بزرگی را می‌بینیم که در سایه حق خواهی و مطالبه‌های الهی - انسانی‌شان همیشه تأثیرگذار بوده اند. با کمی تدبر، از این قبیل جاودانه انسان‌هایی را که به دلیل بالا بودن مرزهای فکریشان ابدی شده اند، در تاریخ اسلام می‌یابیم. حسین بن علی(ع) این نام ِ زنده اعصار و اوراق، گویی در پس هر کلمه نفس می‌کشد و هنوز که هنوز است تاریخ، نام او را به وسعت یک عمر بودنش فریاد می‌زند. صدای حق خواهی حسین(ع) و یاران دلباخته اش، گوش ِ مستکبران را کر و زبان ثناگویان را لال کرده است. در عالم، چنان نام این فرزند ِ پیشوا - سبط پیشوا و خود پیشوا طنین انداز است که هر قوم و ملیتی نام او را به میزان آن معرفتی که از سخنان او می‌دانند شنیده اند. این همان اکسیر ِ بی مثال ِ جاودانی است که خداوند در قرآن حکیم، آن را برازنده مؤمنان حقیقی خود دانسته و از آن‌ها رسمی شبیه رسم حسین بن علی(ع) این شهید ِ بی بدلیل می‌سازد.

   قداست حسین(ع) در انسان بودنش دلیل بر جلوه الهی بودنش است. این جاودانگی نام و مرام سومین پیشوای شیعیان ِ دل سوخته، از جاودانگی الهی ریشه دارد و این کامل بودنش در مقام انسانی ریشه در خلافت آسمانی اوست نه آن مقامی که دشمنان از او می‌گیرند و یا دوستان به او می‌دهند. با دیدن همین ظرف ِ انسانی باید انگشت حیرت به دهان گزید، باید از این همه وسعت در حیرت ماند. زیرا عاشورا گذشته است و روزهای پس از آن یکی یکی آمدند و رفتند اما بر نام ِ نامی حسین(ع) و حسینیان افزوده می‌شود. کدام عقل منصف می‌تواند پاسخ صحیحی بر این حیرت ابدی بدهد؟ آری او مانند ریسمانی معلق از آسمان است که تا ابد، مردمان ظلم دیده بر آن چنگ می‌زنند. اگر تاریخ را آن گونه که هست مرور کنیم خواهیم دید که پس از واقعه عاشورا، هر قیام و خونخواهی که بر تارک شیعیان ِآزاده رخ عیان کرد به نام حسین بن علی(ع) صلابت دیگری به خود می‌گرفت (مختار ثقفی، زید بن علی(ع)، قیام یحیی بن زید(ع) و سیاه جامگان در ایران، سبز جامگان طبری و...). از آن روزی که حسین ِ عزیز در خاک تفتیده کربلا به خون ِ عدالت خویش غلتید تا فرداهایی که آن مرد ِ در جوار ِ کعبه ایستاده فریاد خونخواهی از بانیان ِ عدالت ِسربریده شده بر می‌آورد و در این راه از نام حسین(ع) یاری می‌طلبد. امروز نیز می‌بینیم که یاد و مرام امام حسین(ع) در همه اعمال و تصمیمات ما گنجانده شده است، بنابراین سعی داریم در پنج جایگاه اساسی به تأثیر واقعه عاشورا در جوامع بپردازیم.

مردم سالاری دینی

    حسین(ع) به رسم تأکید پیامبر(ص) بر ایستادگی بر عهدی که ولو با دشمن بسته شده است و آن را از اصول حتمی اخلاق اسلامی دانسته، به پیروری از امام عصر خویش، امام حسن(ع) در برابر معاهده صلح معاویه سکوت کرده و بر خواست جمعی مردمان ِ زیر نظر زعامتشان تمکین می‌کنند. ایشان خواست اکثریت مردم را محترم شمرده و بر حُکام و نایبان حکومتی پس از خود می‌فهماند که حتی امام باید در جایگاه مشروعیت مردمی خود قرار گیرد تا بتواند بر مردم حکومت کند. درست همان مشروعیت مردمی که پس از قتل خلیفه سوم و در عصر حضرت امیر(ع) به وقوع پیوست و ایشان مردم و تجمع آن‌ها در منزلشان را به نوعی مشروعیت سیاسی خود نسبت به فقره حکومت (البته با بیان تفاوت حکومت خود با خلفای پیشین) دانستند. در تفسیری ساده امام گرچه ولایتی الهی دارد اما حصول آن در جامعه باید با خاستگاه مردم و اکثریت تطبیق شود. حال حتی اگر این اکثریت به زبان رهنمایی هم روشن نشوند.

دیگر اقدام مردم سالاری امام در عصر پس از شکست صلح نامه توسط یزید، لبیک گفتن به خواسته‌های مردم کوفه و بازگشت به اصل مردم سالاری دینی است. ایشان در زمان پرسش و پاسخ با فرماندهان لشکر دژخیم یزید در کربلا، هزاران نامه از مردم کوفه به آن‌ها نشان داد که از امام خواستار ورود به امر حکومت شده بودند. بدین معنا که در فرهنگ حسینی احترام به خواسته مردم مستضعف و توده اصلی مردم جایگاه بالایی دارد، یعنی آنکه حاکم مسلمان باید بداند حتی امام که میراثی الهی است باید مشروعیت حکومت خود را تنها از مردم استخراج کند. چیزی که امروز در میان مردمان مسلمان سرتاسر جهان با مشاهده حکومت‌های استبدادی کاملا به شکل خلاف آن در حال هدایت می‌باشد.

حقوق انسانی

   امروزه حقوق بشر مانند ده‌ها کلمه مورد احترام دیگر شبیه عروسک‌هایی با بزک و دوزک‌های بین المللی و دروغین تزئین شده اند. جوامع غربی با دستاویز کردن حقوق بشر برای تجاوزات فرهنگی، سیاسی و نظامی خود سعی برآن دارند که این مفهوم اصیل انسانی را مانند کالاهای قابل لمس دچار احتکار و ناملایمت‌های اجتماعی نمایند. اما مسلمانان با داشتن اسوه ای چون امام حسین(ع) می‌توانند بر این مکر فایق آیند. به طور مثال امام حسین(ع) برای آن دسته از یاران خود که نسبت به مردم دیگر حقی دارند و آن حق را مطالبه نکرده اند هیچ جواز شرکتی در جهاد در راه دین خدا نمی‌دهند. حضرت در شب ِ عاشورا خطاب به یاران خود می‌فرمایند: «نادِ فِی النّاسِ اَنْ لا یُقاتِلَنَّ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ، فَاِنَّهُ لَیْسَ مِنْ رَجُل یَمُوتُ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ لا یَدَعُ لَهُ وَفاءً اِلاّ دَخَلَ النّارَ ؛ میان مردم اعلام کن هر کس بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، زیرا هر کس از دنیا برود در حالی که دینی بر عهده اش باشد که چاره ای برای آن نکرده باشد گرفتار دوزخ می شود» [1]. احترام به حقوق دیگران ولو آنکه در سپاه حسین بن علی(ع) باشید بزرگ ترین نکته از پسامد این آموزه اخلاقی در خلال واقعه عاشوراست. امروز نیز اگر مسلمانان خود را از القاب پیش ساخته ای که دیگران به آن‌ها داده اند درآورند، خواهند دید که امام حسین(ع) چه در برابر نفس خود و چه در برابر اصحابشان، تمامیت خواهی را که ریشه در خود برتر بینی و پایمال کردن حقوق دیگران است از بین بردند. به همین دلیل در نقلی تاریخی چنین آمده است که امام حسین(ع) در روز سوم حضورشان در دشت کربلا، میزانی از زمین آن منطقه را که پیشتر به «غاضریه» مشهور بود به رقم شصت هزار درهم از قبیله «بنی اسد» خریداری کرده و سفارشی من باب پذیرایی از زائران مرقدشان را نیز انجام می‌دهند [2]. آیا بالاتر از این حق طلبی در معیار حق مداری ثبت و ضبط شده است؟ پایمال کردن حق مالی مردم به مثابه ایجاد قداست و قداست سازی از منظر فهم حسینی امری حرام بوده است . آن بزرگوار حقوق بشر را آن گونه که بود انجام می‌داد نه آن گونه که خود می‌خواست.

امر به معروف و نهی از منکر

   رسم فراموش شده ای در جامعه امروزی مسلمانان که بیشتر به جای آنکه خود ِ عمل فراموش شود، مراتب و نیات پشت آن از بین رفته و کمرنگ شده است، اما این گونه برخوردهای سلیقه ای با این شاخصه تربیتی باعث شده که اِعمال این امر و نهی سلیقه ای و بیشتر مقطعی صورت گیرد. در صورتی که هیچ گونه اطلاع رسانی مناسبی در خصوص نحوه انجام این اعمال و مراتب عملی آن نشده است و صرفاً بازگشت برخی مسلمانان سنت گرا به این عمل با مطامعی خاص صورت می‌گیرد. اما اسوه ای چون امام حسین(ع) با چینش مناسب از مراتب معرفتی امر به معروف و نهی از منکر به مسلمان می‌آموزد که ابتدا باید در برابر حاکمان ظلم و تزویر بر اساس ادله‌های جامع قرآن حکیم و سنت نبوی شروع به شفافیت و ایجاد برهان کرد، پس از آن در صورتی که فعالیت‌های طرف مقابل باعث ایجاد مخاطره در دین خدا شود وظیفه بر هر مسلمان واجب الشرایطی است که در برابر این طغیان حاکمان مستبد بایستد. ایشان اصلاح وضعیت اجتماعی را پیش فرض تمامی حرکت‌های خود نموده اند. در صورتی که در برخی جوامع مسلمان ِ امروز، تمسک به برخی مسایل سطحی و بدل کردن آن به عنوان مشکلات جامعه باعث شده که امر به معروف و نهی از منکر غالبا" باعث دافعه گردد. بنابراین اصلاح وضعیت اجتماعی درفهم حسینی پیش فرض اصلاحات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. چیزی که با بررسی مناسب از مراتب امر به معروف و نهی از منکر توسط امران ِ حقیقی و غیر تمامیت خواه آن صورت می‌پذیرد.

ظلم ستیزی و ایستادگی در برابر اختناق

  تشیع زخم خورده سه تفکر بوده و خواهد بود. اول : نیروی طاغوتی که مدعی دشمنی است دوم: نیروی تزویر که خود را از روی کینه به لباس دین شبیه کرده است. سوم: خواص ساده لوح ِ شیعه که علم اندکشان جامعه را به بیراهه کشانده است.

  حاشا که هر سه نیرو در عصر اتفاقات پیش از عاشورا در برابر امام حسین(ع) به نیت و هدفی ایستاده بودند. از یزید بن معاویه که دشمنی قسم خورده و طاغوتی بزرگ در لباس خلیفه مسلمانان بود و هیچ کس در دشمنی او و پدرش بر امام حسین(ع) و پدر بزرگوارشان شکی نداشتند. چه افرادی چون قاضی شریح [3] که در برابر اقدامات «عبیدالله بن زیاد» سکوت کرد و پیشتر قاضی القضات دین دار ِ طالب دنیا در تاریخ مطرح شده است و یا در گام آخر «سلیمان بن صُرد خُزاعی» که در جامه دلسوزی و به دلیل نداشتن قوه تمیز دربرابر اقدامات پیش از عاشورا خود را ناخودآگاه در برابر حرکت عظیم امام حسین(ع) یافت و تنها آن زمانی به خود آمد که دیگر دیر شده بود. این نمونه‌ها امروز نیز در برابر قوه فکریه مسلمانان ایستاده اند. به همین جهت با تورق در تاریخ عاشورا می‌توانیم در یابیم که امام حسین(ع) با هریک از این سه قسم ( طاغوت، متزور، ساده لوح) چگونه برخورد کرده اند. این سه عامل هر از چندی با ایجاد تفرقه و عداوت در میان مسلمانان باعث به وجود آوردن چنین وضعیتی بر جهان اسلام شده اند. ظلم ستیزی امام حسین(ع) در برابر طاغوتیان و اهل ریا سخن آشکاری است که امروز می‌توان آن را در اصول اساسی سیاست‌های اجتماعی و حتی فرهنگی به شکل کاملی گنجاند.

اهمیت تربیت اسلامی

    دو قوه ارشادی در دین مبین «قرآن حکیم و سنت نبوی» است. از این جهت امام حسین(ع) در حد فاصل مدینه تا کربلا در سیزده موضوع از کلام قرآن حکیم و در بیش از بیست اشاره از سنت پیامبر (ص) برای آگاهی رساندن به جامعه استفاده نموده اند(آنچه در تاریخ قابل جست وجو است) . به طور مثال زمانی که کاروان کربلایی حسین(ع) به « قصر بنی مقاتل »[4] رسید، بار و بُنه را از مرکب‌ها به زمین نهادند، تا اندکی رفع خستگی کنند. در آن نزدیکی چادری به چشم می‌خورد که اسبی جلوی آن ایستاده بود، وقتی امام حسین(ع) متوجه شد صاحب چادر «عبید الله بن حرّ جُعفی»[5] است، او را برای یاری و همراهی نزد خویش فرا خواند، امّا در عین حالی که وی از ملاقات و یاری امام حسین کراهت داشت، به حضور رسید و در برابر دعوت آن حضرت فقط حاضر شد اسب چالاک و شمشیر پر ارزش خود را در اختیار حسین(ع) قرار دهد تا بدین وسیله از همراهی و یاری او معارف شود، ولی آن حضرت، این آیه را خواند « وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدً / من آن گونه نیستم که گمراه کنندگان را مددکار(یاور) خود بگیرم»[6] و در ادامه فرمودند: «پس اگر ما را یاری نمی‌کنی، بپرهیز از اینکه جزو کسانی باشی که با ما می‌جنگد. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، هلاک می‌شود» [7]. در نمونه ای دیگر زمانی که ایشان، پس از پیمودن فاصله مدینه تا مکه به مدّت شش روز، جمعه سومّ شعبان سال ٦٠ هجری به مکه وارد شدند ؛ آنگاه در مقایسه با وضع خویش نسبت به حضرت موسی(ع) آیه ای به این نحو تلاوت نمودند که : « وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ / و چون رو به سوی مدین نهاد، گفت باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند» [8]. در نمونه ای دیگر وقتی «ولید بن عُتبه» [9] نتوانست به طور طبیعی برای یزید در مدینه بیعت بگیرد، «مروان بن حکم» [10] سیاستمدار فرومایه اموی راه ارعاب و تهدید را پیش گرفت تا بلکه بدین وسیله بتواند برای بیعت گرفتن از حسین بن علی(ع) و مشروعیت بخشیدن به حکومت یزید نتیجه بگیرد، امّا آن حضرت با یادآوری سوء سابقه و عدم اصالت سالم خانوادگی مروان به او پرخاش نمود و این آیه قرآن را قرائت کرد: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا / همانا خداوند می‏خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی [احتمالی / شک و شبهه‏] را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد [11] مروان با شنیدن این آیه و این استدلال از سوی امام حسین(ع) بسیار شرمنده شد سر خود را به زیر افکند.

   ایجاد برخی آسیب‌های سلبی و غیر سلبی در اسلام، قدرت گیری خوارج، علنی شدن فحشا و بی عدالتی در جامعه و چندین عامل دیگر وسیله ای شد که حضرت در بیشتر خطبه‌ها و نامه‌های پیش از شهادتشان، به دو کلمه «احیاء» و «میراث پیامبر» اشاره کنند. به طور مثال ایشان می‌فرمایند: «و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنة نبیه (ص) فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد; من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر فرا می‌خوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی کنید، شما را به راه رشاد، هدایت می‌کنم » [12]. اهمیت توجه مسلمانان به آن چیزی که بر سر دین مبین آمده و یا خواهد آمد باعث شده که پیام حفاظت از دین به واسطه تربیت اسلامی ِ مناسب یکی دیگر از اهداف و پیامدهای قیام عاشورا و جزئی از نیازهای امروز جامعه اسلامی باشد. تربیت اسلامی این قدرت را به همه مسلمانان می‌دهد که با معیارپذیری از فرامین وحی و سنت در برابر مشکلات ایجاد شده در جامعه خط و مشی خود را مدیریت کنند تا بتوانند در برابر تباهی‌های ناشی از اعمال ِ افراد آن جامعه بایستند.

منابع و پی نوشت‌ها:

1- احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نور الله شوشتری، جلد نوزدهم، صفحه 429

2- مُستَدرَکُ الوَسائل و مُستَنبَطُ المَسائل، محدث نوری، جلد دهم، صفحه 321 (به نقل از کشکول شیخ بهایی)

3- «شریح بن حارث کندی» / قاضی القضات شهر کوفه در سده‌های نخست تاریخ اسلام

4- قصر بنی‌مُقاتِل یا مُقاتِل، از منزل‌گاه‌های نزدیک کوفه

5- عبیدالله بن حر جعفی مردی شجاع و از هواداران عثمان بن عفان بود. هنگامی که عثمان کشته شد، به معاویه پیوست و در جنگ صفین همراه با سپاهیان او جنگید. عبیدالله پس از شهادت امام علی(ع) به کوفه رفت

6- سوره کهف، آیه 51

7- الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، جلد دوم، صفحه 72

8- سوره قصص، آیه 22

9- والی شهر مکه، برادر شیری ِ خلیفه سوم اهل سنت و از عموزادگان معاویه بن ابوسفیان

10- مروان بن حکم از رجال با نفوذ بنی امیه، یکی از عوامل ایجاد بلوای خونخواهی در جمل و عامل تیراندازی به جسم مبارک امام حسن(ع) پس از شهادت ایشان بود. پدر مروان کسی بود که بر سر پیامبر (ص) خاکستر زغال می‌ریخت و پیامبر وی را در وضعیت تمسخر و دهان کجی به مقام رفیع ایشان نفرین کرد. «حکم» چشمانش به شکل آفتاب پرست در دو جهت مختلف در حال تکان خوردن ماند. در تاریخ به او حکم ِ چلپاسه یا حکم سحلیه هم می‌گویند.

11-    سوره احزاب، آیه 33

12- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، جلد چهارم، صفحه 266

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.