جناب آقای دکتر مشرفی علاوه بر کرسی استادیاری در دانشگاه، سمت مشاور اقتصادی را در سازمان و نهادهای اقتصادی مختلفی نظیر سازمان مدیریت صنعتی، هلدینگ سینا و ... بر عهده داشته اند. در ادامه مصاحبه قدس آنلاین با ایشان را از نظر میگذرانید.
گزارش ها نشان میدهد که علیرغم اینکه عملکرد شش ماهه اول سال بورس نزولی بوده، اما این روند از ابتدای پاییز شکل صعودی به خود گرفته است. به نظر شما دلیل این امر چیست و آیا چنین رشدی واقعی است یا بیشتر به علت سفته بازی و شکلگیری حباب در بازار است؟
بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم و امضای برجام، جو روانی مثبتی بوجود آمد که مسیر بازار را به سمت افزایش پرشتاب برده و انتظارات کوتاه مدت زیادی شکل گرفته بود، مبنی بر اینکه اقتصاد می تواند خود را بخوبی بازیابی کرده و با وارد شدن به عرصه بازار جهانی، سرمایه گذاری های خارجی انجام می شود و ارتباطات بانکی برقرار می شود. ولی در عمل این روند در اقتصاد دنیا زمان می برد و در کوتاه مدت به سرانجام نمی رسد، لذا بازار با خوش بینی بیش از اندازه مواجه شد و مسیری که باید به طور مداوم طی می کرد را پیشخور کرد. (به این معنا که شاخص بورس در مدت کوتاه تری از آنچه واقعا باید طی می شد تا به این حد از رشد رسید، بالا رفت)
بعد از مدتی فعالان اقتصادی کم کم متوجه شدند که این برجام تا عملیاتی شدن هنوز فاصله دارد و تحریم های آمریکا و به خصوص منع بانک های آمریکایی نسبت به بانک های اروپایی، موجب شد بانک های اروپایی در از سرگیری روابط اقتصادی با ایران احتیاط به خرج دهند و از آنجا که عمده گردش مالی دنیا بصورت دلاری انجام می شود، مثلاً تامین کنندگان مالی قرارداد های بویینگ و خودروسازی حاضر به همکاری نمی شدند و این شرایط پروسه را کند می کرد. در نتیجه بعد از فروکش کردن خوشبینی ها، اگر صورت های مالی و ای پی اس (EPS) یا سود هرسهم را بررسی کنیم، متوجه می شویم که نه تنها ای پی اس ها بهتر نشده که بدتر شده است؛ زیرا شرکت ها نه فروششان به قبل برگشته و نه درآمد بیشتر شده و اثرات رکورد قبلی هنوز نمایان است.
پس مشاهده شد که با این ای پی اس، قیمت ها نمی ارزد پس قیمت ها نزولی شد و تا نیمه اول سال هم کشیده شد.
با توجه به صحبتهای شما می توان نتیجه گرفت که وضعیت بورس رو به بهبود است و می توان انتظار رشد بیشتر را داشت؟
به هر حال نظام تولیدی رو به بهبود و قرارداد ها نیز رو به بهبود هست. الان هم باز اتفاقی در صورت های مالی نیفتاده، ولی تحقق یافتن قراردادها و بالا رفتن فروش و درآمد و ای پی اس بیشتر تحقق پذیرتر به نظر می آید.
به طور مثال، این گشایش بازار مالی منجر به افزایش تولید خودرو نشده، ولی قرار است پژو ۲۰۸ تا آخر اسفند تولید بشه و نمونه های آن رونمایی شده و بازار ما در حال دیدن آن است.
همچنین باز شدن ال سی باعث شده قرارداد های هپکو به وقوع بپیونده یا نزدیک به وقوع باشد.
نمونه دیگر اینکه در قراردادهای نفتی داریم به کلنگ زدن روی زمین می رسیم. البته کلنگ زدن تا تولید محصول فاصله دارد ولی آن قرار داد محقق شده تر به نظر میاد در نتیجه انتظارات، انتظارات خوش بینانه ای است.
بنابراین اگر موتور تولید دنیا روشن شود، وضعیت صادرات و اقتصاد ما بهتر می شود ولی اکنون می توانم بگویم رشد بازار سهام ما بیشتر به عوامل داخلی بر می گردد، زیرا بیش از اینکه بالا رفتن قیمت نفت تاثیری بگذارد که عامل خارجی است، این فرصت های داخلی است که موجب می شود بنگاه های ما به جایگاه قبلی خودشان بازگردند، حتی اگر بازار های جهانی ثابت باشند.
آیا تحولات سیاسی خارجی، بطور مثال نتیجه انتخابات در آمریکا می تواند بر عملکرد بورس ایران تاثیرگذار باشد؟
البته نباید از نظر دور کنیم که تحولات انتخابات سیاسی آمریکا مهم است، چراکه تا قبل از این خیلی جهت انتخابات آمریکا مشخص نبود و می توانست ریسک سنگین سیاسی به بازار متحمل کند یا واکنش های سنگین آمریکا باعث می شد تا روند بهبود سیستم اقتصادی ما کندتر شود.
پس از یک جهت ریسک بیرونی سیاسی از بازار ما تا حدی دور شده و همچنین برخی اتفاقات سیاسی و انتخاباتی در داخل کشور، ریسک سیاسی درونی را از بازار دور کرده است. مثلاً مشخص نبود که اگر ترامپ پیروز شود واقعا تعهدات سیاسی برجام را نقض خواهد کرد یا خیر که خوش بختانه، اکنون این روند اطمینان سیاسی باعث شده شاخص بازار رو به بالا برود.
برخی معتقدند بالا رفتن قیمت جهانی مواد اولیه از جمله زغال سنگ و مصرف چین از زغال سنگ به عنوان سوخت، در شرایطی که ایران از گاز بهره می برد موجب بهتر شدن شرایط ایران در صادرات محصولات پتروشیمی و بهبود وضغیت آن در بورس شده است، نظر شما در این باره چیست؟
قیمت های جهانی بر اقتصاد ایران خیلی تاثیر می گذارد، چون اقتصاد ایران resource base هست و صادرات ما بیشتر مواد معدنی و طبیعی است؛ نظیر زغال سنگ فولاد نفت و ...
بنابراین اگر موتور تولید دنیا روشن شود، وضعیت صادرات و اقتصاد ما بهتر می شود ولی اکنون می توانم بگویم رشد بازار سهام ما بیشتر به عوامل داخلی بر می گردد، زیرا بیش از اینکه بالا رفتن قیمت نفت تاثیری بگذارد که عامل خارجی است، این فرصت های داخلی است که موجب می شود بنگاه های ما به جایگاه قبلی خودشان بازگردند، حتی اگر بازار های جهانی ثابت باشند.
دلیل این امر آن است که بنگاه ها از سطح تولید پایینی که بخاطر تحریم ها داشته اند میخواهند به سطح تولید اصلی خود برسند. مثال بارز آن رشد اقتصادی است که ما در خلال سال های بعد از جنگ داشتیم و بالای ۱۰ درصد بود، درحالیکه نه اتفاقی در محیط افتاده بود نه در جهان.
در نتیجه صرف نظر از اتفاقات جهانی، می توانیم انتظار یک رشد کوتاه مدت ۶ ماهه تا یکساله در صنایع مان داشته باشیم تا جاییکه به مرز خودشان برسند و ازآنجا به بعد شکست مرزی است که قبلا داشته ایم یعنی تکنولوژی بالاتر و ... که سخت تر است. ولی درحال حاضر من انتظار دارم یک دوره رشد مثبتی در بورس داشته باشیم، حتی فراتر از رشدی که اقتصادمان می تواند تجربه کند.
سوال آخر اینکه تأثیر FATF را بر عملکرد بورس چگونه ارزیابی میکنید؟
جواب این سوال بستگی به هدف ما دارد. در واقع FATF نظام بانکی را در غالب یک بانک غیر پولشو از دید بین المللی قانونمند می کند. در کمیسیون اقدام مشترک پولشویی وقتی بانکی الزامات را رعایت کرده، به این معناست که می شود با آن تعاملات را برقرار کرد. لذا آن بانک به چرخه دنیا وصل می شود و گردش مالی را می تواند در حدی قابل قبول انجام دهد و بانک های جهانی بدون ترس با آن ارتباط برقرار می کنند.
چون اگر بانکی که FATF را امضا کرده با بانکی که امضا نکرده تعامل کند به مشکل می خورد و از چرخه بانک های غیر پولشو کنار می رود.
پس وقتی FATF امضا می شود چرخه پولی می تواند وارد عرصه بین المللی شود. پس این می تواند در تسهیل روابط پولی ما در دنیا موثر باشد و در تسریع روند بهبودی اقتصاد کمک بزرگی باشد.
اما از سوی دیگر هم می تواند ناجور باشد چون شاید ارسال پول برای حزب الله هم می تواند نقض FATF را شامل شود. بنابراین در تعریف اهداف درست و با اولویت برای کشور تفاوت داریم که اگر اهداف صرفاً اقتصادی باشد، FATF می تواند به صلاح باشد، ولی اگر اهداف ما اقتصادی نباشد وضع فرق دارد.
اما در بعد اقتصادی قضیه به عنوان مثال، پذیرش FATF (و به طور مشخص پذیرش قوانین بین المللی بانکی توسط بانک های داخلی) تسهیل روابط بانکی بین المللی را تسریع می کند و ایران از بلک لیست پولشویی خارج می کند و به لیست متوسط وارد می کند که این امر ریسک روابط مالی دنیا با ایران را کم می کند.
قبل از این چون بانک های ایرانی در ظن اتهام بودند و هستند ( اگر درستی یا نادرستی این اتهامات را کنار بگذاریم)، بانک خارجی به سادگی با بانک های داخلی جوینت نمی شوند. لذا در عمل می بینیم که ممکن است در لایه سیاسی قراردادی بین وزیر صنعت ما و آنها امضا شده، یا در بنگاهی بین پژو و ایران خودرو امضا شده و این به مرحله عملیاتی شدن که می رسد و قرار است تجهیزات وارد شود، هیچکدام از تعهدات تحقق نمی یابد.
با این حال در چنین مسیری وقتی موانع به درستی شناخته شدند، بعد از یک توافق سیاسی نیازمند یکسری زیرساخت های پولی و قوانین داخلی هم هستیم.
به هر حال مواردی که مطرح شد، عملیاتی شدن امضاهایی که دو سه سال اخیر شده را فراهم کرده است و الان شما دیگر عملیاتی شدن قراردادهای قبلی را به تدریج ملاحظه می کنید و می توان گفت که امید به بهتر شدن شرایط دوباره به فضای اقتصاد برگشته است. نمونه آن همکاری ایران و پژو می باشد که دیگر با سختی های عدم باز شدن ال سی مواجه نیستیم.
نظر شما