به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری تسنیم، با ورود به صدمین سالگشت امضای معاهده بالفور و لزوم بررسی دقیق و موشکافانه این تحول تاریخی، تسنیم در نظر دارد نگاهی فراگیر و جامع به تحولات مربوط به این اتفاق مهم و عناصر بازیگر و تاثیرگذار در این عرصه بیندازد.
سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در سخنرانی اخیر خود با اشاره به سالروز امضای معاهده بالفور تاکید کرد: «ما در سالروز اعلامیه بالفور قرار داریم که بر اساس آن به کسانی که هیچ زمینی نداشتند و شایستگی نداشتند، وعده ای داده شد که براساس آن رژیم صهیونیستی شکل گرفت. وعده ای که در پایان یهودیت و صهیونیسم در پروژه انگلیسی ایجاد شد..... آنها مجموعهای از گزینه ها را پیش رو داشتند و فلسطین یکی از آن ها بود. هنگامی که به موضوع اسرائیل بر اساس خاستگاه نظامی استعماری نگاه می کنیم، می بینیم که این رژیم پایگاه نظامی پیشرفته برای استعمار قدیم و استکبار نو است که آمریکا نمایندگی آن را بر عهده دارد.
ایستادن در برابر این مناسبت و فرهنگ سازی مجدد امت اسلام در این رابطه و یادآوری آنها نسبت به تحولاتی که در آن زمان اتفاق افتاد و مواضع حاکمان عرب و رژیم های عربی و کسانی که فلسطین را خرید و فروش کردند و کسانی که سکوت کردند و کسانی که خیانت کردند، همگی این مسائل مهم هستند. این گذشته نباید نادیده گرفته شود، اما در هر حال معاهده بالفور دولتی را تشکیل داده است، اما این دولت نمی تواند در این منطقه باقی بماند ، چرا که خارج از ماهیت و طبیعت منطقه و خارج از قوانین طبیعی و تاریخی آن و آداب و سنن و اراده امت اسلام است. البته این موضوع به زمان نیاز دارد.»
اعلامیه بالفور همان بیانیه معروفی است که دولت بریتانیا در سال 1917 صادر کرد و در آن با آرمان های یهودی، درباره ایجاد یک میهن ملی برای یهودیان در فلسطین، اعلام همبستگی کرد. در زمان صدور اعلامیه ، تعداد یهودیان فلسطین بیش از 5% از کل جمعیت آن نبود. اعلامیه شکل نامه ای به خود گرفت که لرد بالفور در 2 نوامبر 1917 به لرد ادموند دو روچیلد، یکی از رهبران آن زمان جنبش صهیونیسم، فرستاد.
تاریخچه صدور اعلامیه بالفور
در ماههای دشوار جنگ جهانی اول، حکومت انگلیس از پیروزیهای صهیونیستهای آلمان در رسیدن به وعده پادشاه، از این که این وعده منجر به تغییر موضع یهودیان به سمت دول محور (متحدین) و از دست رفتن فرصت برای انگلیس شود، دچار وحشت شد. کسانی همچون مارک سایکس (نماینده انگلیس) بر این نظر بودند که تخصیص فلسطین به یهود، تحت حمایت انگلیس باشد. این کار برای اهداف فرانسه ـ که فلسطین را جزئی از سوریه میدانست ـ محدودیت ایجاد میکرد. بر همه اینها، تمایلات ضد صهیونیستی نیز به چشم میخورد که خواستار اجرای روش اصلاح شدهای برای رهایی از مسأله یهودیان بودند.
عدهای نیز، به ویژه یهودیان لیبرالی که در مجتمعهای مسکونی ویژهای زندگی میکردند، مخالف پیمان سایکسـ پیکو بودند. آنان اعتقاد داشتند پیمان مذکور نشانه مخالفت با فلسطین است، و بر غربت یهود و پراکندگی یا وابستگی آن به موطن و محل اقامت خویش دلالت دارد. نظریاتی هم موافق و طرفدار حقوق و سرنوشت ساکنان اصلی فلسطین ابراز می شد.
این دو گانگیها در مواضع اجلاس یهودیان انگلیس و اتحاد انگلیسی ـ یهودی، به رهبری لوسیان ولف و کلود مونته فیوره منعکس شد. مخالفتهای داخل شورای وزرای انگلیس را وزیر یهودی، ادوین مونتاگو رهبری میکرد. به این ترتیب گفتوگوها و مناقشههای حادی درباره ملیت و نژاد یهود، و وابستگی و ارتباطشان به فلسطین یا محل اقامتشان جریان داشت. نماینده طرف یهودی در این گفتوگوها "حیم وایزمن" و "ناهوم سوکولو" بودند. اختلافات در نهایت به آن جا رسید که هم پیمانان در مظان این تهمت قرار گرفتند که آنها یهود غیرانگلیسی هستند.
نتیجه مذاکراتی که داخل اجلاس نمایندگان یهودی انگلیسی صورت گرفت، منجر به محدود شدن حق رأی طرف یهودی در تاریخ هفدهم ژوئن 1917 شد. حتی در میان یهودیان انگلیس چند دستگی ایجاد کرد. علاوه بر این، سیاستمداران انگلیس کسانی بودند که اعتقاد داشتند قرارداد بالفور، پیامدهای مالی، اداری و نظامی برای انگلیس دارد، و باعث بی نیازی صهیونیسم از انگلیس میشود. لکن اعتبارات گوناگون سیاسی و نظامی، صهیونیسم را در همه صحنهها برتری خواهد داد.
وایزمن، رئیس جنبش صهیونیسم، فعالیت خستگی ناپذیری برای همسو کردن مواضع انگلیس با دیدگاههای صهیونیستی انجام داد. بعد از تبلور این اندیشه، حکومت انگلیس پیش نویس مستندی را در ژوئن 1917میلادی آماده کرد، و در آن دیدگاههای وزیر خارجهاش، لرد بالفور و تجربیات قدیمی او را درباره مسائل گذشته و نیز مهاجرین یهودی منعکس، و بر مفهوم احداث پناهگاه برای ستم دیدگان آنها را تأکید کرد. اما طرف صهیونیستی با این دیدگاه مخالفت کرد. اندیشه طرفین براساس تفکر وطن ملی یهود که اولین بار در برنامههای کنفرانس صهیونستها در شهر بازل سوئیس آمده بود، شکل گرفت، که در نهایت منجر به صدور اعلامیهای به شرح زیر از جانب لرد بالفور در جلسه مورخ 31 اکتبر 1917 میلادی کابینه انگلیس شد:
متن کامل نامه بدین شرح است:
لرد روچیلد گرامی
بسیار خوشوقتم که از جانب دولت اعلی حضرت هم دردی و همدلی خود را با خواسته ها و آرزوهای یهودیان صهیونیست که به هیأت وزیران تقدیم و با آن موافقت شده ابلاغ نمایم . دولت اعلی حضرت تأسیس وطن ملی برای ملت یهود در فلسطین را با علاقه دنبال می کند و برای فراهم کردن امکان برپایی آن تمام تلاش خود را خواهد کرد . اما باید به روشنی دانست که هرگز نباید کاری برخلاف و به زیان حقوق مدنی گروه های غیریهودی ساکن فلسطین یا حقوق و موقعیت قانونی یهودیان در دیگرکشورها انجام شود .
سپاسگزار خواهم شد اگر این بیانیه را به اتحادیه صهیونیسم برسانید.
در این متن، نکات زیر قابل توجه است :
1. ساختار اعلامیه در اینجا کاملاً آشکار است. زیرا دولتی مطرح است که بر علاقه خود به تأسیس یک وطن ملی برای " ملت یهود " تأکید می کند . یعنی یهودیان به رسمیت شناخته می شوند ، آن هم نه به عنوان پناه جویان یا بیچارگان تحت ستم؛ چنان که هدف اعلامیه هم هدفی خیرخواهانه نیست ، بلکه یک هدف سیاسی - استعماری است.
1. دولت صادرکننده این اعلامیه صرفاً به آرزوی موفقیت اکتفا نمی کند ، بلکه تمام تلاش خود را برای فراهم کردن امکان آن ، خواهد کرد . جوهر اصلی این اعلامیه همین است.
2. پس از آن ، نوبت به پوشش ها می رسد: اعلامیه هیچ زیانی به منافع صهیونیست ها نمی رساند، این پوشش ها ابهام بسیاری دارد ، زیرا اعلامیه سخنی از چگونگی تأمین و تضمین این حقوق نگفته است.
با وجود اینکه در بیانیه بالفور به صورت علنی منتشر شده بود که در اشغال سرزمینهای فلسطین نباید به ساکنان آسیبی وارد شود، اما در اسنادی که سالها بعد منتشر شد، آمده است که دولت انگلیس و دیگر ابرقدرتها قصد مراعات حال فلسطینیان را نداشته و تشکیل دولت صهیونیستی، خوب یا بد، فراتر از خواستههای 700 هزار عرب ساکن در آن است. بنابراین به هر طریق ممکن دولت اسرائیل باید شکل بگیرد.
در طول جنگهای جهانی، ارتباط دولت انگلیس با اسرائیلیان بیشتر و گستردهتر شد و دیگر کشورها نیز با تلاش برای ارتباطگیری با اسرائیل، پایگاه خود را در سرزمین فلسطین محکمتر کردند. بیانیه بالفور برگ برنده دولت انگلیس بود، چرا که با صدور این بیانیه، حمایت مسلم روچیلد ثروتمند را جلب کرده بود و در طول جنگ جهانی اول، روچیلد بزرگترین حامی مالی بریتانیا بود.
انتشار اعلامیه در زمان خود توجه زیادی را به خود جلب نکرد. بسیاری گمان میبردند که بعد از مدتی به فراموشی سپرده خواهد شد، زیرا صهیونیسم در آن هنگام یکی از رویاهایش را آشکار کرده بود. لکن تاریخ غیر از این را نشان داد. این سند از مهمترین اسنادی است که منتشر شد. شاید بتوان گفت که هیچ سند دیگری مانند آن نوشته نشده است. قبلاً گمان میرفت که این اعلامیه یک اقدام محض انگلیسی است، ولی مدارک رسمی بعداً ثابت کرد که اعلامیه بالفور قبلاً به ویلسون رئیس جمهور آمریکا عرضه شده بود و او موافقت خود را با آن اعلام کرده بود.
اعلامیه بالفور یکی از عجیبترین اسناد بین المللی تاریخ است، چرا که به موجب آن، یک دولت استعمارگر، سرزمینی را که مالک آن نبود، بر ضد منافع کسانی که مالکش بودند (فلسطینیان) و استحقاقش را داشتند، به کسانی بخشید که اصلاً استحقاق آن را نداشتند (صهیونیستها). چیزی که به اشغال یک میهن و آواره شدن یک ملت، به تمامی و به نحو بی سابقهای در تاریخ، منجر شد. نکته مهم در این میان این است که انگلیس زمانی به این جنایت دست زد که ارتش آن هنوز به بیت المقدس نرسیده بود.
آمریکا و انگلیس مسئول اصلی فجایع امت اسلام
جفری کوک مورخ نویسنده و هنرمند آمریکایی مینویسد: اسرائیل در زمان تأسیس خود به فرزند نو پای آمریکا تبدیل شد و واشنگتن همواره آمادگی خود برای اجرای سیاست های این دولت خارجی را به ویژه در خاورمیانه اعلام کرد. آمریکا به حامی اصلی اسرائیل تبدیل شده بود، به شکلی که میتوان آنها را نسخه ای برابر اصل با یکدیگر برشمرد. به این ترتیب فلسطینیها به افراد فراموش شده ای تبدیل شدند که هیچ حقوق و اهمیتی نداشت. این در حالی بود که فلسطین دولتی سیاسی بود که صاحبان سه دیانت بزرگ در آن زندگی میکردند. با این وجود غربیها آن را دولت اسلامی به شمار میآوردند تا موضوع اسلامهراسی را در آن ترویج دهند.
شکی نیست که اسرائیل رژیمی مستبد است و این آمریکا است که باعث شد این رژیم بتواند استبداد خود را ادامه دهد. دولت عبری جز در صورت حمایت و پشتیبانی گسترده دولتی بزرگ نظیر آمریکا نمیتوانست در مرکز جهان عرب بقا داشته باشد.
برخی تصور میکنند که احساس گناه انگلیس به علت بروز حادثه موهوم هولوکاست باعث پدید آمدن دولت رژیم صهیونیستی شده است ، این در حالی است که می توان گفت پیدایش موجودیت رژیم اسرائیل بر اساس برداشتی افسانهای از تاریخ عهد قدیم در رویکردهای افراط گرای مسیحی است. علت دیگر حمایت از این پدیده را میتوان تناسب این اتفاق با منافع ژئوپلتیک آمریکا و انگلیس در منطقه توصیف کرد.
از آن زمان تاکنون مسلمانان، آمریکا و انگلیس را مسئول آواره کردن ملت فلسطین و برپایی رژیم صهیونیستی در اراضی این کشور و ایجاد مصیبتهای بیشمار ناشی از نظام و موجودیت رژیم صهیونیستی برای خود میدانند وحق بازگشت آوارگان به اراضی اصلی خود را به رسمیت میشناسد.
بر اساس اسناد تاریخی نه بالفور وزیر خارجه و نه لوید جورج نخست وزیر اسبق انگلیس علاقه ای به صهیبونیست ها نداشتند، حاییم وایزمن می دانست که انگلیسی ها نه به یهودیان اهمیتی می دهند و نه به یهودیت ؛ بلکه تنها انگیزه آنان منافع امپریالیستی است . وی بر این اساس دریافت که مأموریتش در تقدیم ماده بشری به انگلیسی ها خلاصه می شود تا آنان بتوانند از آن بهره برداری کنند . از این رو به صراحت گفت : " اگر انگلستان بپذیرد که فلسطین را به ما بدهد ، هم ما وطنی خواهیم داشت و هم امپراتوری پشتوانه فعالی خواهد یافت " .
وایزمن به وضوح گفته بود که هرگز حتی خواب اعلامیه بالفور را هم نمی دید و با صدور این اعلامیه کاملاً غافلگیر شده بود . زیرا وی خود را آماده کرده بود که پس از پایان جنگ شروع به فعالیت کند ؛ اما امپراتوری بریتانیا تصمیم گرفته بود که از یهودیان به سود خود بهره برداری کند . از این رو راهی نبود جز این که آنان را وارد ماجرا کند.
به همین دلیل و برخلاف تصور ، این صهیونیست ها نبودند که به مذاکره با دولت انگلیس پرداختند ؛ بلکه این دولت بریتانیا بود که با آنان ارتباط برقرار کرد.
بنا بر آنچه که گفته شد، انگیزه های واقعی و عمومی صدور اعلامیه بالفور را می توان درموارد زیر خلاصه کرد:
1. ایجاد یک کشور تحت الحمایه مصر را حفظ می کرد. یعنی منافع امپراتوری بریتانیا را در مصر به عنوان یکی از پایگاه های اصلی آن زمان امپراتوری حفظ می کرد.
2. انگلیسی ها تصور می کردند ساکنان کنونی فلسطین از قیمویت بریتانیا استقبال خواهند کرد و در نتیجه میان آنان و یهودیان درگیری ایجاد نخواهد شد.
3. در سایه حکومت بریتانیا ، سازمان های یهودی برای خرید زمین ، ایجاد مستعمرات ، تأسیس نهادهای تربیتی و دینی و مشارکت در رشد و توسعه اقتصادی کشور امکاناتی دریافت خواهند کرد و مسأله مهاجرت یهودیان محور مهم توجه خواهد شد ، به طوری که یهودیان به اکثریت مهاجر کشور تبدیل خواهند شد و انگلیس از دست یهودیان نجات پیدا خواهد کرد .
4. این گام باعث خواهد شد که یهودیان جهان خود را مدیون بریتانیا بدانند و پس از آن ، یک جبهه طرفدار امپراتوری بریتانیا را تشکیل دهند.
5. پس از استقلال یهودیان در یک کشور و با یک دولت مخصوص خود ، این دولت بخشی از تمدن غرب خواهد بود و از منافع آن دفاع خواهد کرد.
از 99 سال پیش که معاهده شوم بالفور به امضا رسید ، یهودیان مدعی دستیابی به میهنی قومی برای خود در اراضی فلسطین شدند.
به نظر میرسد خدمات بالفور و لوید به صهیونیست ها در واکنش به خدماتی بود که جنبش صهیونیسم جهانی به ویژه در زمان جنگ جهانی اول به انگلیس ارائه کرد. در آن زمان صهیونیستها حاییم وایزمن شیمیدان خود را به انگلیسی ها دادند تا از علم و دانش وی در طول جنگ جهانی اول استفاده شود. بعد از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی در سال 1918 و با تحمیل نمایندگی انگلیس در فلسطین از سوی سازمان ملل متحد در سال 1922 جنبش جهانی صهیونیسم فعالیت جدی خود را برای انتقال یهودیان از گوشه و کنار دنیا به فلسطین آغاز کرد.
دهه 20 قرن گذشته میلادی به علاوه دوره جنگ جهانی دوم شاهد ورود تعداد زیادی از یهودیان به فلسطین اشغالی بود ، در اینجا میتوان از نقش آمریکا در حمایت از اعلام موجودیت رژیم غاصب صهیونیستی و تمرکز تبلیغاتی و منافع رژیم در منطقه خبر داد که کانالهای دیپلماتیک و سیاسی آمریکا در محافل بینالمللی و پس از سال 1945 در سازمان ملل متحد دنبال می شد.
در این مرحله موجی از مقاومت عربی بر ضد استعمار انگلیسی و اشغالگری صهیونیستی آغاز شد، اما توطئههای غربی همواره در مسیر سرکوب تلاشها و مقاومت عربی برای جلوگیری از رسیدن یهودیان به فلسطین اشغالی دنبال میشد ، امضای معاهده بالفور نیز نتیجه تلاشهای رسمی کامل انگلیس در این زمینه بود و یک تلاش فردی از سوی وزیر خارجه و نخست وزیر این رژیم به شمار نمیرفت، گرچه این افراد نقش اساسی در شکلگیری این معاهده و روند اجرای آن در چارچوب های اداری و رسمی آن روزگار داشتند. به این ترتیب میتوان آمریکا و انگلیس را مسئول اصلی تمامی تبعات تاریخی و حقوقی قرار دادن رژیم جعلی صهیونیستی در جهان عرب و اسلام دانست.
یکی از مهمترین و برجستهترین نتایج معاهده بالفور که آمریکا و انگلیس مسئول مستقیم اجرای آن بودند، اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی بر روی اراضی اشغال شده فلسطین در سال 1948 و آواره کردن ملت فلسطین از سرزمین آبا و اجدادی خودشان است. از آن زمان تاکنون سیلی از جرایم از سوی شبه نظامیان صهیونیستی یا ارتش رژیم اسرائیل بر ضد شهروندان و مردم بیپناه فلسطین انجام شده تا آنها را مجبور به ترک خانه و کاشانه خود و خروج از سرزمینهای اشغالی نماید.
نتیجه مستقیم اعلام موجودیت رژیم غاصب اسرائیلی و آواره شدن صدها هزار فلسطینی در کشورهای مختلف عربی، به ویژه اردن، لبنان، سوریه و مصر قابل مشاهده است. نگاهی به اوضاع و احوال فلسطینیها در داخل و خارج از سرزمینهای اشغالی میتواند نشان دهنده عمق مصیبتها و فجایع اتفاق افتاده بر سر آنها باشد. این در حالی است که جنایتهای رژیم صهیونیستی در داخل اراضی اشغالی از کرانه باختری گرفته تا نوار غزه و قدس و داخل مرزهای موسوم به مرزهای 48 همچنان ادامه دارد.
نظر شما