۱۹ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۰
کد خبر: 473381
هفده دی ایستگاه زلزله دهشتناک

پس از گذشت، سه، چهار ماه از کشتار خونین مسجد گوهرشاد فاجعه ملی هفده دی، در تاریخ گذشته نزدیک این سرزمین، پرده از رخ مخوف و پرترس خویش، برمی‌گیرد؛ و جامعه ایرانی، وارد دوره‌ای از تحول و تطور دیکتاتورخواهانه می‌شود که هیچ دیوار ترس و وحشت آوری در تاریخ جهان دیکتاتورها، با آن، قابل قیاس نیست و نخواهد بود؛ حتی «دیوار پروحشت برلین» چون، دیوار ترس‌آور و وحشت‌باری که توسط «رضاشاه پهلوی» ساخته شد، «دیواری متکی بر حق فرعونی پادشاه» و خواهش‌های مستبدانه حکومت حکومتگران ترس گستر و مرگ آفرین بود.
آری، «دیواری» به وسعت یک سرزمین و یک تاریخ، بر سر مردم، نه ما بین مردم، کشیده شد؛ که سنگینی مصیبت بار و غم آفرین آن را، هیچ نویسنده و پژوهشگر و مورخ تیزبینی نمی‌تواند درک کند و وسعت فراگیر این غم سیاه و کشنده را نمی‌تواند ارزیابی نماید و سایه تخریب‌گر و نشاط کش آن را با هیچ میزانی، نمی‌تواند سنجش نماید؛ و حال و احوال مردم آن روزگاران را، روزگاران زبان دشنام و تحقیر و کتک و شهرهای ترس زده و شهروندان خموده و غم زده بفهمد و سپس تفسیر کند.
«رضاشاه پهلوی» در نطق ضد ایرانی و ضد دینی خویش در صبح روز «هفدهم دی» ماه همان سال کشتار بیرحمانه مسجد گوهرشاد، هرگز افتخار نکرد که برای دسترسی به چنین روزی، یعنی آغاز کشف حجاب و پیشرفت جامعه زنان؛ حکومت دیکتاتوری و مرگ آفرین او، کم و بیش، از روی خون پنج هزار نفر هموطن بی‌گناه خویش، عبور کرده است تا به این روز بزرگ، دسترسی یابد! دایره عقل‌ها و مغزهای قسم خورده به «فراماسون» غربی، که هدایت حکومت «رضاشاه پهلوی» را به عهده داشتند و طراحی مسیر فرهنگی و ارزشها ملی را، سرانجام می‌بخشیدند؛ همیشه می‌گفتند: «بکش مخالف را، اما هرگز نگو من کشته‌ام!؟»
بنابراین بدیهی بود، که «رضاشاه پهلوی» به این کشتار اعتراف نکند و به آن فخر نفروشد؛ اما، پژوهشگر و کاوشگر تاریخ معاصر ایران هم، باید به این فاصله سازی جاهلانه، تن بدهد و این دو واقعه تاریخی را از یکدیگر، جدا کند!
فاصله گذاری ما بین این دو حادثه و جدا کردن آن دو از یکدیگر، تبعیت محض از حکومت ترس گستر  و شادی کش پهلوی‌هاست و از آن مهمتر، پای سنگین جهل و تاریکی گذاشتن بر روی حقایق پیوسته تاریخی است.
نگاه حقیقت گرای تاریخی به گذشته این سرزمین پرتحول و پر از ماجراها... به هیچ کس این اجازه را نمی‌دهد، که یک پرونده مسلم و شمرده شده تاریخ احساسات ملی را، به منظور تحریف، یا واژه گونگی تفسیر تاریخی و یا حتی تجلیل و ستایش از یک شخص دیکتاتور و ضد بشر و نیز تجلیل و زنده باد گفتن بر یک اقدام فرهنگی، آن را به سهولت، به دوپاره، تقسیم کنند و از پاره‌ای هرگز سخن نگویند و از پاره‌ای دیگر، ستایش ورزی و ستایش گری نمایند.
چنین اقدامی، توسط هر کسی، با هر اندیشه و نیتی، اگر صورت بپذیرد، جز خیانت آشکار و بدفهم سازی ذهنیت تاریخی یک جامعه و بدشکل سازی قیافه تاریخی جامعه و ملت، هیچ نتیجه دیگری در برندارد.
آنهایی‌که هنوز انگیزه دارند که به عنوان زنده باد گفتن و تجلیل از «جریان تاریخی نوسازی یا نوگرای سنت‌های اجتماعی جامعه ایرانی» به ایستگاه زلزله دهشتناک «هفده دی» رضاشاه، مراجعت کنند و از آن ایستگاه سیاه تولید وحشت و اضطراب ملی، ستایش انگیزی نوع گرایانه، سر دهند؛ بدانند که این ایستگاه زلزله دایمی، ساخت و ساز و برنامه‌ها و طرح‌هایش از خونین ترین شب تاریخ ایران زمین، شروع شد!
شب خونبارش گوهرشاد، شبی که در تاریخ این ملت تنها و تنها و یگانه و یگانه است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.