۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۹
کد خبر: 474303

گزارش از شخص

عاشقِ چکمه های «رضاخان»!

«صادق زیبا کلام» بازهم در فضای رسانه ای خبر ساز شده است

قدس آنلاین/ تربت زاده :فرقی نمی کند مناظره باشد یا تألیف یک کتاب و مقاله . کلاس درس باشد یا جلسه سخنرانی . دکتر «زیبا کلام» اگر تصمیم بگیرد متفاوت از دیگران باشد ، برایش کلاس درس ، برنامه تلویزیونی، فلان کنفرانس و... فرقی نمی کند .

عاشقِ چکمه های «رضاخان»!

دکتر برای اینکه هرجور هست متفاوت اندیشی اش به چشم من و شما بیاید، حاضر است روی لبه نرده ها به شکل ماهرانه ای راه برود ، دانشجویانی را که دو طرف پرچم آمریکا یا رژیم صهیونیستی ایستاده اند هُل بدهد ، توی مناظره ها به حریف و برخی اعتقاداتش تکّه بیندازد، از اصلاح طلبان انتقاد کند و به اصولگرایان بتازد و ... خلاصه کاری کند که مخاطبان گاه حتی لحظه شماری کنند برای دیدن یک «ژانگولر» سیاسی و اینکه «دکتر زیبا کلام» باز خطر کند و بدون چوب تعادل روی طناب لرزان سیاست راه برود و لابد دل طرفدارانش را باحرکات محیر العقول بلرزاند و باز صدای سوت ... کف ... هورا ...!

غذاتو خوردی ...برو!

سال 1327 در کوچه «دعا نویس ها» و در خانواده ای کم و بیش سیاسی به دنیا آمد. پدرش اگرچه تاجر بود اما از طرفداران مصدق به شمار می رفت که به صورت تشکیلاتی با «حزب زحمت کشان» نیز همکاری می کرد.البته از آن تاجر های سیاست پیشه ای بود که تا آخر پای سیاست نایستاد. تجربه تلخ شکست در ماجرای کودتای 28 مرداد جوری او را از سیاست دلزده کرد که نه تنها ترجیح داد خودش آن را ببوسد و کنار بگذارد بلکه بعدها «صادق» را نیز از نزدیک شدن به آن منع می کرد. دکتر زیبا کلام در خاطرات دوران دبیرستانش می نویسد:« موقع خوردن ناهار در رستوران ،بیشتر مواقع  هم برخی از همکاران پدرم همراهمان بودند. ...آنها بحث وگفتگوی سیاسی می کردند. بعضی وقتها که صحبتها خیلی داغ و حساس می شد، پدرم به من نگاهی می انداخت و می گفت: اگر غذایت را خورده ای برو! ... سعی می کردم سریعتر بخورم و بروم. البته جوری وانمود می کردم که اصلا متوجه حرفهای آنها نیستم و چندان علاقه ای هم به شنیدن آن حرفها ندارم...».

مارکسیست دو آتشه

سیاست و جاذبه هایش انگار جایی توی دل یا ذهن «صادق» جرقه زده بود. بنابراین تلاشهای پدر برای دور نگهداشتن فرزندش از این مقوله مؤثر نیفتاد. حتی وقتی او را برای ادامه تحصیل به اتریش و نزد اقوام فرستاد تا از مسایل سیاسی ایران دورش کند ، خبر نداشت که آنجا بهترین محل برای تجمع دانشجویان اهل سیاست است و اقوامش نیز سخت سرگرمند به داغ نگه داشتن تنور سیاست در میان اعضای جنبش دانشجویی. «مارکسیسم» که آن روزها برای جوانان و روشنفکران جاذبه زیادی دارد «صادق» را به خودش جلب می کند.کتاب” اصول مقدماتی فلسفه” جرج پلیتسر که یکی از همان اشنایان در اختیارش می گذارد ، نقطه آغاز مارکسیست شدن دانشجوی تازه رسیده می شود. زیبا کلام از آن روزها به تلخی در خاطراتش یاد می کند و اینکه آموخته های دینی و اعتقادی اش هیچ کاربردی برایش نداشته و آنقدر به درماندگی رسیده که مدتها نیز نماز خواندن را کنار گذاشته است. سرگشتگی اعتقادی و تحولات فکری و روحی سرانجام سبب می شود «زیبا کلام»  مارکسیسم و تحصیل در اتریش را کنار بگذارد و با توصیه پدر برود به انگلستان و بچسبد به تحصیل در رشته شیمی. این راه را تا کارشناسی ارشد و سپس دکتری در دانشگاه «برادفورد» ادامه می دهد. سال 1353 وقتی به ایران می آید ، ساواک او را دستگیر و به 3 سال زندان محکوم می کند تا پدرش بفهمد اسب چموش سیاست این بار فرزندش را به زمین زده است.

آقای صلح شناس

جذابیت های زندگینامه اش اگر چه کم نیست اما به درد «گزارش از شخص» نمی خورد .پس لطفا اجازه بدهید به جای «زیبا کلام تاریخی» برویم سراغ «زیبا کلام معاصر» که پس از آزادی از زندان و اجازه خروج از کشور و ادامه تحصیل پیدا نمی کند. با پیروزی انقلاب هوس بازگشت به دانشگاه به سرش می زند. زندان، فعالیت های سیاسی ، آشنا شدن با مبارزان و فعالان سیاسی آن دوره و بعد هم پیروزی انقلاب اسلامی باعث می شود آقای مهندس ، شیمی و فرمولهایش را فراموش کند و برود سراغ علوم انسانی و دکتری اش را در رشته «صلح شناسی» از دانشگاه «برادفورد» با تز پایان دوره «انقلاب اسلامی» بگیرد، به ایران برگردد و در دانشگاه تهران مشغول به کار شود. حالا شما خودتان بگردید ارتباط میان رشته صلح شناسی را با برخی تحلیل و تفسیر های سالهای اخیر «زیبا کلام» در باره تسخیر لانه جاسوسی ، ، انرژی هسته ای ، روابط با آمریکا ، مشروعیت اسرائیل و لگد نکردن پرچمها را پیدا کنید.

مای لاو «یو اس ای»

اینکه آدم دوست داشته باشد شهره خاص و عام شود شاید چیز بدی نباشد اما اینکه کسی خودش را به آب و آتشِ متفاوت نمایی ، متفاوت گویی و مخالف خوانی بزند تا شهره داخل و خارج کشور شود بحث دیگری است. اگر شما گوشه چشمی به سرشناس شدن داشته باشید و اهلش باشید برای این هدف چه سوژه ای بهتر از مسأله داغ هسته ای در ایران؟ یا مسأله «مرگ بر آمریکا»؟ کافی است در این باره بشدت متفاوت حرف بزنید و به تعبیر خودتان زوایای جدیدی را برای نگاه کردن به این مقولات باز کنید. آن وقت می توانید در مناظره ها حاضر شوید، سخنرانی کنید و یا بنویسید که دفاع از حقوق هسته ای چقدر باعث عقب افتادگی کشورتان شده است! رضا خان پهلوی چه خدمتهایی به این آب و خاک کرده است! حتی می توانید مُخلص چکمه های رضا خانی هم بشوید ، با تابلوی « مای لاو یو اس ای» عکس یادگاری بگیرید و هزار کار دیگر. یا اصلاً جوری بنویسید یا حرف بزنید که منتقدان شما در مقام پاسخ دادن بر آیند و با شما مثل خودتان تا کنند. آنوقت و با وجود همه انتقادهایی که از شما می شوید بازهم شما به چهره متفاوت و خبر ساز دوران خودتان تبدیل شده اید!

شخصیت شخیصِ مبارک

شما برای رسیدن به خواسته هایتان اگر شده با روحانی ، هنرمند ، جامعه شناس ، کارشناس ورزشی ، منتقد سینما ، فعال سیاسی ، نماینده مجلس و ... مناظره کنید  و هر بار هم همان حرفهای ساختار شکنانه و گاه حرمت شکنانه تان را تکرار کنید تا متفاوت تر به نظر برسید.آنوقت چه باک اگر منتقدی در باره شما بنویسد: «زیباکلام «خواسته یا ناخواسته» در کانون یک ابتذال سیاسی خود را به زنگ تفریح سیاست در ایران مُبدل کرده ... استاد علوم سیاسی در معتبرترین دانشگاه ایران با قول و فعل خود نشان داده که با شفاف ترین شکل ممکن اصرار و اشتیاق دارند تا کماکان مسئولیت کارآکتر «مبارک» در «تخت حوضی» سیاست در ایران را ایفای نقش کنند»!(داریوش سجادی – فروردین 94)

به هرحال مشهور و متفاوت شدن هزینه هم دارد. پس چه باک اگر وقتی در باره «سینما» و سینماگران هم نظریات متفاوتی از خود صادر می کنید ، طرف مناظره به شما بگوید : « تودر باره چیری که علم نداری حرف می زنی...تو بی سواد و مبتذلی ...»! آنوقت شما می توانید درپاسخش بگویید:« هر آشغالی هستم خودم را به کسی نمی چسبانم که بیایم بالا...» و یقین داشته باشید کسی پیدا می شود که برای این فحش و فحش کاری های روشنفکرانه شما کف بزند و باز دوباره...جیغ ...فریاد ...هورا ! ( مناظره مسعود فراستی و صادق زیبا کلام – اردیبهشت 94)

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شهرام ۰۹:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۲
    24 1
    چرا تحمل مخالف را نداريد ؟ با صحبت و گفتگو به جايي مي رسيم نه با توهين به شعور ديگران !!!!آقاي دكتر راهتان را ادامه دهيد كه به امثال شما بسيار نيازمنديم .... اگر تحمل نقد داريد پاسخ من را هم چاپ كنيد ...
  • محمد حبیب زاده ۱۱:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۲
    6 2
    زیباکلام حقیقت را میگوید .اگر وجدان خود را بیدار نگهدارید به درستی سخنانش پی میبرید مگر اینکه خود را به خواب زده باشید.
  • سهیل ۱۱:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
    0 0
    ممکنه گاهی حقیقت رو بگه ولی خداییش چند سال اخیر بیشتر شبیه یک شومن شده. در مورد همه چی سعی میکنه جوری حرف بزنه که با بقیه فرق کنه . برای همین هم گاهی که توی حوزه های غیر تخصصی خودش مثه سینما وارد میشه چرت و پرت میگه. خب شما مخالف افکار حاکمیت هستی باش.حق شما هست ولی دیگه این همش به رخ ما نکش با حرفا و اعمال شبیه هنرپیشه ها. هنرپیشه خوبی هست ایشون