تربیت نیروی متعهد کاربلد، پاشنه آشیل همیشگی نهادهای ارزشی و انقلابی در عرصه هنر و رسانه بوده و هست. تا نباشند مردانی که مجاهدانه و البته با کاربلدی دوربین به دست بگیرند و سینما را در خدمت تربیت مردم قرار دهند، سخن گفتن از سینمای انقلاب ره به جایی نمی‌برد.

سینما قیّم نمی خواهد، سینماگر انقلابی می خواهد

وحید کرایلی - «ما با سینما مخالف نیستیم، با مرکز فحشا مخالفیم» جمله‌ای که همه ما بارها و بارها شنیده‌ایم و احتمالا در بحث‌ها و نوشته‌هایمان از آن استفاده کرده‌ایم اما کمتر کسی به سراغ قبل و بعد این جمله در سخنرانی تاریخی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در بهشت زهرا(س) رفته است:

«... ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم ... سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می‌دانید که جوان‌های ما را اینها به تباهی کشیده‌اند و همینطور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم...»

ایشان پس از رسمیت بخشیدن به سینما وظیفه این هنر را نیز مشخص می‌کنند: «سینما باید در خدمت تربیت این مردم باشد!» حالا پس از گذشت 38 سال از انقلاب اسلامی طبیعی است که از خود بپرسیم چرا این جمله کمتر در ادبیات مدیران سینمایی به چشم می‌خورد؟ برای پاسخ به این پرسش بررسی کوتاهی در تاریخ سینمای پس از انقلاب ایران می‌تواند راهشگا باشد.

مدیران و متولیان فرهنگ و هنر در دهه اول انقلاب اسلامی با تاسیس نهادهای جدید و تدوین سیاست‌های نوین برای سینمای ایران سعی کردند آنچه به زعم خویش مطلوب می‌دانستند را با ایفای نقش پدری برای سینما به اجرا دربیاورند. آنچه امروزه به سینمای دهه 60 معروف است حاصل همین تفکر است. اندیشه‌ای که با تولید فیلم‌هایی شبه عارفانه و البته جشنواره ‌پسند، سینمای ایران را به سمت موضوعات مهم انقلابی، سیاسی و اجتماعی هدایت کرد.

با گذر از این دوران و به قدرت رسیدن اصلاحات در فضای سیاسی کشور مسئولین وزارت ارشاد تاکید ویژه‌ای بر نفی نقش دولت در سینما داشتند و دست سینماگران در انتخاب و ساخت سوژه‌های مورد علاقه خود بازتر شد. در همین دوران بود که فیلم‌های شبه عارفانه جای خود را کم‌کم به آثار عاشقانه‌ جوان‌پسند داد و فیلم‌های دختر-پسری وارد سینمای ایران شد.

برخلاف تصور موجود در این دوران فیلم‌های سیاسی رشد چندانی نداشت، رفته موضوع فیلم‌های ایرانی از قاطبه مردم فاصله بیشتری گرفت و سینمای ایران به اصطلاح شهری شد. سینماگران حالا وظیفه‌ خود را طرح دغدغه‌های طبقه متوسط می‌دانستند! مسائلی از قبیل اختلافات خانوادگی، خیانت و آسیب‌های اجتماعی که با ورود سیل این دست سوژه‌ها، اقبال مردم به سینما نیز کاهش یافت و آمار تماشاگران سینمای ایران نصف شد.

تثبیت سوژه‌های به اصطلاح اجتماعی در بدنه سینمای ایران مهمترین اتفاق سینمای اصلاحات بود که تا امروز نیز ادامه دارد. سینمایی که قرار بود در خدمت تربیت این مردم باشد حالا دستمایه‌ای شده بود برای سیاه‌نمایی همین مردم برای محبوبیت در جشنواره‌های غربی! این جریان تا امروز به اندازه‌ای ادامه دارد که درصد بالایی از فیلم‌های حاضر در جشنواره فیلم فجر که اتفاقا در سالگرد همان سخنرانی تاریخی امام راحل برگزار می‌شود را این دست فیلم‌ها تشکیل می‌دهند.

در این میان اما وظیفه نیروهای متعهد که دغدغه سینمای انقلاب را در سر می‌پرورانند چیست؟ بولتن‌نویسی در نقد فیلم‌های جشنواره؟ تجمع و تحصن در اعتراض به اکران فیلم‌های بدنه سینما؟ یا تحریم سالن‌های حوزه هنری؟ در بهترین حالت موارد ذکرشده را می‌توان مسکن‌هایی موقت برشمرد که قطعا نمی‌شود از آنها به عنوان نسخه‌ای برای ترمیم سینمای انقلاب یاد کرد. پس چاره چیست؟!

با مراجعه به ادبیات رهبر انقلاب اسلامی تنها راه نجات از این بحران، حضور جوانان متعهد و انقلابی در کارزار جنگ است. بیرون نشستن از گود و فریاد «لنگش کن» سردادن، بی‌شک دردی را دوا نخواهد کرد. تربیت نیروی متعهد کاربلد، پاشنه آشیل همیشگی نهادهای ارزشی و انقلابی در عرصه هنر و رسانه بوده و هست. تا نباشند مردانی که مجاهدانه و البته با کاربلدی دوربین به دست بگیرند و سینما را در خدمت تربیت مردم قرار دهند، سخن گفتن از سینمای انقلاب ره به جایی نمی‌برد.

شاید نمونه ملموس حضور جوانان متعهد و انقلابی در کارزار جنگ برگزاری جشنواره مردمی عمار است، اتفاقی که امید است نمونه موفقی از جرقه‌های اولیه جریانی باشد که قرار است پرچمدار سینمای انقلاب باشد ان شاءالله!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.