وقتی پیوندهای اجتماعی از بین می رود و از جامعه و حمایت های اجتماعی تنها یک «نام» باقی می ماند آنگاه زنان نیز میلی به مادر شدن ندارند. اما در چنین شرایطی نهادهای اجتماعی و به ویژه دولت می تواند جای خالی همبستگی های اجتماعی را پر کند!؟

جامعه تمیزه و زنانی که «مادر» نمی شوند

به گزارش قدس آنلاین به نقل از شهر فردا، اگرچه زمانی توسعه یافتگی با پیشرفت تکنولوژی شناخته شده و نقش انسان در ابتدای روند توسعه در جهان جدی گرفته نمی شد اما زیاد طول نکشید که نیروی انسانی به جزو لاینفکی برای توسعه پایدار اهمیت خود را به مدیران نشان داد و حتی تا جایی این اهمیت و ارزش یافت که نام "منابع انسانی" به خود گرفت.

صاحب نظران علم مدیریت به این نتیجه رسیدند که برای موفقیت سازمان ها به منابع انسانی کارآمد نیاز دارند. اینجا بود که لزوم دارا بودن جمعیتی متعادل و با آهنگ رشدی مناسب برای توسعه کشورها بیش از پیش خود را نشان داد.

ایران در دهه ۶۰ رشد چشمگیر جمعیتی را تجربه کرد به طوری که کارشناسان خطر انفجار جمعتی را هشدار دادند. با اقدامات پیشگیرانه و سیاست های دولت وقت، رشد جمعیت کنترل شد اما عدم آینده نگری و برنامه ریزی درست در راستای کاهش جمعیت موجب شد تا میزان باروری در ایران با کاهش چشمگیری روبه رو شود به طوری که صاحب نظران معتقدند که ایران در بلند مدت با رشد منفی جمعیتی مواجه می شود.

براساس سناریویی که سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده است اگر رشد جمعتی ایران همین گونه ادامه یابد و برنامه تعادلی در دستور کار قرار نگیرد در ۸۰ سال آینده، ایران جمعیت ۳۱ میلیونی را تجربه خواهد کرد که ۴۷ درصد آن را افراد سالمند بالای ۶۰ سال تشکیل خواهند داد.

در چند سال اخیر، مسئولان به طور مرتب خطر کاهش جمعیت و لزوم مقابله با آن را گوشزد میکنند اما به نظر نمی رسد سیاست های به کار گرفته شده چندان کار آمد باشد. اگرچه عدم گرایش جوانان به ازدواج در اثر مسائل اقتصادی و ... از جمله اثرات کاهش جمعیت است ولی واقعیت این است که وضعیت برای خانواده هایی که این مرحله را پشت سرگذشته اند نیز مطلوب نیست.

یکی از مهمترین مسائلی که به نظر می رسد زنان را برای مادر شدن با شک و تردید رو به رو میکند خدمات ضعیف خدمات اجتماعی برای این قشر از جامعه است.

فرشته ذاکر جامعه شناس معتقد است با توجه به تغییر سبک زندگی به ویژه در شهرها، "مادری" بسیار تغییر کرده و به تبع آن فرزند پروری هم دستخوش تغییر شده است.

" کاهش تعداد فرزندان، تک فرزندی و حتی زندگی مشترک بدون فرزند، خود گویای تغییرات در فرزندآوری شد و اگرچه مسئولان به دنبال افزایش تعداد فرزندان در خانوارها هستند اما باید دانست که ترغیب زوج های جوان و به ویژه زنان، نیازمند حمایت در این زمینه آن هم به صورت سازمان یافته باشد. "

جای خالی خدمات بهداشت روانی برای مادران

برای مثال هنگامی که یک مادر فرزند خود را به دنیا می آورد، از همان لحظه تولد هم مادر و هم فرزندنش نیازمند مراقبت جدی هستند. زایمان پروسه ای بسیار سخت است که عوارض بسیار جسمی و روحی را به دنبال دارد. در قدیم به علت نزدیکی خانواده ها به یکدیگر، چه از بعد مسافت و چه عاطفی، خانواده زن و مردی که به تازگی دارای فرزند شده بودند به کمک آنها می شتافتند. این کمک هم به لحاظ جسمی و هم به لحاظ روحی برای زنی که به تازگی حس مادری را تجربه میکرد مفید و موثر بود.

تنها رها نکردن و کمک به مادر، غیر از اینکه به بهبود وضعیت جسمی وی کمک می کرد از بروز عوارض روحی مانند افسردگی های پس از بارداری تا حد زیادی جلوگیری و یا تاثیرات آن به حداقل می رساند.

اما امروز شرایط تغییر کرده است، زندگی شهر نشینی و تبعات آن، مشغولیات روزانه و بعد مسافت، همه و همه موجب شده بسیار از مادران نتوانند بهره کافی را از کمک های اقوام و بستگان نزدیکشان ببرند و از همین رو مشکلات جسمانی و روحی اثرات خود را بیشتر به جا خواهد گذاشت.

ذاکر می گوید: چنین مادران پس از زایمان غیر از برخورداری از مشاوره تغذیه برای خود و فرزندشان باید از خدمات بهداشت روان برای غلبه بر مشکلات روحی و روانی بهره مند شوند زیرا در صورت عدم دریافت چنین خدماتی، افسردگی ها پس از زایمان می تواند به "خشم" منجر شود که برای خانواده عوارض جبران ناپذیری خواهد داشت و این در حالی است که بهره مندی از این خدمات به ویژه مشاوره های روانشناسی عملا به خاطر قیمت بالا برای بسیاری مقدور نیست.

مهد کودک راه حلی که معضل شده است

از کنار مشکلات مربوط به زنان شاغل و معضلاتی از این دست که آیا پس از اتمام مرخصی زایمان، کارفرما به آنها اجازه بازگشت به سر کار را خواهد داد؟ و یا کمک هزینه های دروان مرخصی زایمان به آنها تعلق خواهد گرفت که بگذریم یکی از عمده مشکل مادران به ویژه مادران شاغل، نگهداری نوزادان و کودکان است.

در گذشته این مشکل با وجود مادربزرگها و پدربزرگها تا حد زیادی حل شده بود، اگرچه تربیت بچه ها در کنار مادربزرگها و پدربزرگها اکنون نیز منتقدان خاص خود را در میان روانشناسان کودک دارد، اما امروز زندگی شهرنشینی این نعمت بزرگ را از بسیاری از مادران دریغ کرده است. و در اینجاست که مهد کودکها به یاری خانواده ها می آیند.

این جامعه شناس در این رابطه می گوید: اگرچه مهدکودک ها می توانند به عنوان یه بازو کمکی به یاری مادران بیایند اما واقعیت این است تعداد مهدهای کودک در مقابل تعداد خردسالان بسیار ناچیز است که در این تعداد ناچیز نیز کیفیت خدمات بسیار جای بحث دارد.

به گفته وی اگرچه آمار دقیقی از نسبت تعداد مهدها به خردسالان در دسترس نیست اما براساس یک تحقیق در سال ۸۶ تنها ۷ درصد از کودکانی که در سن مهد کودک بوده اند از این خدمات مهد کودک بهره می بردند.

"در کنار این کمبودها آنچه بیش از پبش وضعیت را بغرنج می کند تفاوت ها در نوع خدمات مهد کودک هاست. واقعیت این است که در حال حاضر مهد کودک دولتی وجود ندارد و همه مهدها خصوصی اداره می شوند. در کنار اینها مهدهایی نیز وجود دارد که مخصوص ارگانها است برای مثال آموزش و پرورش برای رفاه حال کارمندان خود مهد کودک هایی را در نزدیک محل کار کارمندانش تدارک میبیند. "

مهد کودک های قرآنی و کارگری نیز وجود دارند که البته از مهدهای کارگری تنها اسمی باقی مانده و عملا باید آن را از چرخه خدمت رسانی خارج کرد.

وقتی مهدکودک های ستاره دار می شود

در این میان مهدهای کودک مانند هتل ها با توجه به نوع کیفیت خدمات و البته به تبع آن قیمت خدمات با ستاره درجه بندی می شود.

مهد کودک های یک ستاره، دو ستاره و سه ستاره و جالب اینجاست که برای یک مهد کودک سه ستاره با شهریه ای گزاف ممکن است مجبور باشید مدت طولانی حتی بیش از یک سال در صف انتظار یک مهد سه ستاره برای کودک دلبندتان بمانید.

به گفته ذاکر واقعیت این است که مدیریت واحدی و منسجمی بر مهد کودکها وجود ندارد، مسئول مهد کودک های زیر ۴ سال بهزیستی و بالای ۴ سال آموزش و پروش است که در این میان برخی ارگانها نیز به این حوزه ورود کرده اند. این عدم مدیریت منسجم موجب شده تا به جای ضابطه در اداره مهدهای بیشتر سلیقه حاکم شود.

وی بر این نکته تاکید دارد که در دنیا بر روی تربیت و آموزش کودک بسیار تاکید میشود به طوری روانشناسان معتقدند تا ۸۰ درصد شخصیت کودک تا سن ۵ سالگی شکل می گیرد.

"سرمایه گذاری روی کودکان از جمله سرمایه گذاری های است که تا ۹۵ درصد بازگشت پذیر است یعنی چنانچه جامعه بر روی آموزش کودکان ۱ دلار سرمایه گذاری کند در آینده تا ۷ دلار بازگشت سرمایه خواهد داشت. "

این مسئله ای است که البته در کشور جدی گرفته نمی شود و اگر در مهد کودکی آموزشی نیز ارائه می شود واقعیت این است که علمی در پس آن نیست.

این جامعه شناس شاهد این مدعا را عدم وجود تخصص در مربیان مهدهای کودک میداند و توضیح می دهد: بسیاری از مهدهای کودک از افرادی برای نگهداری از کودکان استفاده میکنند که آموزشی در زمینه تربیت کودک ندیده اند زیرا در حال حاضر تنها رشته "کودک یاری است" که به صورت آکادمیک به مباحث مربوط به تربیت کودکان می پردازد و تعداد فارغ التحصیلان این رشته نیز آنقدر محدود است که پاسخگوی نیاز جامعه نیست. دوره هایی نیز که بعضا توسط سازمان بهزیستی برای آموزش مربیان مهدها برگزار می شود نیز عملا محدود و برخی مواقع ناکارآمد است.

استفاده از پرستاران کودک نیز مقوله دیگری است که مشکلات خاص خود را دارد.

ذاکر در این مورد نیز توضیح می دهد که غیر از اینکه بسیاری از افرادی که به عنوان پرستار بچه توسط خانواده ها به کار گرفته می شوند آموزشهای لازم را ندیده اند چون هیچ نهاد نظارتی برای ساماندهی پرستاران بچه وجود ندارد استفاده از پرستاران مشکلات خاص خود را دارد که برخی مواقع چاره ای جز تعویض مکرر پرستاران ندارد که این تعویض مکرر نیز مشکلات روانشناختی همچون خلا شخصیتی "دلبستگی ایمن" را در کودکان شکل خواهد داد که در آینده کودکان بسیار موثر است.

خدماتی که دنیا به مادران می دهد

اما ارائه خدمات اجتماعی به مادران در کشورهایی که برای بهبود کمیت و کیفیت جمعیت خود، برنامه ریزی داشته اند چگونه است؟

ذاکر به نمونه موفق خارجی اشاره می کند: در هلند پس از زایمان، ۱۰ روز پرستار تمام وقت در اختیار مادر قرار می گیرد و مادر به مدت یک سال تحت خدمات روانپزشکی رایگان است. تعداد مهد کودکها کافی و هزینه آن مناسب است. به علاوه مادران شاغل تا ۴ ماه از مرخصی زایمان با حقوق و تا یک سال با ۸۰ درصد حقوق بهره مند می گردند.

"وی با اشاره به کشور آلمان نیز می گوید: در آلمان خانواده برای نوزادشان از ۱ تا ۲ سالگی، ماهانه ۷۰۰ یورو کمک هزینه دریافت میکند که این میزان بین ۲ تا ۴ سال به ۴۰۰  و ۴ تا ۱۰ سالگی به ۲۵۰ یورو می رسد. "

در سوئد مهد کودک ها دولتی است، خدمات روانشناسی زیر پوشش بیمه در اختیار مادران قرار می گیرد همچنین پرستاران بچه ها دوره دیده و تحت نظارت و تضمین شده هستند.

با تمام آنچه گفته شده مشخص است که استفاده از روش های دستوری برای ترغیب خانواده ها به فرزندآوری بدون در نظر گرفتن خدمات اجتماعی نه تنها کارآمد نیست بلکه می تواند بازدارنده نیز باشد. بهبود بخشیدن به منابع انسانی یک کشور نیازمند برنامه ریزی و سیاست گذاری ها کلانی است که در آن به درستی جوانب کار باید سنجیده شود و خانواده بدون کمک حاکمیت از تحقق آن ناتوان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.