"راشامِن" ، اصطلاح موهون و خفت باری است که به یک زن ژاپنی وقتی معشوقه یک غربی شود اطلاق می گردد، کلمه معادل آن در امروز "اونری" است که در واقع به یک زن ژاپنی گفته میشد که خود را در اختیار سرباز آمریکایی قرار می داد.

مواجهه جشنواره فیلم فجر با فیلمهای شبه «راشامِن» چگونه خواهد بود؟

اختصاصی قدس آنلاین - کلمه "راشامِن" ، اصطلاح موهون و خفت باری است که به یک زن ژاپنی وقتی معشوقه یک غربی بشود اطلاق می شود که کلمه معادل آن در امروز "اونری" است و در واقع به یک زن ژاپنی گفته می شد که خود را در اختیار سرباز آمریکایی قرار می داد.

اما این کلمه آهسته پایش به سینما نیز باز شد و ژانری پدید آمد که در ژاپن به "راشامِن " معروف شد. ماهیت این ژانر اینگونه بود که آمریکایی ها پس از شکست ژاپن سعی در بازسازی چهره خود در نظر مردم آنها و نیز مردم خود داشتند . لذا هالیوود را به سوی ژاپن گسیل کردند که نتیجه آن تولید فیلمهایی بود که معمولاً یک مرد غربی عاشق زنی ژاپنی می شد و زن ژاپنی انگار نه انگار اتفاقی افتاده است به حجله وصال مرد آمریکایی می رفت. این فیلمها باشکست های باور نکردنی در ژاپن مواجه می شدند ولی ائتلاف سینمایی غرب آنها را به فروش های بالا در کشورهای غربی می رساند و بهترین جوایز جشنواره ایش را نیز به آنها می داد.

از نمونه های شاخص آن:

سایونارا - Sayonara

سال تولید : ۱۹۵۷

کشور تولیدکننده : آمریکا

محصول : برادران وارنر (یهودی صهیونیست)

کارگردان : جاشوآ لوگان

فیلمنامه‌نویس : پل آزبورن، برمبنای رمانی نوشته جیمز میجنر

فیلمبردار : الزوورت فردریکس

آهنگساز(موسیقی متن) : فرانتس واکسمن

هنرپیشگان : مارلون براندو، ریکادو مونتالبان، رد باتنز، پاتریشا اوئنز، مارتا اسکات، میکو تاکا، کنت اسمیت و جیمز گارنر.

نوع فیلم : رنگی، ۱۴۷ دقیقه.

پایگاه هوائی آمریکا در ژاپن، سال‌های جنگ کره. یکی از افسران پایگاه، "سرگرد لوید گروور" (براندو)، با دختری به‌نام "آیلین" (اوئنز)، دختر "ژنرال ویستر" (اسمیت)، نامزد کرده است. به‌زودی "خانم وبستر" (اسکات) و "آیلین" برای دیداری به پایگاه می‌آیند. از طرف دیگر با این‌که آمریکائی‌ها از برقراری رابطه‌های جدی با زنان ژاپنی منع شده‌اند، بضعی از افراد با عبور از خط قرمز مقامات را به خشم می‌آورند؛ از جمله "ستوان مایک بیلی" (گارنر) که می‌کوشد تا محبوبه ژاپنی‌اش را به‌طور غیرقانونی وارد باشگاه افسران کند و "جو کلی" (باتنز) که قصد ازدواج با دختری ژاپنی را دارد. پس از چندی خود "گروور" نیز به دختری ژاپنی (تاکا)، از یک گروه رقصنده، دل می‌بازد...

این فیلم در بسیاری از رشته های اسکار کاندیدا و در بعضی برنده شد و سپس شیر طلای ونیز را نیز از آن خود کرد.

از دیگر فیلمهای این دوره می توان به :

"قهوه خانه ماه اوت"،"پرواز از ایشا"  اشاره کرد و شاید بدترین آنها "من آواز ناکازاکی را فراموش نمی کنم" باشد که به رابطه ی عشقی بین یک آمریکایی و یک زن ژاپنی آنهم درست بعد از بمباران می پردازد و تم اصلی آن این است که صبر و تحمل ژآپنی ها در برابر گناه آمریکایی ها نگاه آمریکا را نسبت به ژاپن تغییر خواهد داد! مانند زنی که از شوهرش سخت کتک خورده و سپس فکر کند که شوهرش به او عشق و علاقه بیشتری یافته است! این فیلمها در مخاطب ژاپنی این حس را ایجاد می کرد که رابطه اش با یک آمریکایی رابطه ی یک گیشا { گیگی (芸妓) به معنی فاحشه} با ولینعمت خود است. راشامن  را ژاپنی ها سعی می کردند از سینمای خود پالایش کنند  اما ایالات متحده سعی کرد آنرا در سال ۱۹۶۱ با فیلمهایی نظیر "پلی به سوی آفتاب" احیا نماید اما این شیوه تند و مستقیم همیشه نمی تواند پاسخگو بماند؟ پس راهکار چیست؟

از این مقطع زمانی غرب به عنوان یک مکتب واحد و یک باور مشترک اقدام به اهدای جوایز به فیلمهایی می کند که بتوانند منظره ای سیاه از داخل جوامع خود ارائه بدهند واین یک هجمه مستقیم به سوی کشورهایی است که غرب به طور اخص با آنها مشکل جدی دارد.

این موضوع درفیلمهایی مانند "رامبو" درباره شوروی سابق (چون امکان تصویر برداری در مسکو نبود شبیه سازی می شد ) و "سالت" درباره ی روسیه و نجات بخش شدن آنجلینا جولی برای مسلمین! دیده می شود.

درباره ی عراق نیز می توان به فیلمهایی نظیر: پسربابل و رویاها از محمد الدروجی اشاره کرد و نیز نیوه مانگ اثر بهمن قبادی که نگاه خاصی به قضیه کردستان بزرگ دارد. هردو این آثار در غرب استقبال می شوند. در بخش سینمای افغانستان هم آثاری چون: "بودا از شرم فروریخت" اثر "مخملباف" دیده می شود و در فضای مذهبی تاجیکستان فیلمهایی نظیر "سکس و فلسفه" ی مخملباف که همه بدون استثنا پایه های اصلی جشنواره های اروپایی اند.

اما آیا این اثار ارزش های هنری بسیار بالایی نظیر آواتار و قوی سیاه و سخنرانی پادشاه و پدرخوانده و... دارند یا ماجرای دیگری در کار است؟  به وضوح و با قیاس ساده ی آثار مطرح جهان با این آثار می شود پی برد که غرب در حال تشدید سرمایه گذاری بر روی ژانر راشامن است تا سریعتر به نظم نوین جهانی و حکومت جهانی خویش برسد و از سوی دیگر با ارائه ی این آثار و طرح آنها مهر تائیدی بر فرضیه هراس از این کشورها بزند. به عنوان نمونه می توان به تاجیکستان اشاره کرد که همزمان هم به فیلم سکس و فلسفه جایزه می دهند و هم اتباعشان را از سفر به این کشور فقیر منع می کنند! آیا محتوای سکس و فلسفه باور مردم تاجیکستان است؟

اما در خصوص ایران عمده نگاه جشنواره ای حول چه موضوعاتی است؟ تا کنون به این موضوعات جوایز بزرگی داده اند:

۱- فمنیزم و مشکلات زنان خاص : آفساید و دایره از جعفر پناهی ، زنان بدون مردان ۲۰۱۰، شرایط ۲۰۱۱ در خصوص لزبین ها ، تهران من حراج

۲- مشکلات همجنس بازی که امسال در عموم فیلمهایی که به نام سینمای ایرانی و کارگردان ایرانی دیده می شود چه مستند و چه داستانی

۳-  فتنه ۸۸ که عمدتا با نگاهی ساخته می شوند که نظام را سرکوبگری وحشی نشان می دهد و سبزها را آزادی خواهانی عمدتا بی مذهب که امسال فیلم موج سبز در جشنواره واشنگتن دی سی و چند جشنواره دیگر جوایز متعددی برد و فیلم روزهای سبز حنا مخملباف که تحریف عجیبی است از ماجرای انتخابات  که در آن عکس های دستگیری اراذل و اوباش به جای برخوردهای خیابانی جا زده می شود و جایزه ی شجاعت در هنر را نیز می برد.

۴- سیاه نمایی جامعه ایرانی در همه اشکال. خصوصاً جامعه ای خشن، مردمی عصبانی و بدور از تمدن

اما موج دوم راشامن را باید در فیلمهایی که فرهادی رواج می دهد جستجو کرد. سینمای فرهادی رسماً وادادگی است در مقابل تمدن و تفکر غربی. فرهادی شبیه به شخصیت زن فیلم " بهشت و زمین" است وقتی از جنگل خشن ویتنام با عشق به مرد آمریکایی متمدن و سرباز غیور وارد آمریکا می شود و از دیدن گاز که با یک دکمه آب را گرم می کند. برق، یخچال و... مثل آلیس است در سرزمین عجایب. این سِحر شدن خود را در "گاو شدن" عماد فیلم فروشنده به خوبی نشان می دهد. به هر حال باید صبر کرد و دید امسال به فیلمهای شبه راشامن در جشنواره فیلم فجر توجه ویژه می شود یا به فیلمهای عیار انقلاب اسلامی. اصلاً چنین فیلم هایی تولید می شود؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.