نویسنده «سه گانه نیویورک» در گفتگو با «گاردین» گفت: باقی زندگی ام را صرف مبارزه با «ترامپ» خواهم کرد.

زندگی ام را خرج جنگیدن با «ترامپ» می کنم

قدس آنلاین - برخی معتقدند در ایران سرشناس تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. این «برخی» ها لابد منظورشان شهرت «پل آستر» در میان کتاب خورها و کتابخوانهای ایرانی بوده است. نه اینکه ادعا کنیم این نویسنده آمریکایی به کل در ایران ناشناخته است اما اگر حواسمان به آمار نا امید کننده کتابخوانی در ایران باشد ناچار باید بپذیریم که آقای نویسنده سرشناس در جهان، همه شهرت و آوازه اش در ایران به جمعیت اهل کتاب کشورمان خلاصه می شود. « پل استر» مشغولیت هایی چون فیلمنامه نویسی و کارگردانی هم دارد و علاوه بر اینها مدتهاست که موضع گیری های سیاسی اش توجه کتابخوانها و غیر کتابخوانهای جهان را به خود جلب کرده است. نویسنده «سه گانه نیویورک» همین دو سه روز پیش در گفتگو با «گاردین» گفت: باقی زندگی ام را صرف مبارزه با «ترامپ» خواهم کرد.

زندگی شیرین می شود

1947 در «نیوجرسی» به دنیا آمد ، در دانشگاه کلمبیا و تا کارشناسی ارشد درس خواند، سپس برای 4 سال به فرانسه رفت. زندگی در فرانسه آسان نبود و «استر» با ترجمه آثار ادبی و درآمد مختصر آن روزگار می گذراند. وقتی به آمریکا بازگشت تصمیم به ادامه تحصیل در هاروارد گرفت. مدتی بعد پدرش فوت کرد و چون ارثیه نسبتاً خوبی برایش باقی گذاشت «استر» فرصت پیدا کرد جدی تر به نوشتن و زندگی اش بپردازد. با نویسنده آمریکایی – لیدیا دیویس – ازدواج کرد که پس از چندی ها ممکن است همکاران خوبی برای هم به نظر برسند اما تضمینی وجود ندارد که زن و شهر خوبی هم از کار در بیایند! البته سال 1981 متوجه شد زندگی یک زوج هنرمند زیر یک سقف اگرچه ممکن است سخت باشد اما غیر ممکن نیست و هرچه باشد از مجرد ماندن بهتر است. برای همین با یک روزنامه نگار و نویسنده دیگر– سیری هوست وت – ازدواج کرد . خوشبختانه داستان این ازدواج دوم ادامه دار شد و با کمال تعجب این زوج هنری 35 سال است که دارند کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کنند!

سینما

نویسنده ، شاعر، نمایشنامه نویس ، فیلمنامه نویس و کارگردان... در همه این زمینه برای خودش آدم سرشناسی به شمار می رود و لابد حرفی برای گفتن دارد. سال 1389 در گفت و گو با یک مجله ادبی گفته است : «فیلم‌ها همیشه از بزرگترین علاقه‌های قلبی من بوده‌اند. وقتی که 20 سالم بود، به مدرسه فیلمسازی رفتم تا کارگردان شوم. ولی احساس کردم که شغل اشتباهی را در پیش گرفته‌ام...منزوی بودم و می‌ترسیدم که جلوی دیگران حرف بزنم و به این نتیجه رسیدم که این علاقه را از همان جا کنار بگذارم...نکته طنز ماجرا اینجاست که وقتی شروع به نوشتن داستان هایم کردم،کارگردانان از من می‌خواستند که کتاب‌هایم را برای آنها به صورت فیلمنامه در بیاورم یا حتی فیلمنامه مستقل برایشان بنویسم...» و همین شد که سروکارش علاوه بر نوشتن داستان دوباره به فیلم و سینما افتاد. یعنی ناچار و به دلیل نشست و برخاست با رفیق خوب و بد، بعد از مدتها فیلمنامه نوشتن یک روز متوجه شد روی صندلی کارگردان ها نشسته و دارد فیلم «لو لو روی پل» را می سازد.

پیشداوری نکن

جدای از رمان های پلیسی و جنایی اش آنچه سبب شد دنیای ادبیات دهه 80 میلادی «پل استر» را جدی بگیرد کتاب «آفرینش تنهایی» است که شامل خاطران و زندگینامه خود و پدرش است. از این به بعد بود که کتابخوانان آمریکایی با خواندن آثار بیشتری از او متوجه شدند «استر» نویسنده ای است که بیشتر به هویت انسانی می اندیشید ، قصه گفتن برایش اهمیت دارد و شخصیت های داستانهایش آدمهای کنجکاو و پرتلاشی هستند که در باره زندگی و قوانین حاکم بر آن پرسش های بی پایانی را مطرح می کنند. داستانهای «استر» همزمان با رسیدن به اروپا و آفریقا از بازار نشر ایران نیز سردرآورد و از همان ابتدا مورد توجه قرار گرفت. در باره دلیل استقبال کتابخوانهای ایرانی از این نویسنده کارشناسان معتقدند داستانهای او کلماتی آمریکایی هستند که یک نویسنده آمریکایی در نقد آمریکای امروز می نویسد. علاوه بر این برخی مترجمان آثار او گفته اند مفاهیم اساسی و درونمایه داستانهای «استر» چیزهایی مانند شانس ، تصادف ، ناامیدی ، از دست دادن ها ، تنهایی و سایر مفاهیمی است که بشر امروزی با آنها دست به گریبان است و دست بر قضا «استر» در بیان این مقوله ها باب دندان کتابخوانان ایرانی عمل می کند. آنها در کتابهای این نویسنده خودشان را پیدا می کنند و زبان او انگارزبان ما ایرانی هاست. او در داستانهایش وقتی به موضوعی گیر می دهد ، با دقت و بی طرفی تا عمق مسأله را می شکافد و بعد که به جای مورد نظرش رسید خودش را کنار می کشد و قضاوت را به عهده شما می گذارد. مخاطبان در کشورهایی مانند ایران پرهیز او از پیشداوری های کلیشه ای و بی طرفی اش را بسیار دوست دارند. این دوست داشتن به جایی رسیده است که برخی کارشناسان معتقدند در مدتی کوتاه برخی نویسندگان جوان ایرانی به صورت نامحسوس از نگاه و روش نوشتن «استر» تأثیر پذیرفته اند!

 درباره سیاست حرف نمی زند...می زند !

پیشتر از اینها نیز نام او تنها به خاطر داستانهایش ، تیتر صفحه اول روزنامه ها نمی شد بلکه 5 سال پیش وقتی سیاستمداران دست راستی آمریکا را به «طالبان» تشبیه  کرد، واشنگتن پست در باره اش نوشت: «او درباره سیاست حرف نمی‌زند، اما وقتی تصمیم بگیرد سراغ سیاست و سیاست‌مداران برود ادبیات گستاخانه‌ای را انتخاب می‌کند ... انگار ترجیح می‌دهد لطافت و بازی‌های داستان‌هایش را هم خرج این کار نکند...» .

 اسرائیل بدتر است یا اردغان؟

وقتی تصمیم می گیرد سیاسی حرف بزند ، ترکش هایش ممکن است غیر آمریکایی ها را نیز بگیرد. از پریدن به جورج بوش و یاد آوری ماجرای 11 سپتامبر، زندان گوانتانامو و دیگر مسایل آمریکا به بگذریم می رسیم به لغو سفرش به ترکیه در اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در این کشور. اتفاقی که سبب شد »اردوغان» با عصبانیت بگوید:« فکر می کنی با نیامدنت چیزی از شکوه ترکیه کم می شود؟» . البته رجب افندی که بدجور از دست «استر» کُفری شده بود آخر حرفهایش،خوب از خجالت آقای نویسنده در آمد: «لابد اسرائیل را با این همه کشتار انسانها یک کشور دموکراتیک می دانی که به آنجا سفر کردی...»!

صندلی داغ ریاست

سخنان اخیرش در باره «ترامپ» چیز تازه ای نبود. او از مدتها پیش همراه دیگر چهره های فرهنگی آمریکا به مخالفت با رئیس جمهور جدید آمریکا برخاسته است. روز اعلام نتایج انتخابات نیز گفته بود : این وحشتناک ترین اتفاق سیاسی در زندگی من است! هرچند به نظر می رسد این «ترامپ» و تصمیمش برای قطع بودجه  150 میلیون دلاری بخش هنر است که «استر» را عصبانی کرده است  اما واقعیت این است که  آقای نویسنده گوشه چشمی هم به ریاست «انجمن قلم» آمریکا دارد . پُستی که مدعی است پیش از این آن را نپذیرفته اما بتازگی برای پذیرش آن اعلام آمادگی کرده است!

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.