اولین باری که «جوهرچی» را دیدیم

قدس آنلاین - از سال ۱۳۷۴ بود که عادت کردیم به «حسن جوهرچی»  و خیلی هامان رفتیم توی نخ همان موها و محاسن مشکی ، لبخند دوست داشتنی و ... . با «جوهرچی» و نقش هایش انگار زندگی کردیم و پیش آمدیم تا رسیدیم به همین چند سال پیش و موهایی که یکباره جو گندمی شدند! اولش فکر کردیم گریم است ولی چندی بعد که لابلای گرفتاری های زندگی امروز فرصتی پیدا کردیم توی آیینه به خودمان نگاه کنیم، دیگر از دیدن سروصورت یکباره سفید شده بازیگر جوان ِسابق و هنر گریمور ماهر دستگاه آفرینش حیرت نکردیم!

خاک صحنه ... خون دل

اگر توی مقدمه از نوستالوژی سریال «درپناه تو» و شخصیت «جوان مثبت» آن - محمد منصوری – گفتیم و اینکه یکباره گل کرد ، شما تصور نکنید مرحوم «حسن جوهرچی» که سال ۱۳۴۷ از یک پدر و مادر اردبیلی الاصل در تهران به دنیا آمد ، رشته عکاسی به دانشگاه رفت اما آن را نیمه تمام گذاشت ،  لیسانش بازیگری تئاتر را از دانشکده هنرهای زیبا گرفت و من و شما نخستین بار سال ۷۴ در سریال «درپناه تو» او را شناختیم ، تنها به لطف همین سریال و شخصیت «محمد منصوری» اش ، به صورت کاملاً اتفاقی و یا سفارش شده بازیگر شد. نخیر! هم تحصیلاتش را داشت و هم اینکه خودش مدتها پیش در یگ گفت و گو تأکید کرده بود از ۱۲ سالگی دنبال کار تئاتر بوده و برای بازیگر شدن هم خاک صحنه خورده و هم خون دل.

«جوهرچی» از جمله جوانهایی بود که دهه ۷۰ نگاه کارگردانهای سینما و تلویزیون را متوجه خودش کرد بدون اینکه پای سفارش سفارش این و آن ، چشم و چال رنگی، پدر پولداری که پول بدهد و برای فرزند دلبندش نقش اول بخرد و ... وسط باشد. البته تأثیر خوش تیپی مرحوم و انتخاب خوب کارگردان «درپناه تو» را منکر نمی شویم اما توانایی بازیگری «جوهرچی» و تحصیلات و سابقه تئاتری اش را هم نادیده نمی گیریم.

 آرام می گیریم

حالا اگر اصرار دارید که برای شما و خاطراتتان «حسن جوهرچی»  فقط و فقط در همان «درپناه تو»  و «محمد منصوری» خلاصه می شود ، با احترام به شما ، خاطراتتان و سریال واقعاً خاطره انگیز » درپناه تو»  این نکات را هم جهت یاد آوری  عرض می کنیم که : اگر اجل مهلت می داد دو یا سه سال دیگر پیشینه بازیگری اش ۳۰ ساله می شد. او نخستین بار در سال ۶۸ برای فیلم«فیل در تاریکی» جلوی دوربین رفت و  با بازی در کنار «فرامرز قریبیان» پا به عالم سینما گذاشت.این فیلم تا ۱۵ سال بعد دیده نشد بنابراین سال ۷۰ و فیلم «برخورد» را می شود نخستین حضور جدی او در سینما دانست . بیستمین و آخرین حضورش بر پرده سینما هم به سال ۹۲ و فیلم «روزگاری عشق و خشونت» مربوط می شود . تجربه های تلویزیونی «جوهر چی» نیز سال ۷۳ با «هدف گمشده» آغاز شد ، در سال ۷۴ با «درپناه تو» بازیگری اش در تلویزیون اوج گرفت و همین امسال با بیست و چهارمین سریالش یعنی « آرام می گیریم» آرام گرفت!

نه همیشه مثبت

دست خودمان نیست ! شاید بازهم به همان خاطرات «محمد منصوری» بودنش مربوط بشود که اصلاً نمی توانیم  او را در نقش منفی و آدم بَده فیلمها و سریالها تصور کنیم . خیلی از کارشناسان هم معتقدند سایه شخصیت «محمد منصوری» تا سالهای سال روی بازی و نقش های دیگری که ایفا کرد سنگینی می کرد. کارگردانهایی هم که اهل خطر کردن نبودند ترجیح می دادند به خاطرات و باور ما مخاطبان لطمه نزنند و «جوهرچی» همان شخصیت مثبت و دوست داشتنی فیلمهایشان باشد. با این همه اما باید خدمت برخی کارشناسان و کارگردانها و البته  شما و خودمان یادآوری کنیم که «جوهرچی» نقش های منفی یا کمتر مثبت را هم بازی کرده هرچند ممکن است من و شما آن را باور نکرده باشیم. سریالهای «غریبانه ، فاصله ها و شکرانه» را که یادتان هست؟ در این فیلمها «جوهرچی» برخلاف معمول آدم بَده و شخصیت فرصت طلب سریال بود و در فیلم سینمایی «روزگاری عشق و خیانت» اصلاً آدم مثبتی نیست.

به تلخی ماه عسل!

این را که خودش داوطلب شد یا دیگران برای مجری گری « ماه عسل» پیشنهادش کردند ، نمی دانم. در هر حال آوردن چهره و شخصیتی که نه انرژی و نه طنازی و شیطنت های دیگر مجریان این برنامه را داشت کمی تا قسمتی ظلم به «جوهرچی» و پیشینه بازیگری اش بود. بازیگری که دهه ۷۰ انتظار می رفت خیلی زود به ستاره سینما و تلویزیون تبدیل شود اگرچه محبوب مخاطبان ماند اما بر خلاف انتظار آن طور که باید و شاید ستاره نشد. خودش در این باره گفته بود: «بیشتر این اتفاق به‌دلیل نداشتن مشاور و راهنمای خوب بود. برای بازیگران هم نسل من مشاوری وجود نداشت کسی به ما نگفت این کار را بکنیم یا نکنیم، خودمان آزمون و خطا کردیم و گاهی انتخاب‌های اشتباهی داشته‌ایم. مثلا بازی در فیلمی را نپذیرفتم و رفتم درکار سطح پایینی بازی کردم، در حالی که دوستی که در فیلم اول به جای من بازی کرده بود در جشنواره فیلم فجر سیمرغ گرفت».

وفاداری...بی وفایی

به تلویزیون وفادار ماند هرچند به قول خودش این رسانه آنقدرها به او وفادار نبود! سینما هم با وجود مهربانی های دهه ۷۰ انگار یکباره چشمش را به روی او بست تا «جوهرچی» به یکی از کم کارترین بازیگران سرشناس آن تبدیل شود. برای این کم کاری علاوه بر اشتباهات خودش دلایل دیگری هم داشت و گفته بود: « سینمای ایران اصولا تعطیل است. زنده نیست و در حال احتضار است... به نظرم اکنون به معنای واقعی کلمه در کشور سینما نداریم؛ یک ملغمه‌ای است که نه اقتصادش مشخص است، نه درآمدش و نه بازیگرانش...بازی در تلویزیون برایم لذت بخش تر است تا بروم در فیلمی گیتار بزنم یا هندی برقصم»!

موهای نقره ای

گمانم سال ۹۲ بود. برخی سایتها در خبر فوری شان نوشتند: حسن جوهرچی در پی تصادف با خودرو ضربه مغزی شد و به کما رفت! خودش این خبر را تکذیب کرد و گفت من هیچ صفحه یا سایتی در فضای مجازی ندارم و اگر خبری از قول من چاپ شد شایعه است! این بار هم وقتی همان اول صبح روز جمعه-دیروز – خبر ناگهانی مرگش آمد گفتیم شایعه است اما خیلی زود این امید به شایعه بودن رنگ باخت. بیماری کبد و عفونت های پس از آن کار خودش را کرده بود . تازه داشتیم موهای نقره ای و صورتی را که داشت به پیرمردهای زود رس شبیه می شد باور می کردیم . تازه داشتیم «جوهرچی» را نه در هیبت «محمد منصوری» بلکه بازیگر محبوب ، محجوب و بی حاشیه باور می کردیم. تازه داشتیم با خانواده و دختر و پسر هنرمندش آشنا می شدیم. با فعالیت های خیرخواهانه و اجتماعی اش، حضورش در کنار مقبره شهدای مدافع حرم و ... اما مرگ کاری کرد که دوباره برگردیم به آغوش نوستالوژی های دهه ۷۰ و پناه ببریم به خاطرات شیرین «درپناه تو» ... .

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.