۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۵
کد خبر: 505577
ماساژ در خانه، نقشه ۴ دختر و پسر برای اخاذی از یک طلافروش

قدس آنلاین - مرد طلا فروش گمان می‌کرد که توانسته طعمه های خوبی صید کند، دو دختر جوان که قرار بود شب میهمان او باشند. دو دختر جوان به طلا فروش گفته بودند ماساژور حرفه‌ای هستند و طلا فروش خانه را برای حضورشان مهیا کرده بود.

آن‌ها وارد خانه شدند و کارشان را شروع کردند، مرد طلا فروش حتی لحظه‌ای به این نکته فکر نکرد که آشنایی سریع و پذیرفتن دعوت او از سوی دو دختر جوان بدون اینکه چشمداشت مالی قابل توجهی داشته باشند ممکن است نقشه‌ای باشد برای سرکیسه کردنش، در حالی که دو دختر از مدت‌ها قبل در اندیشه کسب پول بودند، آن هم نه در ارقام ریز، بلکه کیسه بزرگی برای مرد طلافروش دوخته بودند.

به محض ورود به طوری که مرد طلا فروش متوجه نشود دوربینی را در خانه جاسازی کردند تا از صحنه‌های غیراخلاقی با مرد طلا فروش یک فیلم سیاه تهیه کنند، این فیلم هم می‌توانست او را ساکت کند و هم ابزاری برای اخاذی‌های بعدی باشد.

اما تمام نقشه همین نبود، آن‌ها با دو پسر جوان قرار ازدواج گذاشته بودند، ولی مشکلات مالی به آن‌ها اجازه شروع زندگی مشترک را نمی‌داد، بنابراین با دو پسر جوان هماهنگ کرده بودند تا ساعتی بعد آن‌ها هم وارد خانه شوند.

* دختر دانشجو دزد شد

نسیم دختر ۲۲ ساله‌ای که نقش اصلی این سرقت را بازی می‌کند از شهرستان به تهران آمد تا درس بخواند، او آرزو داشت با لیسانس در رشته دلخواهش که زبان انگلیسی بود به شهرشان برگردد و مایه افتخار خانواده‌اش شود، او دلش می‌خواست تا همزمان با تحصیل کار کند تا محتاج خانواده‌اش نباشد، اما انگار قرار نبود به هیچ کدام از آرزوهایش برسد.

نسیم وقتی دید راه تحصیل در رشته زبان انگلیسی بسته است، سراغ گرافیک رفت، اما تنها دو ترم در این رشته تحصیل کرد و سپس سراغ رشته پزشکی رفت، اما این هم میسر نشد و قید دانشگاه را زد، او رو به کار آورد و در یک مزون مشغول شد، در همین جا بود که با پسر رویاهایش آشنا شد و در همین جا بود که با الناز و نامزد او آشنا شد.

نسیم پس از آشنایی با مرد رویاهایش گمان می‌کرد که دیگر روزهای سختی‌اش تمام شده، اما پسر جوان هم مشکل مالی داشت و بی پولی که گریبان این دو دختر و نامزدهای آن‌ها را گرفته بود، فکر سرقت و اخاذی از مرد طلافروش را پیش روی آن‌ها قرار داد.

نسیم بعد از بازداشت می‌گفت که وقتی با خانواده‌ام تماس گرفتند و اعلام کردند دخترتان به اتهام سرقت و اخاذی بازداشت شده است، آن‌ها گفتند که چنین دختری ندارند و او را نمی‌شناسند، حق هم داشتند من آبروی چندین و چند ساله آن‌ها را برده بودم.

* ترم آخر مهندسی در زندان

میلاد جوانی است ۲۷ ساله، دیگر عضو این باند. او ترم آخر مهندسی را پشت سر می‌گذاشت که راهی زندان شد، او هنوز هم باورش نمی‌شود که به جای مهندس به او متهم می‌گویند، او یکسال و نیم قبل در یک میهمانی با دختری به نام الناز آشنا شد. این آشنایی ادامه پیدا کرد، الناز هم از شهرستان به تهران آمده بود تا کار کند، او هم در مزون کار می‌کرد، اما انگار هزینه‌هایش بیش از درآمدش بود و بخاطر همین نه تنها موفق نشده بود پول جمع کند که کلی هم بدهکار شده بود.

او با میلاد قرار ازدواج گذاشته بودند، اما هرگز شرایط مالی آن‌ها برای آغاز زندگی مهیا نشده بود. میلاد پس از دستگیری دایم خودش را لعنت می‌کند و می‌گوید که ای کاش هرگز خام حرف‌های الناز نمی‌شدم، او می‌گوید که یک شرکت کوچک قطعه سازی راه اندازی کرده بود، اما برای شروع کار زیر بار قرض ۲۰ میلیونی رفته بود، ۲۰ میلیونی که نزول کرده بود و بر این باور است که همین پول نزول زندگی‌اش را برباد داده است.

* راز سرقت شبانه

انگار مرد طلا فروش مدتی بوده که چشم به دختران جوان داشته تا اینکه نظر دو دختر هم به مرد طلا فروش جلب می‌شود به آن زمانی بود که نقشه سرقت را در ذهن می‌پروراندند، براساس نقشه آن‌ها با ترفند ماساژ راهی خانه او می‌شوند، خانه‌ای که جز مرد طلا فروش و این دو دختر کسی در آن حضور ندارد.

چند دقیقه بعد یکی از دخترها به طرف در می‌رود و در خانه را برروی دو پسری که پشت در منتظر بودند باز می‌کند و این دو نیز وارد خانه می‌شوند.

طلا فروش ناگهان متوجه می‌شود که دو جوان بالای سرش هستند و تا می‌آید خودش را جمع و جور کند دو پسر جوان دست و پایش را با نوارچسب محکم می‌کنند، آن‌ها هر چه در خانه بوده است سرقت می‌کنند، چیزی حدود ۳۰ میلیون تومان، سپس فیلمی که از طلا فروش تهیه کرده‌اند به  نمایش می‌گذارند تا بداند که اگر شکایتی مطرح کند باید آبرویش را برباد رفته بداند و سپس از خانه خارج می‌شوند. این ۴ جوان با مرد طلا فروش قرار می‌گذارند که در ازای تحویل ۱۰۰ سکه از انتشار فیلم سیاه خودداری کنند. مرد طلا فروش که می‌داند این داستان با صد سکه هم پایان نمی‌پذیرد و اخاذی آن‌ها با این فیلم ادامه خواهد داشت سراغ پلیس می‌رود و به شرح ماجرا می‌پردازد. مأموران از او می‌خواهند که با اعضای این باند قرار بگذارد تا سکه‌ها را تحویل دهد و در این زمان است که متهمان شناسایی و دستگیر می‌شوند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.