۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۲
کد خبر: 507875

رئیس جمهور کشور این روزها بدجور عصبانی است و این عصبانیت را می توان در لحن سخنرانی هایش به راحتی دریافت. چه اتفاقی افتاده است که وی این چنین شده است.

چرا روحانی این روزها عصبانی است؟

به گزارش قدس آنلاین به نقل از مشرق، حسن روحانی، رئیس جمهور دور یازدهم کشور، به تدریج به جایگاه لرزان خود پی برده است. با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری دور دوازدهم، واقعیت های موجود خود را بر دولت مستقر تحمیل می کنند و این باعث ترسی می شود که می تواند به شوک 29 اردیبهشت 96 برای دولت مستقر تبدیل شود.

روحانی بیش از همه نگران است و با تمام توان به دنبال دفاع از کارنامه 4 ساله خود در حوزه های مختلف اجرایی کشور است. اما این نکته را نمی داند که کارنامه خوب نیاز به جار زدن ندارد و مردم خود به خوبی آن را لمس می کنند! ولی در کنار این رئیس جمهور در حساس ترین مقطع زندگی خود، مهمترین و بزرگترین پشتیبانش را از دست داد و اعتماد به نفس دولت پس از آن به شدت کاهش یافت. شاید بخشی از عصبانیت روحانی و دست پاچگی مسئولان دولتی به همین خاطر باشد.

نبود آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نه فقط در عرصه سیاسی کشور بلکه در میان احزاب و گروه‌های سیاسی وابسته به وی نیز یک خلأ بزرگ ایجاد می‌کند. او به ویژه در سال‌های پایانی عمرش نقشی موثر در وحدت نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب و اعتدالگرا ایفا کرد که نتیجه آن رسیدن روحانی به پاستور بود.

اما در این میان،‌ بیشترین تاثیر را در کوتاه مدت از نبود هاشمی رفسنجانی،‌ حسن روحانی تجربه خواهد کرد. کسی که تا پیش از سال 92 به عنوان عنصر سیاسی معمولی در عرصه سیاست شناخته می شد که همواره در زیر سایه هاشمی قرار داشته و در بیشتر زمان فعالیت های خود در کنار هاشمی بود ولی به ناگهان و بر اثر روندها و فرآیندهایی به قله قدرت اجرایی کشور صعود کرد.

عدم تایید صلاحیت هاشمی، کنار رفتن محمدرضا عارف،‌ نامزد مورد حمایت اصلاح طلبان و تشتت میان نامزدهای اصولگرا، نردبانی را برای روحانی مهیا کرد تا به پاستور برسد. حمایت های کامل و بی چون و چرای هاشمی در چند سال اخیر نیز از روحانی ادامه داشت و این گونه پشتیبانی ها به گونه ای بود که تحلیلگران سیاسی هاشمی را مغز متفکر دولت تدبیرو امید می دانستند. ولی این حمایت ها با فوت هاشمی دیگر ادامه ندارد و حسن روحانی چندماه مانده به انتخابات 96 با سوالات و تردیدهای متعددی روبه رو شده است. تردیدی از آمدن یا نیامدن در رئیس جمهور مستقر پیش از این نیز شکل گرفته بود که به نظر می رسد با نبود هاشمی،‌ تردیدها به تدریج به یقین تبدیل شوند.

عملکرد دولت یازدهم در حساس ترین و تعیین کننده ترین حوزه های یعنی معیشت و اقتصاد،‌ مثبت نبوده و بسیاری از معضلات اقتصادی مانند بیکاری و رکود به معضلات و مشکلات اجتماعی حادی منتهی شده که اساس بسیاری از خانواده های ایرانی را نشانه رفته یا متلاشی کرده است. از سوی دیگر قصه برجام برای مردم نه آبی به دنبال داشت و نه نانی که دولت حسن روحانی عمر چندساله خود را بر روی آن سرمایه گذاری کرد و از حوزه های اصلی مصائب مشکلات داخی واماند. واماندگی که به سطحی از بی برنامگی در اقدامات دولت انجامیده که طیفی از حامیان روحانی را به یافتن جایگزینی به جای وی در انتخابات ریاست جمهوری انداخته است. معرفی نامزد در سایه از این گونه تفکرات نشات می گیرد.

اما با فوت هاشمی بر تردیدهای حسن روحانی پیش از پیش افزوده می شود. وی در عرصه سیاسی تنها چند ماه مانده به انتخابات ضربه بسیار سختی را متحمل شد و به تنهایی می بایست بار بسیاری از معضلات را به دوش بکشد. در گذشته حضور هاشمی به تصمیمات و اقدامات روحانی در میان اصلاح طلبان اعتبار ویژه ای می بخشید و حتی این دو در نقش مکمل نیز در برخی از برهه ها با یکدیگر هم نوا شدند. ماجرای انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در اسفند 94 و اعتراض همزمان رئیس جمهور و رئیس تشخیص مصلحت به شورای نگهبان از این دست اقدامات بود.

در کنار تمامی مشکلاتی که روحانی در عرصه سیاسی احساس می کند و در آینده نیز بر حجم آن افزوده خواهد شد باید به روابط شرطی میان روحانی و اصلاح طلبان نیز اشاره کرد که این رابطه در شرایطی حساس و به ناچار ایجاد شده و لزوما نمی تواند به یک روند ثابت تبدیل شود و ادامه یابد. برخی از فعالین اصلاح طلب از همان آغاز دولت روحانی،‌ این دولت را رحم اجاره ای برای صعود مجدد جریان خود می دانستند و عده ای نیز مانند حجاریان کارکرد کنونی دولت را نرمالیزاسیون فضای سیاسی در نظر گرفتند و بیشتر از این از دولت روحانی انتظاری ندارند. از این رو در زمان و فرصت مناسب زمانیکه عرصه برای افزایش قدرت اصلاح طلبان مهیا شود،‌ آنها هیچ درنگی در دور زدن روحانی نخواهند کرد. همچنانکه افرادی نظیر محمدرضا تاجیک، فعال اصلاح طلب از اینکه اصلاح طلبان برای روحانی هزینه هایی می کنند که مابه ازای چندانی ندارد،‌ احساس نارضایتی کرده و خواهان آن شده که برای احتیاط هم شده نامزدی دیگر در انتخابات معرفی شود: "در شرایط کنونی اغلب اصلاح‌طلبان روی آقای روحانی متمرکز شده‌اند و تلاش می‌کنند از ایشان در انتخابات ریاست‌جمهوری حمایت کنند. با این وجود بنده در شرایط کنونی تمرکز بر یک گزینه را عقلایی نمی‌دانم. به نظر من ممکن است شرایطی در انتخابات به وجود بیاید که اصلاح‌طلبان نتوانند مانند سال۹۲ با کارت آقای روحانی بازی کنند. به همین دلیل اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال۹۶ باید کارت‌های مختلفی برای بازی در اختیار داشته باشند."

بنابراین در شرایطی که روحانی به شدت به حمایت شخصیت های تاثیرگذار برای اتحاد بر روی خود در انتخابات سال آینده، نیاز داشت،‌ وی در حساس ترین موقعیت بی پشتوانه شد و نیروهایی مرکزگریز در میان حامیانش نیز در این فرصت پیش آمده با قدرت بیشتری بر نظریات خود یعنی معرفی گزینه در سایه یا گزینه های دیگر در انتخابات متمرکز شده اند. اینچنین، باید منتظر ماند و مشاهده کرد در حالیکه روحانی نه کارنامه خوبی در حوزه اجرایی و اقتصادی دارد و نه حامیانش اعتماد چندانی به موفقیت وی در انتخابات دارند، آیا بازهم پا در رقابت های ریاست جمهوری خواهد گذاشت و در صورت حضور ریسک های این عرصه را به جان خواهد خرید؟ عصبانیت وی و تاختن بی پروا به منتقدان عملکردش، گویای واقعیتی است که شاید همین نقطه پاشنه آشیل وی شود و برای اولین بار شاهد رئیس جمهور یک دوره ای در تاریخ جمهوری اسلامی باشیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.