۱۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۱
کد خبر: 508148

زن جوان که نسبت به شوهرش تنفرداشت پس از آشنایی با مردی در شبکه‌های اجتماعی خانه و کاشانه‌اش را رها کرد.

از عشق دو آتیشه تا فرار از خانه

قدس آنلاین - با صدای بغض آلود حرف می‌زد و پشیمانی در چشم‌هایش با قطرات اشک موج می‌زد. او سفره دلش را باز کرد و گفت: یک ضرب المثل قدیمی می‌گوید آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب. اما واقعیت چیز دیگری است.

بعضی از موضوع‌ها و مسایل خیلی حرمت دارند و اگر ذره‌ای آسیب ببینند جبران کردنش خیلی مشکل است. مثل آبروی آدم‌ها و وضعیت اسف باری که من الان گرفتارش شده‌ام. از دخترم خجالت می‌کشم، نمی‌توانم به چشم‌های شوهرم نگاه کنم و نمی‌دانم چه جوابی به پدر و مادرم بدهم که باهزار امید و آرزو مرا راهی خانه بخت کردند.

 زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری ۱۵افزود: زندگی مان را با عشق دو آتیشه آغاز کردیم. کلمه «جان» و «فدایت شوم» از دهان مان نمی‌افتاد. اسم ما به عنوان زن و شوهر عاشق در بین اقوام زبانزد شده بود. اما افسوس که قدر زندگی قشنگ مان را ندانستیم. جرقه اول بدبختی مان را شوهرم زد.

بلند پروازی و زیاده خواهی‌هایش، باعث شد چک بلامحل بکشد. هر چه می‌گفتم قناعت داشته باش و پایت را اندازه گلیم خودت دراز کن فایده‌ای نداشت. می‌خواست کارش را توسعه بدهد و پیشرفت کند. چک‌هایش برگشت خوردند و حساب و کتاب‌هایش به هم ریخت.

زن جوان افزود: یکی از دوستانش پاپیش گذاشت و با شراکت به موقع او را از ورشکستگی نجات داد. اما افسوس که رفاقت بی حدو اندازه شوهرم با این شریک ناباب باعث شدطرز نگاه او به زندگی عوض شود. کم کم از مسایل اعتقادی فاصله گرفت، شب‌ها دیر به خانه می‌آمد و گاهی نیز مشروبات الکلی مصرف می‌کرد. زن جوان گفت: شوهرم تنهایم گذاشته بود و دیگر نه تنها از آن کلمات عاشقانه خبری نبود بلکه سرکوچکترین حرفی داد و فریاد راه می‌انداخت و برای کارهایش بهانه تراشی می‌کرد. احساس تنهایی و نگرانی از آینده سبب شد از نظر روحی آزرده خاطر شوم.

خیلی عذاب می‌کشیدم و نمی‌توانستم با کسی درد دل کنم. نمی‌خواستم چهره خوبی که از زندگی عاشقانه ام برای اقوام و آشنایان ساخته بودم خراب شود. متأسفانه در آن شرایط به فضای مجازی پناه بردم و خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می‌کردم وابسته‌اش شدم. به عضویت شبکه‌های اجتماعی درآمدم و با مردان چرب زبانی آشنا شدم که خودشان را مونس تنهایی و سنگ صبورم نشان می‌دادند.

شوهرم از این ارتباط‌های مجازی سر در آورد ومشکل جدی پیدا کردیم. بی آن که بدانم چه کار می‌کنم کاشانه‌ام را رها کردم و به خانه دوستم رفتم. دو سه روزی آنجا بودم. همسرم موضوع ارتباط‌های مجازی مرا با مردان نامحرم پیش خانواده و دخترم بیان کرد.  شوهرم نشانی مرا پیدا کرد و به سراغم آمد. دعوایمان شد و به کلانتری آمدیم.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.