اظهار این گزاره که «جایگاه ایران نزد ملل منطقه به‌دلیل سیاست‌های نظامی‌گرایانه‌ی ایران تنزل یافته است»، توسط برخی از دولتمردان، عقلانی نیست؛ چراکه اولاً این گزاره مطابق با نظرسنجی‌های همان مؤسسات غربی نیز صحیح نیست و ثانیاً اگر هم صحیح باشد، هیچ کشوری منافع ملی خود را گروگان مؤسسات نظرسنجی قرار نمی‌دهد.

بررسی برخی نظرسنجی‌ها از مردم منطقه درخصوص ایران

به گزارش قدس آنلاین، چندی پیش یکی از مشاوران دکتر حسن روحانی مسئله‌ای را درخصوص محبوبیت ایران نزد مردم منطقه مطرح کرد که ضروری است به آن به‌صورت دقیق‌تری پرداخته شود. مرکز ثقل سخنان وی بر این نکته استوار بود که به‌دلیل تمرکز ایران بر مسائل نظامی، محبوبیت ایران در سطح منطقه‌ای کاسته شده است و نظامی‌گری برای ایران محبوبیتی در منطقه به‌همراه نداشته است. آنچه توسط ایشان به‌عنوان معیاری برای سنجش محبوبیت ایران مورد بررسی قرار گرفته است، نظرسنجی‌های مؤسسات بوده است. استدلال ایشان این است که جایگاه ایران در نظرسنجی‌ها کاسته شده است. سوای از علل پرداختن به این موضوع توسط اطرافیان آقای رئیس‌جمهور، آنچه مطمح نظر است، پاسخ به این سؤال است که آیا محبوبیت ایران نزد مردم منطقه از بین رفته است یا خیر؟ در این یادداشت تلاش خواهد شد ابتدا به مسئله‌ی عمق استراتژیک ایران پرداخته شود و سپس به دلایل اصرار «غرب بر نامحبوب جلوه دادن ایران» توجه شود و نهایتاً به این موضوع اشاره شود که آیا اساساً نظرسنجی‌های مؤسسات غربی می‌توانند سنجه‌ای برای امنیت و منافع ملی یک کشور تلقی شوند یا خیر؟

اقتدار منطقه و عمق استراتژیک ایران

اقتدار منطقه‌ای و عمق استراتژیک یک کشور دو بعد دارد: نخست قدرت نظامی آن کشور و دوم پذیرش آن قدرت (و در سطحی کلان‌تر پذیرش ابعاد فرهنگی آن قدرت). طبق نظر نظریه‌پردازان هژمونی، این دومی اقناع یا پذیرش قدرت توسط کشور یا مردم هدف تعریف می‌شود. مسئله‌ی ثانویه‌ی پذیرش قدرت، به این برمی‌گردد که آیا این قدرت نزد کشورهای دیگر مورد پذیرش قرار گرفته است یا صرفاً ابعاد سخت قدرت یک کشور مورد نمایش قرار می‌گیرد و اگر این قدرت مورد پذیرش قرار گرفته است، تا چه‌حد به پیروی از قدرت مرجع سیاست‌های بازیگران تبعی پیگیری می‌شود. این موضوع را به یاد داشته باشید.

اصرار غرب بر اینکه ایران محبوبیتی ندارد

غربی‌ها و خصوصاً آمریکایی‌ها دائم در تلاش‌اند تا بیان کنند ایران محبوبیتی نزد ملت‌های منطقه ندارد و متعاقباً مقبولیتی هم ندارد. در بسیاری از اخبار شنیده می‌شود که آمریکایی‌ها می‌گویند: «ایران عامل ناامن کردن منطقه و دنیاست.» ادعای «ایجاد ناامنی توسط ایران در منطقه» دو هدف را پی می‌گیرد: نخست ایران‌هراسی و دوم از بین بردن مشروعیت نفوذ منطقه‌ای ایران. چیزی که رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان، کارکنان و خانواده‌های شهدای ارتش، نیروهای مسلح به آن واکنش نشان دادند و فرمودند: «جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گاه تهدیدی برای منطقه و کشورهای همسایه نبوده و نخواهد بود.»[1]

منطق جمهوری اسلامی و مسئله‌ی محبوبیت

منطق جمهوری اسلامی در منطقه کاملاً واضح است: دفاع از حاکمیت سیاسی و تمامیت ارضی کشورهای منطقه، از عراق گرفته تا سوریه، یمن، لبنان و بحرین. اینکه آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند این‌گونه القا کنند که توانایی‌های ایران برای سایر کشورهای منطقه «تهدید» محسوب می‌شود، چیز عجیبی نیست، اما همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند، واقعیت منطقه چیزی غیر از این است. واقعیت این است که مردم منطقه علاقه‌شان به جمهوری اسلامی به‌مراتب بیشتر از آمریکاست.

نظرسنجی‌ها و محبوبیت ایران

برای فهم این مهم «که جمهوری اسلامی ایران نزد مردم منطقه از محبوبیت برخوردار است»، نگاهی به برخی نظرسنجی‌هایی که توسط مؤسسات غربی از مردم منطقه اخذ شده است، مفید خواهد بود.

نظرسنجی‌ای با عنوان «نگرش اعراب؛ 2011» انجام شده که نتایج جالبی از آن به دست آمده است. نکته‌ی جالب این نظرسنجی اولویت دادن ایران به آمریکا برای برقراری صلح و آرامش منطقه‌ای بین ملت‌های عرب بوده است. برای مثال، وقتی مردم کشورهای عربی می‌بایستی از بین دو مورد «فعالیت‌های ایران در راستای امنیت و ثبات در جهان عرب است» و «فعالیت‌های آمریکا در راستای امنیت و ثبات در جهان عرب است» دست به انتخاب می‌زدند، همه‌ی ملت‌های عرب گزینه‌ی یک را به ضرر آمریکا انتخاب کردند (به‌غیر از مردم عربستان سعودی).[2]و[3]

لطفاً کاملاً موافق، تا حدی موافق، تا حدی مخالف و کاملاً مخالف اظهارنظر کنید. مراکش مصر لبنان اردن امارات
سهم ایران در برقراری صلح و امنیت جهان عرب 16 32 57 22 12
سهم ایالات‌متحده در برقراری صلح و امنیت جهان عرب 11 10 16 5 8

در همین نظرسنجی، وقتی از مردم خواسته شد بگویند کدام گزینه «بزرگ‌ترین مانع برقراری صلح و امنیت» است، نتایج زیر به دست آمد. در اینجا ما از توضیح سه گزینه‌ی دیگر امتناع کرده و فقط دو گزینه‌ی مورد نظر را بیان می‌کنیم.[4] 

بزرگ‌ترین مانع صلح و امنیت در منطقه چیست؟ مراکش مصر لبنان اردن امارات
نفوذ آمریکا در امور اعراب 31 31 50 37 45
اشغال فلسطین 36 37 5 49 6
فقدان دموکراسی در کشورهای عربی 23 19 33 3 22
نابرابری اقتصادی 9 7 11 4 15
نفوذ ایران در امور اعراب 2 7 2 10 13

نتایج این سؤال نشان می‌دهد که مردم معتقدند دو مورد بزرگ‌ترین عامل ناامنی در منطقه است: یک) اشغال سرزمین‌های اسلامی و دو) نفوذ آمریکا در امور اعراب.

در نظرسنجی دیگری با عنوان «نظرسنجی دانشگاه مریلند» در سال 2011 میلادی، تحت‌عنوان «بررسی افکار سالانه‌ی جهان عرب»، که در اندیشکده‌ی بروکینگز منتشر شد، وقتی از مخاطبان خواسته شد نام دو کشور را که بزرگ‌ترین تهدید برای شما محسوب می‌شوند بگویید، نتایج زیر به دست آمد. این نتایج در دو سال باهم مقایسه شده است: در سال 2009 و 2001.[5]


 

 در سؤالی دیگر در همین نظرسنجی، وقتی پرسیده شد «فشار بین‌المللی علیه ایران وجود دارد. آیا شما موافقید؟» نتایج زیر به دست آمد:[6]

 فشار بین‌المللی علیه ایران وجود دارد. آیا شما موافقید؟ 2009 2011
ایران حق استفاده از فناوری صلح‌آمیز را دارد. 53 64
باید به ایران فشار وارد شود تا برنامه‌ی هسته‌ای خود را متوقف کند. 40 25

 این در حالی است که به تعبیر بسیاری از تحلیلگران و نخبگان عرصه‌ی دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای، ایالات‌متحده از ابزارهای بسیار قدرتمندی برای تأثیر در ملت‌های منطقه برخوردار است. این موضوع بسیار پرمعناست.

«نظرسنجی جوانان عرب آسدا برسون-مارستلر» یک برنامه‌ی نظرسنجی میان جوانان کشورهای عربی منطقه است که هر سال صورت می‌گیرد. نتایج نظرسنجی سال 2016 این برنامه درخصوص ایران بدین شرح است: جوانان عرب در پاسخ به این سؤال که معتقدند بزرگ‌ترین تهدید آن‌ها چیست، تهدید هسته‌ای ایران را (علی‌رغم تلاش آمریکایی‌ها برای تهدیدنمایی از موضوع هسته‌ای ایران) جزء آخرین مسائل برشمرده‌اند.

در جای دیگری در همین نظرسنجی، وقتی از آن‌ها خواسته شده است تا به این سؤال پاسخ دهند که مهم‌ترین متحد کشورشان کدام کشور است، درخصوص ایران این نتیجه به دست آمده است.

همان‌طور که مشاهده می‌شود، نمودار محبوبیت ایران طی سال‌های اخیر به‌روشنی رو به افزایش بوده است. این موضوع که جایگاه ایران نزد نظرسنجی‌هایی که از مردم منطقه گرفته می‌شود، تنزل پیدا کرده است، موضوع دقیق و کارآمدی نیست. بررسی نظرسنجی‌های متعدد گواه این مسئله است که نه‌تنها محبوبیت ایران طی قرن بیست‌ویکم میلادی کاهش نیافته است، بلکه افزایش نیز یافته است. درخصوص سال‌های اخیر ممکن است این سؤال مطرح شود که طبق برخی از نظرسنجی‌ها، جایگاه ایران تنزل یافته یا براساس برخی از نظرسنجی‌ها ایران محبوبیت کمتری نسبت‌به سال‌های قبل داشته است. اگر بنا به پاسخ‌گویی باشد، دست‌اندرکاران امر دیپلماسی عمومی و منطقه‌ای باید پاسخ‌گوی این مسئله باشند که چرا در اقناع‌سازی مردم منطقه ناتوان بوده‌اند و مسبب تنزل جایگاه ایران نزد ملل منطقه شده‌اند.

کدام نظرسنجی می‌تواند محبوبیت ایران را در آمرلی و حلب بسنجد؟

اساس نظرسنجی برای بررسی میزان محبوبیت یک کشور نزد مردم کشورهای دیگر، در شرایطی می‌تواند صحیح باشد که اولاً کشور هدف در شرایط باثباتی قرار داشته باشد، ثانیاً امکان دسترسی به تمام اقشار مردم در تمام نقاط سرزمینی آن کشور وجود داشته باشد. دو مورد از مواردی که در بیشتر نظرسنجی‌ها به آن استناد شده است، عراق و سوریه بوده است. این هر دو مورد تحت‌تأثیر جنگ با تروریسم هستند و امکان نظرسنجی در آنجا به‌صورت صحیح وجود نداشته و ندارد. سنجش نظر ملتی که اسیر جنگ است، کاری بسیار دشوار و نادقیق است؛ چراکه برای مثال هیچ نظرسنجی‌ای نمی‌تواند درجه‌ی محبوبیت یک ملت را نزد مردمی که از انقیاد تروریسم رها شده‌اند و این اتفاق نیز توسط نیروهای نظامی کشور مبدأ صورت گرفته است، مورد بررسی قرار دهد. هیچ نظرسنجی‌ای توان سنجش محبوبیت ایران در آمرلی و حلب سوریه را ندارد. هیچ نظرسنجی‌ای توان تحلیل مساعدت ایران به عراق در شرایطی که بغداد در آستانه‌ی سقوط بود را ندارد و هیچ نظرسنجی‌ای توان نجات دادن منطقه از شر تروریسم سازمان‌یافته‌ی بین‌المللی که در حال‌ پیشرفت در کل منطقه بود را ندارد.

منطق نظرسنجی و موضوع حیاتی منافع ملی

هر نظرسنجی قطعاً با اهداف خاصی مورد اجرا قرار می‌گیرد. تکیه به نظرسنجی‌ها برای سنجش محبوبیت یک نظام سیاسی، کار دقیقی نیست. هیچ کشوری منافع ملی خود را با نظرسنجی مؤسسات غربی گره نمی‌زند که ایران این کار را بکند. هر کشوری در عرصه‌ی سیاست خارجی خود، اهداف و اصولی دارد که متناسب به اصول قانون اساسی آن تعریف شده است. در هیچ‌جای قانون اساسی آمریکا، انگلیس، فرانسه و... ذکر نشده است که ابتدا به نظر مردم کشورهای هدف توجه شود و بعد سیاست‌های امنیتی متناسب با آن تعریف شود. مگر آمریکایی‌ها برای ورود به منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا، از مردم منطقه مجوز اخذ کرده‌اند یا براساس نظرسنجی خاصی رفتار خود را تعریف کرده‌اند؟ این مسئله را در کنار مسئله‌ی اصول امنیت ملی ایران قرار دهید که به‌هیچ‌وجه به‌معنی تجاوز به تمامیت ارضی کشورهای دیگر نبوده و نیست. اما بااین‌حال نیز قرار دادن توجه صرف به نظرسنجی برای تعریف سیاست خارجی و رفتارهای سیاست خارجی را نیز امری نامتناسب با شرایط ملی کشور تلقی می‌کند.

بنابراین تکیه به یک یا حتی چند نظرسنجی برای سنجش منافع ملی و امنیت ملی یک کشور اساساً موضوعی فارغ از آن چیزی است که در محیط و نظام بین‌الملل بازیگران عاقل آن را انجام می‌دهند. جمهوری اسلامی نیز قطعاً رفتار سیاست خارجی خود را براساس نظرسنجی مؤسسات غربی ابتنا نمی‌دهد، اما حتی براساس همین معیارها نیز از محبوبیت منحصربه‌فردی نزد مردم منطقه بهره‌مند است. به یاد داریم که اساساً تمام هجمه‌ی آمریکا در منطقه، ایران‌هراسی بوده است. بنابراین دلیلی ندارد مؤسسات نظرسنجی غربی ایران را محبوب نظر کشورهای منطقه نشان دهند.

فرجام سخن

اخیراً اظهاراتی مطرح شده است که بیانگر این مسئله است که به‌دلیل توجه ایران به بعد نظامی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، محبوبیت تهران نزد ملل منطقه رو به کاهش رفته است. استناد این اظهارات نیز به نظرسنجی‌هایی است که توسط مؤسسات غربی صورت گرفته است. بدون توجه به هدف بیان این اظهارات، آنچه بایستی به آن توجه داشت، مسئله‌ی اقتدار و عمق استراتژیک و تعریف منافع ملی براساس اصول قانون اساسی است. در قانون اساسی هیچ کشوری اظهار نشده است که ابتدا به نظرسنجی‌ها مراجعه شود و سپس منافع ملی یک کشور تعریف شود. طبیعتاً ایران نیز به این مسئله توجهی نشان نخواهد داد. اما بااین‌حال نیز گزاره‌ی «تنزل جایگاه ایران در نظرسنجی‌های منطقه‌ای و از مردم منطقه»، گزاره‌ای غیردقیق است. براساس همین نظرسنجی‌های مؤسسات غربی، جایگاه ایران نزد مردم منطقه نه‌تنها کاهش نیافته است، بلکه در برخی از موارد، افزایش نیز داشته است.


 

راهکارها


 

- هر دولتی موظف به بهره‌گیری از ابزارهای دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای است. نمی‌توان هم زعیم دولت بود و هم از تنزل جایگاه کشور نزد کشورهای دیگر سخن گفت. اگر بنا به پاسخ‌گویی در مسئله‌ی تنزل جایگاه کشور باشد، اولین پاسخ‌دهنده به این موضوع، اعضای دولتی است که اداره‌ی امور را در دست دارد.

- بزرگ‌ترین زوال و مشکل یک کشور، فقدان انسجام در «اصول و اهداف» آن است. اینکه اعضای یک دولت فهم دقیقی از این اصول و اهداف نداشته باشند، مسئله‌ای بنیادین است که بایستی برای آن چاره‌ای اندیشیده شود.

- اظهار اینکه ایران مسائل نظامی خود را رها کند، در منطقه‌ای که در آتش جنگ‌های بیرونی و درونی شعله‌ور است، چندان پخته و عقلانی به نظر نمی‌رسد.


 

پی نوشت ها:

[1]. http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=29464

[2]. http://www.aaiusa.org/reports/arab-attitudes-2011

[3]. http://b.3cdn.net/aai/3c5edf53ed2f56e799_5qm6ba4r9.pdf

[4]. http://b.3cdn.net/aai/3c5edf53ed2f56e799_5qm6ba4r9.pdf

[5]. http://www.brookings.edu/~/media/research/files/reports/2011/11/21-arab-public-opinion-telhami/1121_arab_public_opinion.pdf

[6]. http://www.brookings.edu/~/media/research/files/reports/2011/11/21-arab-public-opinion-telhami/1121_arab_public_opinion.pdf

منبع: پایگاه برهان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.