تعداد زیادی سگ ولگرد اطراف کاخ‌های سلطنتی رضاخان عوعو می‌کردند و شاه که در کاخ مرمر اقامت داشت از این بابت بسیار خشمگین و ناراضی بود. دستور داد که شهرداری ماجرا را خاتمه دهد اما این آغاز ماجرای تاریخی بود.

سگ‌هایی که بین2مقام سلطنتی اختلاف انداختند!

به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، در سال 1317 تعداد زیادی سگ ولگرد در خیابان‌های تهران پیدا شده بودند  که شب‌ها در حدود خیابان‌های کاخ و پهلوی (ولیعصر) و سپه (امام خمینی) و اطراف کاخ‌های سلطنتی عوعو می‌کردند و شاه که در کاخ مرمر اقامت داشت از این بابت بسیار خشمگین و ناراضی بود.

به شهرداری تهران دستور داده شد با طعمه‌های خوراکی سگ‌های ولگرد را از میان ببرد اما یک لقمه نان مسموم را پسربچه فقیری خورد و درگذشت و قرار شد شهرداری از استفاده از نان‌های زهرآلود خودداری کند: سپس شهرداری دستور داد عده‌ای از مأمورین شهرداری با تفنگ مخصوص این سگ‌ها را تلف کنند.
سرتیپ هوشمند شهردار تهران از ارتش مقداری تفنگ درخواست کرد که در اختیار مأمورین شهرداری بگذارند اما مأمورین شهرداری و سپورها در تیراندازی مهارت نداشتند و یکی دو بار نزدیک بود عابرین را به هلاکت برسانند.
شهردار تهران نامه‌ای به اداره کل شهربانی نوشت و درخواست کرد عده‌ای پاسبان تیرانداز در اختیار شهرداری بگذارند تا آنان، مأمورین شهرداری را تعلیم دهند اما سرپاس مختاری عذر آورد که شهربانی پاسبانی برای این‌ کار در اختیار ندارد.
مجدداً در یکی از شب‌ها سگ‌ها عوعوی زیادی راه انداختند و شاه که بدخواب شده بود روز بعد شهردار را خواست و او را توبیخ کرد. شهردار هم خودداری ادارة کل شهربانی را از در اختیار گذراندن پاسبان به سمع شاه رساند، شاه رئیس کل شهربانی را احضار کرد و مورد توبیخ قرار داد و قرار شد شهربانی در قلع و قمع سگ‌ها با شهرداری همکاری کند اما سرپاس مختاری که مردی کینه‌توز بود از این‌که سرتیپ هوشمند شهردار شکایت او را به شاه کرده است عصبانی و ناراحت شد.

دو ماه بعد که عروسی ولیعهد با شاهزاده خانم فوزیه مصری پیش آمد (فروردین 1318) جم وزیر دربار به یک نفر از کارکنان دربار دستور داد که به شهرداری تلفن بزند تا چند مأمور و یکی دو کامیون به کاخ‌های سلطنتی فرستاده مقدار زیادی سنگ و خاک و خاشاک را که باقی‌ماندة کارهای بنایی بود از کاخ گلستان ببرند.
سرتیپ هوشمند در پاسخ عذر آورد برای این‌گونه تنظیمات رقم مخصوصی در بودجه وزارت کشور هست ما مأمور و بودجه برای این کار نداریم.
سرپاس مختاری به ‌وسیلة جم وزیر دربار از ماجرا باخبر شده فرصت را غنیمت می‌شمرد و برای شهردار نظامی تهران پاپوش دوخته دستور شاه را برای برکناری و توقیف او دریافت می‌کند و فوراً آن را به مرحلة اجرا می‌گذارد.
هیأتی از وزارت کشور و هیأتی از وزارت دادگستری دفعتاً وارد شهرداری شده اتاق شهردار، پرونده‌های آن و حتی کشوهای میز او را بازرسی و تفحص می‌کنند و سند و مدرکی علیه او به دست نمی‌آورند اما به نامه‌ای برمی‌خورند که یکی از رؤسای بخش‌ها گزارش داده بود یک زمان تعدادی از درختان خیابان منیریه را به دستور تیمسار شهردار بریده و هیزم کرده و به خانه او فرستاده‌ایم.
هیأت بازرسان این نامه را مدرک تعقیب شهردار قرار داده او را بازداشت کرده و به زندان می‌فرستند و مدتی صرف بررسی اسناد و مدارک می‌شود. اما در همین زمان سرتیپ هوشمند شهردار در زندان به مرض حصبه دچار شد و تب او بالا رفت و تا خواستند او را آزاد کنند و به منزل بفرستند به حال احتضار افتاد و چند روز بعد درگذشت و تقی خواجه‌نوری پس از سرتیپ هوشمند کفیل شهرداری تهران شد.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.