۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۳
کد خبر: 520839

خط قرمز- سعید کوشافر: دادگاه تشکیل شده است، مرد در جایگاه شاکی است، او از شبکه‌های مجازی گلایه دارد و موبایل و تلگرام که زندگی او را به سوی نابودی کشاند.

ماجرای زن معتادی که در تلگرام نابود شد

مرد مقابل قاضی حقدادی، قاضی ویژه جرایم رایانه ایستاده و سخن می‌گوید. او از زندگی‌اش می‌گوید و همسرش که دیگر توان تأمین خرج‌های آنچنانی او را ندارد. مرد از اعتیاد زنش می‌گوید، از اینکه چند بار برای ترک دادن او اقدام کرده و او را در کلینیک‌های مختلف تحت درمان قرار داده، اما هر بار ترک او فقط چند روز یا نهایت چند هفته دوام داشته است.

او می‌گوید که دوستان ناباب و شبکه‌های مجازی باعث شدند زنش به راهی برود که دیگر برگشتی نداشته باشد.

قاضی حقدادی اما به دقت به سخنان او گوش می‌دهد، او قاضی است و باید سخنان هر دو طرف دعوا را بشنود، پس از زن می‌خواهد از خود دفاع کند. حقدادی قبلاً بارها در رسانه‌ها اعلام کرده بود که استفاده نادرست از شبکه‌های مجازی آثار زیانباری بر زندگی می‌گذارد، او بارها با هدایت صحیح مأموران پلیس قفل پرونده‌های پیچیده جرم و جنایت در فضای مجازی را گشوده بود و چه بسیار متهمانی که با حکم او راهی زندان شده بودند تا عبرت گرفته و اموال به یغما رفته شهروندان باز گردانده شود.

این بار  اما او در مقابل پرونده‌ای قرار داشت که شبکه‌های مجازی یک خانواده را هدف قرار داده بود.

زن جوان در حالی که سرش را پایین انداخته بود شروع به سخن گفتن کرد: نمی‌دانم چطور شد که گرفتار اعتیاد شدم، دوستانم می‌گفتند برای تناسب اندام مفید است، پس یک بار امتحان کن و همین یک بار و دوبار در جمع‌های دوستانه به اعتیادم منجر شد.

اما اعتیاد هزینه دارد، اوایل از خرجی خانه می‌زدم و مواد مورد نیازم را تهیه می‌کردم، به گونه‌ای که شوهرم متوجه موضوع نشود، اما رفته رفته میزان مصرفم افزایش یافت و دیگر نمی‌شد از کنار خرجی زد.

شوهرم هم متوجه موضوع شده بود، چند باری برای ترک دادنم اقدام کرد، اما اراده لازم برای ترک را در خودم نمی‌دیدم، بویژه وقتی که در جمع‌های دوستانه حاضر می‌شدم. همین هم شد که صندوقچه دلم را پیش دوستانم باز کردم و از مشکل پول تهیه مواد سخن گفتم.

آنجا بود که یکی از دوستانم من را با مردی آشنا کرد که وضع مالی خوبی داشت. ارتباط من و پژمان در فضای مجازی شکل گرفت، از چند استیکر و سپس به متن‌های عارفانه و تصاویر غروب‌های دو نفره، ادامه این ارتباط به درد دل و گفت‌وگوهای زندگی خصوصی انجامید. من از مشکلاتم در زندگی می‌گفتم و او از اینکه زن ایده آلش را پیدا نکرده است.

پژمان آنقدر از من تعریف کرد که ناخودآگاه جذب گفتارش شدم، انگار نه انگار که زنی متأهل هستم، من هم متقابلاً پیام‌های عاشقانه ارسال می‌کردم و این ارتباط و گفت‌وگوها روز و شب نداشت، اولین دیدارمان شکل گرفت، او هزینه‌های اعتیادم را تأمین می‌کرد، اما وقتی به او گفتم که شوهر دارم و بهتر است تنها دوست باشیم، پذیرفت، اما ماجرا به دوستی ختم نشد و دیدارهایمان بیشتر و بیشتر و خصوصی و خصوصی‌تر شد.

پژمان من را زن رؤیاهایش می‌دانست و من هم که می‌دیدم او با اعتیادم و هزینه‌هایش مشکلی ندارد محو او شده بودم به گونه‌ای که تصمیم گرفتم کاری کنم تا شوهرم قید ادامه زندگی با من را بزند و طلاقم بدهد تا از قید و بند رها شده و بتوانم در کنار پژمان بهترین لحظات را تجربه کنم.

اما زهی خیال باطل، مگر می‌شود مردی برای زندگی و آینده خود زنی را برگزیند که غرق گناه و خیانت است، درست زمانی که تصمیم گرفتم هر طور شده شوهرم را وادار به طلاق کنم، متوجه شدم پژمان از تمام ارتباطمان عکس و فیلم تهیه کرده و آن‌ها را برای شوهرم ارسال کرده است.

اکنون دیگر هیچ پاسخی برای پرسش‌های شوهرم نداشتم، برای خیانتم و برای پشت پا زدن به زندگی زناشویی.

قاضی حقدادی از هر دو خواست دادگاه را ترک کنند تا بتواند با مطالعه کامل پرونده حکم را صادر کند، او رو به من گفت: شهروندان باید در استفاده از فضای مجازی نهایت دقت را داشته باشند چرا که در این فضای وسیع هزاران چاه و هزاران دام برای افراد ناآشنا تعبیه شده است که می‌تواند مشکلات مالی و احساسی فراوانی را به دنبال داشته باشد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.