فروردین و اردیبهشت، شروع خزانه و نشا است و زن و مرد شمالی- این روزها- بیش از هر وقت دیگر در شالیزار است. همان مردمان از جنس رنج که سال هاست با چکمه و گِل و آب، یکی شده اند.

قدس/ رقیه توسلی: فروردین و اردیبهشت، شروع خزانه و نشا است و زن و مرد شمالی- این روزها- بیش از هر وقت دیگر در شالیزار است. همان مردمان از جنس رنج که سال هاست با چکمه و گِل و آب، یکی شده اند.

این روزها به کشتزارها که خیره شوی، قد خمیده کشاورز را می بینی که یک دنیا قیمت دارد.

برزگرانی که در تکاپو هستند تا از خزانه های تُرد و سبزشان، دسته دسته زُمرّد بیرون بیاورند و چشم دنیا را رنگی کنند.

این روزها آن ها در جای جای زندگی ام هستند و هرجا را که نگاه می کنم، می بینم شان.

همان زنان که مردانه پا بر زمین می گذارند، وجین می کنند، همپای تراکتور هستند، بذر می پاشند و گِل مرزها را می فشارند و از کود و سم غافل نیستند.

بانوهای شالیکار که به آواز قورباغه‌ها و جیرجیرک ‌ها لبخند می زنند، پینه‌های سرخ و متورم شان را ندید می گیرند و باز، اجازه می دهند دستان عاشق شان، شمال را آباد کند، تا ایران را آباد کند.

خبر مهم این روزها در هوای تبدار بهاری، روایت روستاییان و کشت ساقه های برنج است. ... داستان کاشت و کار. ... قصه بانوانی که به سختی در گل و لای  پیش می روند برای کسب روزی حلال. ... همان داستان جوانه های نابالغ برنج و رنجی که گنج می شود.

پس-خواهش می کنم- در این روزهای خوش اردیبهشت، هر پیمانه برنج که برمی دارید و هر قاشق پلو که نوش جان می کنید، از زنانی یاد کنید که به رسم وفا و مهربانی و اراده، چرخ زندگی خانواده را می چرخانند و افتخار می آفرینند. بیایید برای آن ها از ته دل سلامتی بخواهیم که هر اردیبهشت، چادرِ غیرت به کمر می بندند. سلام و درود برای نازنین بانوهای شالیکار شمالی. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.