«نرگس» نام دومین مجموعه شعر سپید حسین صفاست که مدتی است بسیار جدی‌تر از قبل به این گونه شعری می‌پردازد؛ مجموعه‌ای با سی‌ودو قطعه شعرِ اغلب بلند، که به‌تازگی توسط نشر نیماژ منتشر شده است.

کار سپیدسرایان سخت شد

لیلا کردبچه:  عادت کرده‌ایم که وقتی تصمیم می‌گیریم مجموعه ‌شعری را بخوانیم، یکی‌دو ساعت از وقتمان را اختصاص می‌دهیم به آن کتاب و شعرهایش را یک‌نفس می‌خوانیم و به‌قول خودمان تمامش می‌کنیم؛ عادتی که البته با بعضی کتاب‌ها جور درنمی‌آید و هرکاری می‌کنی نمی‌توانی آن‌ها را یک‌نفس بخوانی؛ یعنی بعضی کتاب‌ها هستند که به این راحتی‌ها نمی‌توانی تمامشان کنی، و «نرگس» یکی از این معدود کتاب‌هاست.

مجموعه «نرگس» مجموعه‌ای است دربرگیرنده سی‌ودو قطعه شعری که به‌خاطر وجود برخی اشتراکات سبکی در زبان و نوشتار، در نوع نگاه و زاویه دید، در سازوکار تصویرسازی، در سازوکار نحوی، در شیوه پیکره‌بندی شعر، در موسیقی سطرها، در لحنی که به‌ویژه در پایان شعرها بیشتر خودش را نشان می‌دهد، در اندوهی که در جای‌جای مجموعه گسترده است و... کاملاً پیداست که اثر طبع و قلم یک‌نفر است، آن هم در یک بازه  زمانیِ مشخص، و این اشتراکات تاحدّی عیان‌اند که به‌راحتی می‌توان یکی دو کار قدیمی‌تر را میان‌شان حدس زد. امّا باید پدیرفت که در این مجموعه، با وجود تمامی این اشتراکات، هر شعر، یک واحد معنایی و اندیشگی کاملاً مستقل است؛ آنقدر مستقل که بعد از خواندن یک شعر، نمی‌توانی به‌راحتی خود را از تأثیر عاطفی آن شعر رها کنی و سراغ شعر بعد بروی، بلکه مدت‌زمانی لازم است تا در فضایی ذهنی که آن شعر برایت ساخته، زندگی کنی. درحقیقت مجموعه«نرگس»، مجموعه‌ای است از فضاهای متکثر اندیشگی، که حسین صفا توانسته معادل عاطفی آن‌ها را در زبانی آهنگین و با چاشنی تصاویری بکر، ساخت و نظام ببخشد...

 بیرون کشیدن موسیقی از لرزش برگ درخت

آهنگین بودن زبان شعرهای «نرگس» نیز مسأله‌ای است که نمی‌توان، و نباید بی‌تفاوت از کنار آن گذشت، آن هم در روزگاری که موسیقی اصیل شعر رو به فراموشی نهاده و گوش مخاطب فارسی‌زبان، رفته‌رفته آن حساسیت خاصی که زمانی به آهنگ زبان داشت را دارد از دست می‌دهد. در چنین روزگاری است که ارزش کار شاعرانی که شعری می‌نویسند عاری از موسیقی بیرونی(وزن عروضی)، عاری از موسیقی کناری(ردیف و قافیه)، عاری یا کم‌بهره از موسیقی درونی(انواع تناسبات آوایی)، امّا سرشار از موسیقی درونی(تناسبات معنایی و صورت‌های خیال‌انگیز) و بهره‌مند از آن موسیقی طبیعی که در روح زبان وجود دارد، مشخص می‌شود؛ همان وزنی که فروغ فرخزاد، استخراج آن را از لرزش‌های ریتمیک برگ‌های درختان در باد، جریان منظم آب، نظم و هماهنگی بال‌های پرنده هنگام پرواز و... به احمدرضا احمدی گوشزد می‌کند و شاعرانی که روی موسیقی طبیعی کلام حساس‌اند، به‌راحتی درمی‌یابند که این نوع موسیقی چه جایگاه ویژه‌ای در اشعار بی‌وزن حسین صفا دارد و شاعر چطور توانسته با چیدمان خاص عناصر نحوی در یک جمله، به آن ترنم آوایی که می‌خواهد و گوش حساس به موسیقی به آن نیاز دارد، برسد؛ به‌گونه‌ای که با جابه‌جا کردن تنها یک واژه در سطرهای مجموعه  «نرگس»، آن نظمی که یُدرک و لایوصف است، یعنی حس می‌شود اما به بیان درنمی‌آید، مختل می‌شود و آن نخ نامرئیِ مترنم که از میان واژه‌های یک سطر رد شده، ناگهان پاره می‌شود.

و امّا درباره  ساختار شعرهای مجموعه  «نرگس» باید گفت اگر با ساختار مألوف و شناخته‌شده  شعر سپید آشنایید و به گونه‌های مختلف آن انس گرفته‌اید، با خواندن شعرهای این مجموعه، توقعتان برآورده نخواهد شد؛ چراکه اغلب سپیدهای حسین صفا، از ساختار پذیرفته‌شده و غالب شعر سپید، بهره چندانی ندارند و در تلاش‌اند تا در بی‌ساختاری یا ساختارگریزی، به نوعی ساختار درونی و حسی و عاطفی برسند که البته در موارد بسیار، از سلسله تداعی‌های زنجیره‌وار و نوعی سیالیّت تصویری برخوردارند و یقیناً آشنایان با ذهنیّت این شاعر، به‌خوبی می‌توانند آن ساختار درونی و عاطفی و حسی را حس کنند. مجموعه  «نرگس» مجموعه‌ای است که کار سپیدسرایانِ بعد از این را دشوار می‌کندچراکه در چندین و چند شگرد شاعرانه ناب، به کمال رسیده، یا به آن بسیار نزدیک شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.