۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۲
کد خبر: 527917

از آنجایی که ناآگاهی در زمینه‌های مختلف یکی از مهم‌ترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی که می‌خواهند ازدواج کنند و بالابردن سطح آگاهی آن‌ها، در جهت موفق بودن ازدواج کمک شایان توجهی است.

هفت عامل اصلی طلاق را بشناسید

به گزارش قدس آنلاین، بالارفتن میزان طلاق دردوره ما سبب شده است این موضوع موردتوجه گروه زیادی ازکارشناسان قرارگیرد. درخیلی ازموارد حتی گروهی آن را به عنوان نشانه‌ای دال برازمیان رفتن خانواده درسال‌های آینده تلقی کرده‌اند.غالبا گفته می‌شود که امروزه مردم با غم وتشویش کمتری درمقایسه با گذشته به ازدواج روی می‌آورند، چرا که طلاق برای آنان درحکم بیمه تلقی می‌شود و در صورتی که ازدواج ایجاد مشکل کرده و یا حالت موفقیت آمیز و خشنودکننده ای برای آن‌ها نداشت می‌توانند آن را رها کنند. در ادامه این مطلب را به نقل از زندگی آنلاین می‌خوانیم.

اکثر طلاق‌ها وقتی اتفاق می‌افتد که ازدواج و یا ازدواج کنندگان جوان هستند.تمامی‌ازدواج‌ها پس ازسپری شدن ایام شادی آفرین عشق ومحبت دستخوش گونه‌ای ازبحران و تطابق می‌گردد وتمامی‌زوج‌ها حداقل چند گامی‌ را درراه ازمیان بردن پیوند میان خود برمی‌دارند.
اما چرا گام‌های برخی ازافراد دراین میان بلندتراست؟ البته این پرسش را نمی‌توان با اتکای به یک عامل به تنهایی پاسخ داد بلکه مجموعه‌ای ازعلل مطرح است که به تنهایی و یا درارتباط با یکدیگرسبب انهدام حیات زناشویی می‌شود.
طلاق چیست؟
انحلال رابطه همسری درازدواج دائمی‌را که بعد ازآن از نظر رعایت حقوق و تکالیف مربوط به زناشویی مسوولیتی برای دو همسرنخواهد بود، طلاق می‌گویند.
(شناخت اسلام، صفحه ۳۲۲)اگر ازدواج را قراردادی بین دوشخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ می‌شود.جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحا طلاق می‌گویند.
هیچ دختر و پسری درآغاز زندگی و در پای سفره عقد تصورنمی‌کند که ممکن است روزی مشکلات چنان براوغلبه کند و شرایطی براو تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده وبه زندگی مشترکش پایان دهد.
طلاق احساس باخت و یا زنده نبودن ارتباط زناشویی است که طرفین آن برای رهایی از اینن احساس اقدام به جدایی می‌کنند. گاهی طلاق تنها راه منطقی برای حل مشکل به نظر می‌رسد.
آنچه دارای اهمیت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به این پدیده است. طلاق دلایل گوناگونی دارد.این دلایل متناسب با موقعیت،طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است.
شناخت عوامل موثردرشکل گیری این پدیده در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
دگرگونی درساختار خانواده
دگرگونی درساختارخانواده درجوامع امروزی، ازکوچک شدن حجم خانواده، دگرگون شدن برداشت‌های افراد ازطلاق و تغییراتی درنقش‌های مردان و زنان سرچشمه می‌گیرد.
ازآنجا که طلاق برای پایان دادن به پیوند زناشویی زوج‌های صاحب فرزند به صورت روش پذیرفتنی و قابل دفاعی در آمده است، به این علت نیز دگرگونی‌هایی درساختار خانواده پدید آمده است.
وقتی پدر یا مادری براثر طلاق خانواده را ترک می‌گویند، کارکردهای خانواده ونگهداری ازفرزندان باید طوری تنظیم شوند که این فقدان جبران گردد.
چشمداشت‌ها و نقش‌های زن و شوهرامروز به شدت تغییر کرده‌اند اما بیشتر این دگرگونی‌ها در مورد زن مصداق دارد.
برداشت مردم جوامع امروزی ازطلاق نسبت به دهه‌های گذشته دگرگون شده است. دردهه‌های گذشته طلاق امری مذموم بود اما برای مردم جوامع امروزی قابل قبول ترشده است.
درگذشته زوج‌ها بیشتردرکنارهم می‌ماندند که احساس می‌کردند ادامه زندگی زناشویی‌شان به مصلحت فرزندانشان است.
اما امروزه این تشخیص وجود دارد که برای فرزندان، طلاق پدرومادر بهتراز ادامه زندگی خانوادگی پرکشمکش است البته این مهم می‌تواند برای کودک زیانبارتر باشد. (درآمدی به جامعه شناسی، بروس کوئن، صفحه ۱۳۳)
علل و عوامل موثر در طلاق
 
به گفته کارشناسان ازدواج‌هایی که در آن‌ها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق‌ترند و کمتر به طلاق می‌انجامند.
تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و... یک ازدواج موفق را رقم می‌زند.
ازدواجی که با تشابه نژادی، زبانی، روانی واجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی معمولا دیدگاه‌های مختلفی را به وجود می‌آورد البته اگر دو نفر آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد.
در اصل مهم‌ترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است که طرفین از یکدیگر دارند.
درعین حال این  موارد نیز قابل اشاره است:
۱. عدم آگاهی جنسی
۲. شهرت یکی ازطرفین
۳. بیماری و یا نقص جسمانی
۴. نبود امنیت شغلی
۵. تضاد فرهنگی
۶. فقرمالی
۷. عدم درک متقابل افراد از یکدیگر.
اما یکی ازمهمترین عوامل طلاق درجامعه امروز ما بحران شخصیت است. همان بحرانی که سبب می‌شود ازدواج‌ها صورت گیرد. بحران تنهایی یا یک خلاء عاطفی خلائی است که باعث می‌شود در سن پایین فرد تصمیم به ازدواج بگیرد.
با ازدواج این گره یا عقده را ازهم بگسلد. چنین افرادی که هنوزز به بلوغ روانی کامل نرسیده و آگاهی لازم را جهت ازدواج‌ها ندارند، فقط برای اینکه تنهایی خود را پرکنند به سراغ ازدواج می‌روند.
این افراد نه به روابط جنسی، نه به مادیات و نه به ظواهر و... به هیچ چیز توجه نمی‌کنند و تنها توجه آنها به تشکیل زندگی تازه واستقلال فردی درنتیجه جدا شدن ازخانواده خود است.
همین بحران شخصیت باعث می‌شود که فرد به هیچ کدام از تفاوت‌های فرهنگی و... با فرد مقابل توجه نکند تا فقط به استقلال فردی دست یابد. پس به طور غیرمستقیم بحران شخصیت، طلاق را نیزبرای فرد رقم می‌زند.

در میان این نقش‌ها که تنوع زیاد دارند می‌توان به موارد زیراشاره کرد:
الف. شوهر زیر نفوذ زن؛ مرد با پذیرش نقش تابع در خانه پدری و یا در گروه همبازی‌هایش در زندگی زناشویی نیز تسلط همسرش را می‌پذیرد.
ب. زن یا شوهر عزیزدردانه؛ شخصی که در کودکی عزیز پدر و مادر و در نوجوانی موردستایش آن‌ها باشد در زندگی زناشویی نیز همین انتظار را از همسرش دارد.
ج. شوهری که می‌خواهد او را بپرستند؛ این چنین فردی غالبا برای پدر و مادرش درحکم خدای کوچک بوده است.
د. حسادت غیرعادی زن یا شوهر؛ این حالت احتمالاناشی از محرومیت‌های عاطفی در دوران کودکی است.
هـ. سردمزاجی زن؛ این حالت غالبا معلول نارسایی در آموزش زندگی زناشویی است.
و. زن بچه صفت؛ زن مانند دختر کوچک مادرش هرگز اجازه ندارد که بزرگ شود.
ز. شوهر غیرقابل اتکا؛ مردی که اعتقاد دارد تمامی‌زنان باید مانند مادرش او را دوست بدارند.
آثار و نتایج طلاق
طلاق ازنظر روانی و حقوقی واجتماعی آثاری دارد که بعضی از آن‌ها مربوط به خود دو همسر است و بعضی دیگر به خانواده آن‌ها و در صورتی که از آن ازدواج فرزندانی هم به وجود آمده باشند، جدایی تاثیر بسیار قابل ملاحظه‌ای در وضعیت کودکان آن‌ها از جهات مختلف خواهد گذاشت.
مهم‌ترین اثری که دارد احساس جدا شدن، تنهایی و منزوی شدن فرد است که این اتفاق احتمال سوءتعبیرها و حتی خودکشی را افزایش می‌دهد و در اینجاست که فرد از زندگی لذت نمی‌برد و احساس پوچی به او دست می‌دهد و با خود می‌گوید من برای چه زنده‌ام؟ حالاچه بر سر من می‌آید؟؟
از این پس چگونه باید زندگی کنم؟ بعد از این عامل بدبینی فرد نسبت به جنس مخالف و تعمیم آن نسبت به همه افراد جامعه شکل می‌گیرد.
یک عامل که باعث تشدید این حس می‌شود که افراد جامعه نسبت به این افراد احساس ترحم می‌کنند و به آن‌ها برچسب می‌زنند، در نتیجه فرد احساس کمبود بیشتر کرده و تنهایی او تشدید می‌شود.
از طرفی دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز باعث می‌شود مشکلات روحی افراد مطلقه تشدید شده و جو بی اعتمادی به وجود آید.
تدابیری برای پیشگیری و کاهش وقوع طلاق
طلاق ضربه و بحران زندگی است که تاثیر عظیم بر شخص می‌گذارد. افراد مشکلات مشترکی درمورد طلاق دارند.
خیلی‌ها احساس شکست، خیانت و سردرگمی‌می‌کنند. البته این پایان داستان نیست و طلاق انتهای راه نیست و راه حل‌هایی نیز وجود دارد که می‌توان ازطریق آن مشکل را قبل از وقوع حل نمود.
از آنجایی که ناآگاهی در زمینه‌های مختلف یکی از مهم‌ترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی که می‌خواهند ازدواج کنند و بالابردن سطح آگاهی آن‌ها، در جهت موفق بودن ازدواج کمک شایان توجهی است. 
اینکه از وقوع طلاق تا آنجا که ممکن است جلوگیری شود، پیش بینی‌هایی به عمل آمده و توصیه‌هایی شده است از جمله:
۱. تاکید فراوان درباره دقت درانتخاب شوهر.
۲. توصیه مکرر به خوش رفتاری وگذشت از غفلت‌ها و تخلفات جزئی همسر که در زندگی معمولاپیش می‌آید.
۳. تسلط بر نفس که خشم‌های آنی غلبه نکنند و اقداماتی عجولانه انجام نگیرد.
۴. تشکیل محکمه داخلی خانوادگی برای حل اختلاف دو همسر.[شناخت اسلام، صفحه ۳۲۲]
منبع:فردا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.