۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۷
کد خبر: 531420

ایوان شفا

حکایت دور و نزدیک

قدس/ سیدمحمد سادات اخوی

۱ـ فاصله‌هایی که می‌رسند گاهی آدم‌ها «از هم» دور می‌شوند... و گاهی از «مفهومی» دور می‌شوند. آدم‌هایی که از هم دور می‌شوند، امیدی به دیدار دوباره خواهند داشت... اما دورشدن از مفهوم‌ها، می‌تواند مساوی فاصله‌ای همیشگی باشد. «دورشدن» حتی اگر به میل آدم‌ها باشد، باز دشوار است... زیرا پس از «نزدیک» سررسیده است.

۲ـ از دست رفتنی‌ها

گاهی آدم‌ها از هم یا مفهوم‌ها دوراند... اما خیال می‌کنند نزدیک‌اند. پیوستگی آدم‌ها به هم یا مفهوم‌ها، همیشه از سر «فهم» نیست... گاهی «عادتی برآمده از تکرار دیدار»، است. آدم‌هایی که توهم نزدیک‌شدن را دارند، عمق دوری را نمی‌فهمند. آدم‌هایی که عمق دوری را نفهمند، تلخی «از دست دادن» را نیز نخواهند فهمید. واقعیت دوری را «نزدیک‌های حقیقی» می‌فهمند.

۳ـ مفهوم‌ها نرم و نازک می‌روند

دورشدن از آدم‌های دلپذیر، رنج‌آور است زیرا «بی‌تکرار» اند... اما تلخیِ «از دست دادن آدم‌های دلپذیر» را فقط «زمان» معلوم می‌کند. دوری آدم‌ها از هم برای آدم‌ها تلخ است... زیرا تصویرهایی آشکار را از دست می‌دهند... هنگام دورشدن از آدم‌ها، «امید دیدار دوباره»، عمق فاجعة دوری را کم می‌کند... اما دورشدن از مفهوم‌ها، حس نامعلومی دارد. اگر شنیده‌ها و نظرها سبب دوری آدم‌ها از مفهوم‌ها شوند، ممکن است تا پایان زندگی هم دیدار دوباره‌ای با مفهوم‌ها پیش نیاید.

۴ـ کِدِرشدن آب‌های زلال

نزدیک‌شدن آدم‌ها به هم، با کوچک‌ترین دیدار نیز رخ می‌دهد... اما نزدیک‌شدن به مفهوم‌ها، نیازمند مفهوم‌هایی «مقدماتی» است. نزدیک‌شدن آدم‌ها به مفهوم‌ها یا دورشدن‌شان از آنها، بسته به چینش درست یا نادرست مفهوم‌های مقدماتی است. گاهی مفهوم‌های شایسته، به قدری نامناسب توضیح داده می‌شوند که آدم‌های نزدیک هم بیزار و دور می‌شوند... و گاهی مفهومی نامناسب، در هاله‌ای از تصویرسازی‌های دروغین، جذاب می‌شود.

۵ـ زودهای زودتر از زود

گاهی آدم‌ها از مفهوم‌ها به «آدم‌ها» می‌رسند. علاقه‌مند مفهومی می‌شوند و پس از درک کامل آن مفهوم (درست یا اشتباه)، دنبال پیشوایان آن مفهوم می‌گردند. اگر نمونه‌هایی مناسب را بیابند، مفهوم‌ها در ذهن‌شان استوارتر می‌شوند. گاهی هم آدم‌ها از «آدم‌ها» به «مفهوم‌ها» می‌رسند. بسیاری از کسانی که در مسیر تاریخ ـ به دست و راهنمایی بزرگ یا پیشوایی ـ خدا و مفهوم‌های متعالی را شناخته‌اند؛ از آدم‌ها به مفهوم‌ها رسیده‌اند. پیشوایان ما تأکید کرده‌اند که «مُرشد حکیم»، مانع هلاک‌شدن آدم‌هاست... اگر به پذیرفتن هدایت او، «نزدیک» باشیم!

۶ ـ نزدیک‌های دور و نزدیک

گاهی آدم‌ها نزدیک هم‌اند اما هم را نمی‌شناسند و به اندازة دورترین‌ها از هم دوراند... و گاهی آدم‌ها بسیار دوراند... و حتی ممکن است هرگز دیداری نداشته باشند... اما چنان نزدیک‌اند که انگار پیوسته کنار هم بوده‌اند. داستان «اُوِیسِ قَرَنی» نمونة همین است... که هرگز «پیامبراکرم(ص)» را ندید... اما وقتی دندان پیامبر(ص) در جنگ شکسته شد؛ دندان اویس نیز شکست.

‌۷ ـ تن‌های دور و جان‌های نزدیک

اگر «جان» آدم‌ها به هم پیوسته باشد، دوری تن‌ها مانع «دیدار» نخواهد شد... اگر جان آدم‌ها به مفهوم‌های متعالی نزدیک باشد، دوری بی‌معناست. چنان‌که آدم‌ها در نزدیک‌ترین لحظه‌ها می‌توانند دست و بازوی هم را ـ به مهرورزی ـ لمس کنند؛ مفهوم‌های متعالی نیز ملموس و زنده می‌مانند. مفهوم‌های متعالی ـ مانند آدم‌های متعالی ـ دلپذیراند... و دورشدن از مفهوم‌های متعالی، مانند دورشدن از آدم‌های متعالی تلخ و سخت است... و این را فقط کسانی می‌فهمند که تجربة دوری را احساس کرده باشند.

‌۸ ـ به امید دیدار!

توصیف احوال «زیارت» برای کسانی که تجربه نکرده‌اند، گمان می‌کنند مسافری دربارة دیده‌هایش اغراق کرده است!...... زیارت، دیدار سنگ‌ها و رنگ‌ها نیست؛ تماشای آهنگ‌هاست... آهنگ بازگشت... آهنگ اشتیاق... و آهنگ پیوستن جان‌های عاشق به معشوقی که دلی به گستردگی آستان الهی دارد. زیارت، نزدیک‌شدن به محبوبی است که راه «دیدار خداوند» را می‌داند... و «حکیم‌ترین مرشد دورماندگان» است. دورشدن از میزبان مهربانی که نگفته‌های لب های بسته‌ را خوب می‌داند، بسیار سخت و تلخ است. لحظة «خداحافظی زیارت»، تماشاگه همین دشواری است که در چشم‌های زائران موج می‌زند.  / دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة ۷۵۶. «از زیارت‌نامة امام‌حسین(ع) در روز «عرفه» :  ـ (فَاالنَّفسُ غَیرُ راضیهٍ به فِراقِکَ و لاشاکَّهٍ فی حیاتِک!) دورشدن از شما برایم سخت است و مطمئنم که زنده‌اید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.