گروه اجتماعی:گناه بزرگی مرتکب شدم و یک عدد تلفن همراه ساده و ارزان خریداری کردم که حالا بلای جانم شده است.

*خسرو معتضد

در سال های دهه ۱۳۷۰ هـ.ش نخستین دستگاه تلفن همراه که گویا «نوکیا» بود و حیطه عملکرد و سخن پراکنی آن جزیره کیش و نه داخل ایران بود به بهای ۷۰۰ هزار تومان از سوی اداره‌ای که در آنجا کار می‌کردم به بنده قالب گردید حیطه عملیاتی این دستگاه که در برابر گوشی های تلفن همراه کنونی بود همان جزیره و سراسر جهانی نبود مگر خاک ایران.

من این موضوع را نمی‌دانستم و وقتی به تهران آمدم دانستم از آن تلفن همراه در تهران هیچ هنری ساخته نیست و من فقط باید ماهانه مبلغی به شرکت وارد کننده آن حق الامتیاز بپردازم به هزار زحمت از شر آن تلفن کذایی پرزیان راحت شوم اما سال ها بعد ناچار شدم در تهران اقدام به خریداری یک دستگاه تلفن همراه کنم. من نمی‌دانستم از تلفن همراه چه استفاده‌هایی می‌توان کرد؛ از جمله اینکه شرکت مخابرات شماره تلفنت را به هزاران نفر می‌دهد که هر زمانی دلشان خواست وقت و بی وقت، صبح، ظهر ،بعد از ظهر یا نیمه شب مزاحمت شوند و پیام های تجاری و تبلیغاتی برایت ارسال دارند.

از صبح تا شام این گوشی لعنتی آژیر می‌زند و فکر می‌کنی پیامی، دعوت به مراسمی، واریز پولی از شرکت هایی که برای آنان کار پژوهشی انجام می‌دهی، اطلاعیه‌ای برایت مخابره کرده‌اند .گوشی را برمی‌داری و می‌بینی کسی برایت پیغام فرستاده است که: به مؤسسه کلاهبرداران امروز مراجعه کنید. ویلا با سی میلیون تومان در بهترین نقطه شمال، صد کیلومتر مانده به دریا و...

 اگر احمق باشی به شماره‌ای که داده‌اند زنگ می‌زنی. خانمی گوشی را برمی‌دارد. خانم پاسخگو می‌گذارند که خوب تو را بپیچانند و کلاه سرت بگذارند، معلوم می‌شود بهای ویلای مزبور پانصد میلیون تومان است، سند ندارد (یعنی احتمال با بولدوزر ویران کردنش موجود است) هر ماه هم باید ده میلیون تومان قسط بدهی. دیگری برایت پیام می‌فرستد لیزر سراسر بدن، سومی پیام می‌فرستد: برایتان ابرو می‌کاریم، چهارمی سر کچل شما را مثل سر کرنل ویلد و تونی کرتیس پر مو می‌کند. هیچی وعده می‌دهد چهل کیلو از بدن شما را آب می کند، در پیام دیگری نوید داده می‌شود دختران زشت چاق را در طول ۲۴ ساعت مانند فلان هنرپیشه زیبا و خوش ترکیب خواهیم کرد.

در پیام آخری سفر چین و ماچین و روسیه و سن پترزبورگ با ده میلیون تومان برای یک نفر وعده داده شده است. این پیام ها تمامی ندارد. وسط پیام ها پیام مهمی می‌آید. مثلاً فلانی که او را می‌شناسید فوت کرده از شما دعوت کرده‌اند به مجلس ختم او بروید.

آنقدر از پیام ها دلخورید که این پیام را هم نمی‌بینید و اسباب دلخوری دوستان و آشنایان را فراهم می‌آورید. در هیچ کجای دنیا این سان از تلفن همراه سوءاستفاده نمی‌شود.

بعضی وقت ها لحن پیام، شما را مشتبه می‌کند «چطوری، خوبی، پس فردا یادت نرود، فراموش نکنی بیای. بعد معلوم می‌شود یک سخنرانی احمقانه برای معرفی و لانه کردن یک شخصیت مشکوک است. هر چی سعی می‌کنم به پیام ها بی‌اعتنا باشم اما ممکن نیست .بالاخره انسان، کنجکاو است، پیام رسانی تلفن همراه یک کار اساسی است، از روز شروع به انتخابات انجمن شهر باز هم مصیبت آغاز شد.

پیامی می‌رسد بدین مضمون «ما اعضای کنفدراسیون (آدم یاد آن ماجرای کنفدراسیون چپگرایان مشکوک می‌افتد که با هزار جا سر و سری داشتند) پژوهشگران و تحلیلگران موضوع بر باد دادن سنجدهای خام در اراضی فلات قاره در روز فلان اجتماع می‌کنیم در فلان محل (رفتن و برگشتن از آنجا با آژانس حدود شصت هزار تومان هزینه دارد) گرد می‌آییم تا به آقای دالقوزآبادی پژوهشگر بین‌المللی که تحصیلات را در جزیره پاپوا و کشور گیته بیسائو به پایان رسانده‌اند برای عضویت در انجمن شهر رأی بدهیم.

ده جور دعوتنامه برای رأی  دادن به کاندیداها ارسال می‌شود. سابقاً جای این گونه تبلیغات، جراید بود. اکنون کارشان راحت شده است در خانه لم می‌دهند و برای مردم پیام می‌فرستند. هیچ حد و مرزی وجود ندارد. هر کس هر وقت بیکار بود برای دیگران پیام می‌فرستد.

کاری که من می‌کنم پاک کردن روزانه پیام هاست .به محض اینکه پیامی مخابره می‌شود پاکش می‌کنم نمی‌دانید چه لذتی دارد و از شر خزعبلات دیگران راحت شدن و کنجی لمیدن.

وقتی این پیام ها را می‌خوانم به عمق فاجعه پی می‌برم. مملکت خوابیده است اما پیام می‌رسد آخرین لباس های اروپایی رسید، مبل ترکیه ساز رسید، دوپیس زنانه دوخت مالزی رسید، شپش کش ساخت مالزی رسید، عطرافشان متعفن کار کره جنوبی رسید.

ایکاش مؤسسه‌ای بود و مردم را از این پیام های احمقانه مزاحمت آمیز نجات می‌داد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.