۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۶
کد خبر: 534067

گزارش از شخص

پایانِ «زبیگ»

آیا «برژینسکی» سالهای پایانی عمرش از منتقدان نظام سرمایه داری در آمریکا بود؟

قدس / تربت زاده : «نیویورک تایمز» نوشت : «ظاهراً یک دموکرات بود با دیدگاههایی که به او اجازه می داد به حرص و آز موجود در نظام آمریکا بتازد چرا که موجب نابرابری است». دخترش – میکا برژینسکی – که مجری تلویزیونی است نیز در اینستاگرامش نوشت : «پدرم در آرامش مُرد. او برای دوستانش زبیگ، برای نوه‌هایش رئیس و برای همسرش عشق پایدار زندگی بود. من او را به‌عنوان پرانگیزه‌ترین، عاشق‌ترین و حامی‌ترین پدر یک دختر می‌شناسم». حالا گمان نکنید ما هم با تعریف و توصیف های نیویورک تایمز و دخترش «میکا» موافقیم و «برژینسکی» مرحوم را سیاستمداری می دانیم که تنها در همین جملات خلاصه می شود. لابد آمریکاییها هم مانند مردم سایر نقاط دنیا عقیده دارند حرف زدن پشت سر مُرده کارخوبی نیست وگرنه دستکم نیویورک تایمز باید جایی در پایان مقاله اش می گفت که این منتقد به حرص و آز در نظام آمریکا خودش تا چند سال پیش می نشست و در راستای اهداف حرص آلود و آزمندانه همین نظام ، تئوری و راهکار سرهم می کرد.

پایانِ «زبیگ»

ژن دشمنی با روسها

البته نمی شود گفت فرار مغزها یا مهاجرت مغزی کرده است ! «زبیگنِو برژینسکی» از جمله نظریه پردازان ، سیاستمداران و مُخ های سیاسی بود که پیش از تبدیل شدن به مغز، از لهستان مهاجرت کرد. پدرش یک دیپلمات خانه بدوش لهستانی و از مخالفان سرسخت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در بلوک شرق بود و انگار ژِن دشمنی با روسها را به فرزندش هم منتقل کرد. 4 سال در آلمان ، دو سال را همزمان با حکمرانی استالین در شوروی و بقیه دوران دیپلماتیک و بازنشستگی خود را در کانادا گذراند. «زبیگنِو» هم در کانادا درس خواند و به دانشگاه رفت و حتی کارشناسی ارشدش را نیز در همین کشور گرفت.

انگلستان

باور کنید سر سوزنی قصد آمریکایی شدن نداشت. فوق لیسانسش را که در کانادا گرفت قصد داشت در انگلستان ادامه تحصیل بدهد و بعدها در کانادا مشغول به کار شود. اما چون تبعه انگلیس نبود دانشگاههای انگلیسی او را بورسیه نکردند. برای همین راهش را کج کرد و از «هاروارد» سر درآورد و برای دوره دکتری و پایان نامه اش ، درست مثل کارشناسی ارشد بر روی اتحاد جماهیر شوروی انقلاب کمونیستی و ... تمرکز کرد. سال 1953 دکتری اش را گرفت و به تدریس در هاروراد پرداخت و کم کم با انتقاد از سیاست های دولت «آیزنهاور» نامش سر زبانها افتاد. اگرچه نتوانست به عضویت هیأت علمی «هاروارد» در بیاید اما 5 سال بعد تابعیت آمریکا را گرفت و به دانشگاه کلمبیا در نیویورک رفت تا در کنار تدریس کتابهایش را هم بنویسد.

پنجه شکسته عقاب

دستکم برای جوانها و نوجوانهای سالهای نخست انقلاب، برژینسکی نام و چهره اشنایی است. مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا البته از بدبیاری اش بود که دوران نقش آفرینی اش در سیاست های کاخ سفید با انقلاب اسلامی ایران همزمان شد. بنابراین بسیاری از ما ایرانی ها «برژینسکی» را با حمله آمریکایی ها به صحرای  طبس به یاد می آوریم. اسناد و مدارک و ادعاهای خود آمریکایی ها نشان می دهد طراح اصلی عملیات «پنجه عقاب» که شکست سنگینی را برای آنها رقم زد کسی جز همین نابغه سیاستمدار و لهستانی الاصل نبوده است. البته در پرونده فعالیت ها و سوابق «برژینسکی» می توان موارد زیر را هم پیدا کرد:

        عضو برجسته مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل - عضو هیئت بین‌الملل در پروژه آمریکا/خاورمیانه - عضو هیئت مشاورین بین‌الملل، نشریه ژورنال دموکراسی - عضو افتخاری آکادمی علوم سیاسی - سرپرست پیشین بنیاد ملی دموکراسی - عضو برجسته شورای آتلانتیک - عضو برجسته شورای روابط خارجی - عضو هیئت رئیسه عفو بین الملل - عضو کمیسیون جنگ شیمیایی - معاون جرج دبلیو بوش - مدیر کارگروه سیاست خارجی آمریکا - عضو کمیسیون طراحی استراتژی جامع بلند مدت در وزارت دفاع/شورای امنیت ملی و... .

پدر معنوی القاعده

«برژینسکی» از جمله نظریه پردازان و سیاستمدارانی است که راهبردها و طرح هایش برای پیشبرد اهداف آمریکا در جهان همواره تأثیرگذار و با موفقیت همراه بوده است. بندرت می شود از طراحی ها و استراتژی های او عیب و ایرادی را بیرون آورد شاید برای همین است که عملیات شکست خورده «پنجه عقاب» برای نجات گروگانهای آمریکایی میان آن همه موفقیت بدجوری به چشم می آید. «برژینسکی» با وجود اینکه برای کارهایی چون : عادی سازی روابط آمریکا با جمهوری خلق چین ، امضای معاهده منع تکثیر تسلیحات استراتژیک ، کارگزاری و میانجی‌گر معاهده کمپ دیوید ، تلاش برای تضعیف نفوذ شوروی در اروپای شرقی  و... همواره مورد تحسین آمریکایی ها واقع شده اما به خاطر شکل گیری «االقاعده و طالبان» و گسترش تروریسم در جهان بسیاری از تحلیلگران آمریکایی در سالهای اخیر او را تف و لعنت کرده اند! هرچند بسیاری از همین تحلیلگران ، پیشتر و  به خاطر اینکه با تجهیز گروههای تند رو در افغانستان موفق شده بود ارتش شوروی را تحریک به مداخله کرده و افغانستان را به ویتنام ارتش سرخ تبدیل کند، از او تعریف و تمجید کرده بودند.

تاریخ او را ندید

اوج قدرتش در عرصه دیپلماسی مربوط به همان سالهایی است که مشاور امنیت ملی «کارتر» شد. پیش از آن با کتابهایی که نوشته بود و انتقاداتی که از دولتمردان و سیاست هایشان داشت ، نشان داده بود در این عرصه فقط اهل نظریه دادن نیست بلکه پایش بیفتد مرد عمل هم هست. در میان سیاستمداران آمریکایی خیلی ها او را با «هنری کسینجر» مقایسه می کنند. تحلیلگر « فایننشال تایمز» - ادوارد لوس – دو سال پیش اینگونه از او یاد کرد : نابغه ای که تاریخ او را ندید!  این تحلیلگر به مقایسه نقش و میزان اثر گذاری »کسینجر» و « برژینسکی» بر سیاست خارجی آمریکا می پردازد و با دلایل مختلف و استناد به پیش بینی های حیرت برانگیز «برژینسکی» در باره فروپاشی شوروی تلاش دارد ثابت کند او چیزی از رقیبش «کسینجر» کمتر ندارد.

کو سیاست خارجی؟

دوران طلایی اش در سال 1981 و با پایان ریاست جمهوری «کارتر» به آخر رسید اما پس از آن به بازنشسته ای گوشه گیر تبدیل نشد و همواره خودش یا نظریه هایش در پشت پرده سیاست خارجی آمریکا حضور داشتند. البته در چند سال اخیر – شاید به اقتضای سن و سال و نزدیک شدن به مرگ- میزان واقع بینی خونش بالا رفته و به منتقد سرسخت نظام آمریکا تبدیل شده بود. وقتی هم در باره سیاست خارجه کشورش از او پرسیده بودند گفته بود : آمریکا مدتهاست سیاست خارجی ندارد!

نظریه پرداز پیر همین چند سال پیش در مقاله ای که برای «فارین پالیسی» نوشت به نوعی از فروپاشی و سقوط در 8 نقطه جغرافیایی جهان اشاره کرد. بخشی از پیش بینی هایش در باره اوکراین ، افغانستان و ... همانطور که گفته بود ، درست از کار درآمد اما اجل مهلت نداد تا ببیندآیا متحد همیشگی کشورش – اسرائیل – نیز آنطور که پیش بینی کرده بود ، این سقوط را تجربه خواهد کرد؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.