چه بهار طرب انگیزی...! کسی کنار دریا، سازدهنی می زند و ساحل، پاک و برّاق است... و تا چشم کار می کند، لبخندِ پُر و پیمان دیده می شود... مسافرانِ بافرهنگ و بومیانِ مراقبی که جای جای این زیست بوم در ترددند...

قدس آنلاین - رقیه توسلی: ان شاا... امسال هم به جنگل گذرتان می افتد؛ به اقلیم یکدست پرنده و برگ و شکوفه... به آنجا که زباله با گردشگران می آید و می رود... به آنجا که اثری از دورریز و بی درایتی و بی انصافی نیست و همه، یکپارچه دوستدارانِ عاقل طبیعت اند...

به دلِ میلیون ها مساحتی که در جاده هایش، شیشه ای پایین نمی آید مگر به نیت نوشیدن اکسیژن خالص. مگر اینکه بخواهند با بوی چمن و گل و شمال یکی شوند. نه اینکه - بلا به دور - آشغالی پرتاب کنند... نه...

چه بهار پرسور و ساتی...! به چرخه ی بی زباله ترین استان ایران همیشه تشریف بیاورید... از هر مسیری که دل تان می خواهد؛ چالوس، هراز، فیروزکوه...

آخر محلی ها سال هاست از مردمانی می گویند که با تفرجگاه های شمال، سرِ سازگاری دارند و سینه چاکِ این آب و خاک اند... تخریبش نمی کنند، زار و نزار و کریه اش نمی سازند و پا از گلیم میهمان بودنشان تا به حال درازتر نکرده اند...

مازندرانی ها، سالهاست می گویند دست شان نمک دارد... و بختِ محیط زیست شان، بلند است...

می گویند اصلاً شیرابه چیست و زباله ی رهاشده در اقامتگاه تفریحی...! هموطن طبیعت ستیز چه قیافه ای دارد...! می گویند ما عرصه های جنگلی و شناگاهی بیمار نداریم...! و دام ها، پرندگان دریایی و آبزیان خطه مان تا به حال با محیط زیست آلوده دست و پنجه نرم نکرده اند... بی وفایی ندیده اند... دلِ طبیعت شان، نشکسته است... می گویند همه چیز هرروز عالی و عاشقانه به پیش می رود... خزر، جنگل، جاده، خیابان، همه بشاش اند... سرحالِ سرحال...

انگار بی تعارف باز شمالِ مهربان و خزر زیباروی، همه را می خوانند... چمدان هایتان را مهیا کنید که تابستان در راه است...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.