۲۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۳
کد خبر: 539760

ایوان شِفا

خواهندگی و تردید

قدس/ سیدمحمد سادات اخوی

۱ـ بهانة نبودن وقتی درها از همه‌سو رو به ما بسته می‌شوند... وقتی «کم می‌آوریم» و به همة درها می‌زنیم تا مشکلی را حل کنیم؛ تازه می‌فهمیم که تا چه اندازه آدم‌های اطراف‌مان جُربُزة «دوستی» را داشته‌اند. بعضی از دوستان‌مان «می‌خواهند» کاری کنند اما «نمی‌توانند»... بعضی از دوستان نیز از «دسترس» خارج می‌شوند... غیب می‌شوند...

۱ـ بهانة نبودن

وقتی درها از همه‌سو رو به ما بسته می‌شوند... وقتی «کم می‌آوریم» و به همة درها می‌زنیم تا مشکلی را حل کنیم؛ تازه می‌فهمیم که تا چه اندازه آدم‌های اطراف‌مان جُربُزة «دوستی» را داشته‌اند. بعضی از دوستان‌مان «می‌خواهند» کاری کنند اما «نمی‌توانند»... بعضی از دوستان نیز از «دسترس» خارج می‌شوند... غیب می‌شوند... انگار که از روز اول نبوده‌اند... بعضی از دوستان هم می‌توانند اما «نمی‌خواهند». این گروه آخر، مدام بهانه می‌آورند تا نبودن‌شان را توجیه کنند.

۲ـ هست و نیست

بهانه‌های نبودن متفاوت‌اند. گاهی ظاهر آدم‌ها نشان می‌دهد که هستند... اما «نیستند»... چون بودن‌شان کمکی به راه‌اندازی کار کسی نمی‌کند. بعضی از «آدم‌های هست»، خدا و اهل بیت(ع) را هم خوب می‌شناسند... از آخِرین آداب معنویِ مناسبت‌ها و شب‌ها و روزهای خاص هفته خبر دارند... به «مُستَحَبّات» هم مُقَیَّدند... اما وقتی قرار است برای کسی کاری کنند؛ دست به سیاه و سپید نمی‌زنند. این‌ها را همان «نیست» حساب کنیم، بهتر است!... پیشوایان گفته‌اند خدا نیز این‌ها را نیست حساب می‌کند!

۳ـ شِکَرهای تلخ

آدم‌هایی که در هنگام گرفتاری دیگران، دسترس‌اند نیز تقسیم می‌شوند. بعضی ابتدا سرزنشت می‌کنند... درست و نادرست را به هم می‌آمیزند و بی‌خبر از «ریزِ گرفتاری» مخاطب‌شان، فقط سرزنش و تنبیه مجازی می‌کنند. بعد که نوبت به یاری‌ می‌رسد نیز مدام مراقب‌اند که دوباره مخاطب‌شان (با بی‌تدبیری‌ای که سبب دردسر پیشین شده!)، یاری آنان را به باد ندهد. جوری بر سر مِهرشان به مخاطب می‌ایستند که مخاطب، مهری احساس نمی‌کند!... این‌ها نیز نباشند بهتر است!

‌۴ ـ دست‌های بی‌شُکوه

گروهی از آدم‌های نیکوکار، گرفتار را سرزنش نمی‌کنند اما هنگام یاری‌اش، دلشکستگی او را درک نمی‌کنند. احساس می‌کنند همین که کمکی کنند، کافی است و لازم نیستیاری‌شان را در زَروَرَقی از مهربانی برسانند... گاهی مبلغی را به واسطه‌ها می‌دهند تا او برساند... و آبروی گرفتار را در میان دست‌های کسانی می‌گردانند تا به خیال خودشان، او را شرمندة «مواجهه با آشنا» نکنند!... اما از جهت دیگر ماجرا، غافل‌اند.

‌۵ ـ دست «نه» بالای نه

سوی دیگر ماجرای یاری‌خواهی، خود «گرفتار» است... گرفتار، با همة درگیری و احساس دشوارش، نمی‌داند به که رو کند. می‌داند که فرصت حفظ آبرو، کوتاه است و اگر بناست با «خواهش یاری»، آبرویش را به حراج بگذارد، باید رو به کسی کند که به او «نه» نگوید. ابتدا همة اطرافیان را مرور می‌کند. داشته‌ها و امکان‌های آدم‌ها را می‌سنجد و سرانجام، یا به «کس» می‌رسد... یا به کسانی. اگر در نخستین خواهندگی، پاسخی درخور نشنود، بیش از پیش ناامید می‌شود. گاهی ناامیدی ما در پاسخ‌ها به خاطر اشتباه‌مان در سنجش «توان حقیقی آدم‌ها» ست.

‌۶ ـ پیش از دو چشم

بزرگان گفته‌اند که در انتخاب «رفیق» دقت کنیم. کسانی را انتخاب کنیم که بیش از همراهان شادی، رفیقان روزهای دلتنگی باشند. درست این است که هنگام گرفتاری، «خویشاوندان»، پیش از دیگران به یاد بیایند... اما گاهی «دوستان» پیش از خویشان به فریاد گرفتار می‌رسند.

‌۷ ـ همیشه‌های بی‌رنگ

گاهی بهترین و نزدیک‌ترین و «دست‌بازترین» آدم‌ها هم گرفتار می‌شوند و نمی‌توانند حتی گِلیم خودشان را از آب بیرون بکشند... چه برسد به این که دست دیگری را نیز بگیرند. بنابراین، همیشه احتمال ناامیدشدن از دیگران با ماست.

‌۸ ـ پرهای بازِ رفتن

«زیارت» رشتة پیوند ما با مهربانانی است که سرزنش نمی‌کنند... دلیل گرفتاری را خوب و حتی بهتر از ما می‌دانند... ظرفیت‌های آدمیزادی ما را درنظر می‌گیرند... و دست بازشان، «نهایت» ندارد... و آبرویشان نزد خدا فراتر از تعریف‌ ماست. بزرگان گفته‌اند که در سخت‌ترین گرفتاری‌ها، در امیدوارترین شکل، توشة زیارت برداریم و به حرم‌های مطهر اهل بیت(ع) و نوادگان و ارادتمندان‌شان برویم و یقین داشته باشیم که خداوند، دعایشان را نصیب خواسته‌های ما خواهد کرد.

دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة ۱۱۵. «از زیارت‌نامة مولا علی(ع) در روز یکشنبه» :

ـ (فَافعَلْ ما رَغِبْتُ اِلَیکَ فیهِ و رَجَوتُهُ مِنْک به مَنزِلَتِکَ و آلِ بَیتِکَ عِندَالله) مولای من!... حالا که شأن تو در نزد خداوند، والاترین جایگاه اجابت است، با همة امیدم رو به تو کرده‌ام و می‌دانم که ناامیدم نخواهی کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.