۴ تیر ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۸
کد خبر: 542076

یادداشت

هی رفیق! پُز نده

سیدمحمد سادات‌اخوی
هی رفیق! پُز نده

سلام رفیق! حواست به منه؟ می‌گم... من نوجوون بودم که با هیئت پدربزرگم سفر کردیم به مشهد. تابستون بود و هوا داغ بود. بعضی از بچه‌های هیئت رو از تهران می‌شناختم و بعضی‌ها هم تازه‌وارد بودن. هنوز دو سه روز بیشتر نگذشته بود که با هم رفیق شدیم. اون‌ موقع‌ها درس عربی تازه به کتاب‌های درسی ما اضافه شده بود و بعضی از بچه‌ها با یه ‌کم زبون عربی یا یه ‌ذره انگلیسی، هی به هم پز می‌دادن. به جای «متشکرم» و «دست شما درد نکنه» می‌گفتن: «مرسی» و «شُکراً»! اما فرصت درست و حسابی‌ای جور نمی‌شد برای پز دادن! تا اینکه یه ‌روز در صحن «انقلاب اسلامی» حرم امام‌ رضا(ع) مرد قدبلند عربی رو دیدیم که عبای مشکی‌ای روی شونه‌ش بود و با صدای بلند و به لحن عربی زیارت‌نامة حرم رو می‌خوند. دور و برش هم پر بود از عرب‌هایی که با دِشداشِه و چادر عربی نشسته بودن و متن زیارت‌نامه رو باهاش تکرار می‌کردن. کلی ذوق کردیم. منتظر موندیم تا خوندنش تموم شد. تا خواست بلند شه و بره، رفتیم جلو و با غلیظ‌ترین لهجه‌ای که بلد شده بودیم، سلام و علیک کردیم. سری تکون داد. فرصت رفتن بهش ندادیم. چند نفری شروع کردیم به بلغورکردن حرف‌هامون به عربی دست و پا شکسته. خیس عرق شده بودیم. تند و تند حرف می‌زدیم و مرد عرب و همراهاش هم هاج ‌و واج نگاهمون می‌کردن. ما هم کلی کِیف کرده بودیم از اینکه فرصتی برای پزدادن به هم پیدا کرده بودیم! هرجا هم که گیر می‌کردیم، به‌زور از هم می‌پرسیدیم: فلانی! فلان‌چیز به عربی چی می‌شه؟! اگر هم نمی‌دونستیم، کم نمی‌آوردیم و جاش رو با جمله‌ای دیگه عوض می‌کردیم. تا اینکه یهو مرد عرب نگاهمون کرد و با ته‌لجهة عربی گفت: خب فارسی بگین بچه‌ها! ما مال شوشتریم!

رفیق! پز بدی، خیط می‌شی. قربونت. تا بعد، خدا نگهدارت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.