آرش شفاعی: «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی این روزها در سالن اصلی تالار شهر روی صحنه است. این نمایش که با استقبال تماشاگران روبه‌رو شده، روایتی است از زندگی پر فراز و نشیب مردی که روزی به کلیسایی می‌آید و باعث ایجاد اتفاقاتی می‌شود

یک فیلم کشدار روی سن

نمایش با فضایی آرام آغاز می‌شود و سپس اندک‌اندک با اتفاقاتی پیاپی شتابی قابل توجه می‌گیرد و در نهایت، پایانی خوب و قابل قبول می‌یابد. فراز و فرودهای نمایش سنجیده است ولی در این میان برخی لحظات نمایش خسته‌کننده و کشدار می‌شود. اصرار کارگردان بر دیالوگ‌های طولانی و 2 نفره میان مرد جوان و کشیش پیر باعث شده که ریتم کندی بر  نمایش حاکم شود و همین امر موجب شده است که در زمانی طولانی از «اعتراف»، شاهد نمایشی خسته‌کننده باشیم. هر جا که کارگردان این ریتم کند را شکسته و توانسته است با قصه‌های فرعی که به کمک روایت اصلی می‌آیند توقفی در گفت‌وگو های 2 نفره و پُر اطناب ایجاد کند، نمایش از رخوت و رکود خارج شده و به شکلی قابل قبول ادامه یافته است.

نکته قابل توجه در این نمایش، نگاه برآمده از سینمای کارگردان است. او نتوانسته از عناصر و ابزاری که در نمایش در دست داشته است، استفاده‌ای منطقی و درست کند. استفاده از نور جز در ابتدا و انتهای نمایش به‌درستی اجرا نشده است. صدا نیز تقریباً هیچ‌جا کارکردی نمایشی ندارد. کارگردان حتی نتوانسته است از امکانات صحنه، استفاده‌ای نمایشی کند. صحنه با جزئیات کامل و دقیقاً با نگاهی سینمایی چیده شده است و به همین دلیل مخاطب احساس می‌کند که بیشتر شاهد دیدن یک فیلم زنده است تا یک نمایش به معنای دقیق آن.

با همه این‌ها نباید از بازی درخشان علی نصیریان یاد نکرد؛ بویژه در صحنه پایانی نمایش، وقتی در سکوتِ محض بار سنگین پایان نمایش را به‌خوبی به دوش می‌کشد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.