بوشهر- پنج تن از صیدان کشورمان که حدو ۱۳ ماه در اسارت گارد ساحلی عربستان سعودی بودند پس از تحمل سختی و دوری از خانواده به کشور بازگشتند و مورد استقبال خانواده و همشهری هان خود قرار گرفتند؛ اما هنوز تعدادی از صیادان کشورمان در اسارت با سختی های زندان دست و پنجه نرم می کنند.

اسارت ۱۳ ماهه صیادان صیدشده/ حکایت همچنان باقی است

قدس آنلاین- گروه استان ها: شامگاه بیست و ششم خرداد ماه بود که گارد ساحلی عربستان سعودی به روی سه صیاد ایرانی، اسلحه کشیدند، قایق شان را خرد کردند، دست هایشان را طناب بستند و با خود بردند. آنها اکنون پس از ۱۳ ماه اسارت به آغوش خانواده های خود بازگشتند در حالی که هنوز برخی از هموطنان مان در اسارت عربستان سعودی هستند و تلاش برای آزادی آنها ادامه دارد.

۳ صیاد آزادشده از بند عربستان وارد بوشهر شدند

فرماندار شهرستان بوشهر در این زمینه گفت: سه نفر از صیادان بوشهری به نام‌های وحید خسروی، سعید خسروی و مجید ماهینی که سال گذشته در مرز آبی عربستان دستگیر شده بودند، آزاد شده و پس از ورود به بوشهر با استقبال مردم به آغوش خانواده‌های خود بازگشتند.

علاوه بر این صیادان دو صیاد گناوه‌ای به نام‌های عبدالغنی رحیمی و اکبر رحیمی، پدر و فرزندی که تیرماه سال گذشته در آب‌های عربستان دستگیر شده بودند نیز آزاد شدند و با استقبال مردم وارد گناوه شدند.

ادامه تلاش ها برای آزادی دیگر صیادان

حجت الاسلام عبدالحمید خدری نماینده مردم بوشهر، گناوه و دیلم در مجلس شورای اسلامی هم با اشاره به آزادی پنج تن از صیادان بوشهری زندانی در عربستان سعودی در هفته گذشته گفت: این افراد در حین ماهیگیری توسط گارد ساحلی عربستان دستگیر شده و قریب به یک سال در بازداشت بسر می بردند.

وی با اشاره به دیدار خود با صیادان آزاد شده گفت: در این دیدار از وضعیت برخورد سعودی ها با بازداشت شدگان ایرانی جویا شدم که عنوان کردند محل نگهداری آنها بیشتر شبیه به شکنجه گاه بوده و شباهتی به زندان عادی نداشته است.

وی ادامه داد: در این مدت زندانیان ایرانی به صورت محدود با خانواده های خود در تماس بودند که با پیگیری های انجام شده پنج نفر یاد شده به سلامت به کانون گرم خانواده های خود بازگشتند.

وی افزود: وزارت امورخارجه با پیگیری وضعیت صیادان بوشهری زندانی شده در عربستان سعودی برای آزادی هر چه زودتر آنها تلاش می کند.


حکایت ماجرا از زبان صیاد بوشهری
«وحید خسروی» یکی از سه نفری است که بیست‌وششم خرداد ‌سال گذشته، روی موج‌های پرتلاطم خلیج‌فارس گرفتار نیروهای مرزبانی عربستان شد. پایش ضربه دید، سه روز در بیمارستان عربستان بستری شد و ١٣ ماه در «دمام» و «الخفجی» همراه سعید برادرش و مجید ماهینی، زندانی بود. او در باره ماجرای اسارتش می گوید: بیست‌وششم خرداد ‌سال گذشته ما مثل همیشه عصر، برای صیادی به دریا رفتیم. سه نفر بودیم، من و برادرم سعید و مجید ماهینی که با ما کار می‌کند. آن روز از بندر فاصله گرفته بودیم که موتور قایق‌مان خراب شد، نزدیک مرز ایران و عربستان بودیم؛ همان‌جا بود که موتور خاموش شد، آمدیم لنگر بیندازیم که دیدیم لنگرمان نیست. سرعت قایق خیلی کم شده بود اما متوقف نشد.

حدود سه کیلومتر از بندر فاصله داشتیم که از آن دور دیدیم یک لنج به سمت ما می‌آید، فکر کردیم نیروهای سپاه است، اعتنایی نکردیم، نزدیک که شدند متوجه شدیم ایرانی نیستند و به زبان عربی به ما گفتند بایستیم. در همان گیر و دار که ما بلاتکلیف ایستاده بودیم، آنها با قایق‌شان به ما نزدیک شدند و با همان وضع سوار قایق ما شدند، ما وحشت‌زده به داخل آب سقوط کردیم و نمی‌دانستیم چه اتفاقی دارد می‌افتد. همه ترسیده بودیم، رفتارشان با ما خیلی تند بود، طوری که قایق خرد شد و ما به زیر قایق رفتیم.

هشت نفر ما را سوار قایق‌شان کرده و با خود به یک کشتی آهنی منتقل کردند. هر چه با آنها حرف می‌زدیم که قایق ما خراب شده بود و شما آن را خرد کردید، اعتنایی نمی‌کردند تا شب ما را به شهر الخفجی عربستان رساندند، تا رسیدیم به ساحل کلی عکاس و فیلمبردار آمده بودند؛ از ما فیلم و عکس می‌گرفتند، نمونه‌ای از ناخن و خون‌مان گرفتند، اسم‌مان را روی کاغذ نوشتند، چسباندند به سینه‌مان و از ما عکس گرفتند.

بعد از ١٠ ماه یک روز آمدند و گفتند شما آزاد هستید. ما را سوار ماشین کردند و به بازداشتگاه دمام بردند، از آنجا هم ما را به الخفجی برگرداندند. یک برگه‌ای هم به ما دادند و انگشت زدیم. باز هم از ما بازجویی کردند، اسم پدر و مادر و... را پرسیدند. ٤ روز در بازداشتگاه الخفجی بودیم که به ما گفتند سه ماه دیگر هم باید زندانی شوید.

به ما گفتند آن ١٠ ماه به این دلیل که زندانی حکومتی بودیم بازداشتمان کرده‌اند و حالا سه ماه به این دلیل که وارد مرز عربستان شدیم. همین هم شد تا ما را به زندان الخفجی منتقل کردند. آنجا زندان کوچکی بود. ٥٠ نفر زندانی بیشتر نداشت. بیشترشان عرب بودند. همان‌جا متوجه شدیم که یک پدر و پسر گناوه‌ای که صیاد هم هستند، در طبقه بالا زندانی هستند.

بعد از سه ماه آمدند گفتند دوره محکومیت شما تمام شده. باز هم از ما فیلم و عکس گرفتند و بردند دم ساحل؛ اما ما قایق نداشتیم، قایق‌مان شکسته بود و لاشه‌اش همان‌جا بود. نیروهای عربستان هیچ کمکی به ما نکردند، حتی قایق ما را درست نکرده بودند. همزمان با ما آن پدر و پسر گناوه‌ای هم آزاد شده بودند، آنها قایق‌شان سالم بود، ما را سوار کردند و برگشتیم ایران. قایق شکسته‌مان را هم بکسل کردند. حتی نیروهای دریابانی ما را همراهی نکردند. از آنجا تا ایران، ٥٥ مایل فاصله است. ما ساعت ٧ صبح راه افتادیم، حدود ١١ ظهر به آب ایران رسیدیم. اگر صیادان گناوه‌ای نبودند ما نمی‌دانستیم چطور باید به ایران برگردیم.


مسئولان استانداری پیگیری نمی کردند!

«کفایت محمدی» همسر «مجید ماهینی» صیاد ایرانی آزادشده ایرانی هم می گوید: بیست و ششم خرداد پارسال بود. مجید، بعدازظهر رفت دریا. برادران خسروی هم همراهش بودند. حدود ساعت ٣ ظهر بود. معمولا وقتی می‌رفت تا شب یک تماسی می‌گرفت و روز بعد برمی‌گشت. آن روز آقای خسروی حدود ساعت ٦ بعدازظهر با همسرش تماس گرفته بود اما مجید تماسی نگرفت. روز بعد، دیدیم از آنها خبری نیست. دیگر باید برمی‌گشتند، اما برنگشته بودند و همزمان در شهر شایع شد که دریابان‌های عربستانی آنها را گرفته‌اند. ما وحشت کردیم. هرچه تماس می‌گرفتیم، خبری نشد.

رفتیم استانداری. به ما گفتند که گارد دریایی عربستان، یک قایق را گرفته‌اند. ما هم فهمیدیم که در آن قایق همسر من هم بوده است. آنها هیچ پیگیری نکردند، به ما گفتند که رابطه ما با عربستان قطع است و نمی‌توانیم پیگیری کنیم. من خودم با هزار بدبختی رفتم و شماره دریابانی عربستان را پیدا کردم و تماس گرفتم. خودم زبان عربی می‌دانم، با آنها صحبت کردم و اسم‌شان را دادم و آنها گفتند که این سه‌نفر پیش ما هستند. هرچه پرسیدم قرار است چه اتفاقی بیفتد، جوابی ندادند. حکم را به ما نمی‌گفتند. فقط گفتند حالشان خوب است. بعد از آن چندبار دیگر هم زنگ زدم، گفتند که باید دولت ایران نامه رسمی به آنها بنویسد و حکم صیادان را بخواهد، ما هم در یک نامه رسمی جواب را می‌دهیم. من هم موضوع را منتقل کردم. حتی فایل صوتی برایشان بردم. اما آنها گفتند ما نمی‌توانیم به هر شماره‌ای که به ما می‌دهید، تماس بگیریم. از کجا معلوم آن‌جا دریابانی عربستان است. استانداری هیچ‌کاری برای ما نکرد. فقط کمیته امداد بوشهر بود که از نظر مالی به ما کمک کرد.

همسر «مجید ماهینی»  افزود: حدود ١١ماه پیش بود. ١٥فروردین امسال تلفن زنگ زد، برداشتم یکی آن طرف خط گفت، سلام منم مجید. تا الو را گفت، شناختمش. در پوست خودم نمی‌گنجیدم. هیجان‌زده شده بودم. دو، سه‌دقیقه بیشتر حرف نزد. یکم احوالپرسی کرد و تلفن قطع شد. آخرین تماسی که با او داشتم، ٢٣روز پیش بود. نمی‌دانستیم کی آزاد می‌شود.

وی افزود: پنجشنبه ساعت ١٢ ظهر بود که همسرم تماس گرفت و گفت که رسیده‌اند ایران. خیلی خوشحال شدیم. همه خانواده صیادان با گل و شیرینی رفتیم اسکله. ١٢شب بود که رسیدند. پدر و پسر گناوه‌ای هم همراهشان بودند. ما برایشان روی اسکله مراسم برگزار کردیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.