۱۴ تیر ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۵
کد خبر: 544449

«اهل قلم» که می‌گویم منظورم به‌طور دقیق «اهل قلم» است. کسانی که ذات و حیاتشان با نوشتن آمیخته است. کسانی که بی آنکه بدانند و بخواهند پا در این دام دوست داشتنی گذاشته‌اند. کسانی که حتی وقتی متوجه خاطرات و خطرات این دام گسترده شده‌اند، نتوانسته‌اند از آن پا پس بکشند و با آغوش باز به پیشواز این دغدغه‌ها رفته‌اند.

خوشحالیم که روزی به نام ماست

«اهل قلم» که می‌گویم دقیقاً منظورم «اهل قلم»است. کسانی که جان و جوهرشان با نوشتن آمیخته است، نه کسانی که دکانی باز کرده‌اند به سودای کاسبی، و چند صباحی ممکن است در دکانشان نوشته بفروشند. چند روز بعد هم ممکن است بروند سراغ خرید و فروش چیزهای دیگری که نان و آب بهتری داشته باشد.

اهل قلمی که من درباره‌اش می نویسم اهل هیاهو نیست و مهم‌ترین لطمه‌های زندگی‌اش را دقیقاً به همین دلیل می‌خورد. زیرا زمانه، «هیاهو برای هیچ» را بیشتر از سکوت برای همه چیز می‌پسندد. اهل قلمی که من درباره‌اش می‌نویسم، می‌نویسد حتی اگر نتواند نوشته‌هایش را به دیگران برساند. درست برعکس عده ای که می‌نویسند و بی آنکه خودشان بدانند دقیقًا چه می‌نویسند آن را در بسته بندی‌های آراسته و با تبلیغ گسترده به مردمی که با تمام وجود دوست دارند چیزی بخوانند اما دقیقا نمی‌دانند چه باید بخوانند، قالب می‌کنند.

اهالی قلمی از این دست که گفتم با افتخار زندگی‌شان را وقف قلم کرده‌اند و می‌کنند، به طور طبیعی در روزی که در تقویم‌ها به نام قلم ثبت شده باید خوشحال باشند. با توجیه‌ها و جمله هایی در این حدود و با این مضمون که: همین که در تقویم روزی به نام قلم هست و کسی در میان این همه مناسبت به یاد قلم بوده خوب است.حالا گیرم که این دوستان مسایل فراوانی هم دارند.

گیرم که اغلب آنانی که تا حدودی مستقل هستند یا سعی می‌کنند مستقل باشند در برزخ «کار گل» و «کار دل» زندگی می‌کنند. چون کاری که مرتبط با نوشتن و قلم باشد کار به آن معنا نیست. اگر هم باشد دویدن برای لقمه‌ای کوچک است که دسترسی به آن هیچ تضمینی ندارد. شما چقدر نویسنده، روزنامه‌نگار، شاعر و... سراغ دارید که توانسته باشد یک سال (حداقل) در جایی ثابت کار کند؟ کدام یک از آنان همین مواجب بخور ونمیر را هم با تغییر مدیریت از دست نداده‌اند؟

گیرم که اهل قلم و دوات، بیمه درست و درمانی ندارند. یا اگر بیمه‌ی درمانی هم شدند برای تامین سهم پرداختی خودشان یا گرفتن بیمه‌ تکمیلی دچار مشکل می‌شوند.

گیرم که کسی شغل آنان را به رسمیت نمی‌شناسد برای نوشتن در فرم بیمه شغلی و دهها فرم کوچک و بزرگ دیگر. نویسندگی و شاعری مگر شغل است؟ نیست. چون اولین ویژگی یک شغل درآمدزا بودن است. با حق‌التألیف کتابی که تیراژش هزار جلد است و قیمتش کمتر از یک ساندویچ خوب که نمی‌شود اجاره‌خانه یک ماه را هم داد. گفتم اجاره‌خانه. این هم یک زخم دیگر. شما چند شاعر مستقل و بدون آشنا سراغ دارید که خانه‌دار باشد؟

گیرم که ناشر هم حق دارد. گیرم که می‌ترسد از خوابیدن سرمایه‌اش. چون می‌گوید که مردم کتاب نمی‌خرند و ترجیح می‌دهند نوشته‌های شاعران و نویسندگان را در صفحات مجازی بخوانند. گیرم که توقع داشتن کپی رایت انتظار وتوقع زیادی است. گیرم که هر کس هر وقت دلش خواست با شعرها و نوشته‌های من و شما، کتاب و لباس و سررسید و آلبوم موسیقی فراهم می‌کند و ما نمی‌توانیم هیچ کاری بکنیم. گیرم حقوق معنوی جماعت اهل قلم برای کسی غیر از خودشان زیاد مهم نیست. گیرم که اهالی هنرهای دیگر می‌توانند و محق‌اند که حداقل آموزشگاهی داشته باشند و آنچه را آموخته‌اند درس بدهند اما اگر شاعر در قبال انتقال تجربه‌اش، درخواست دستمزد کند کار دور از ادبی کرده‌است. گیرم که در رادیو و تلویزیون آثار موسیقایی را به نام خواننده می ‌شناسند و برای هیچ کس مهم نیست که نام شاعر هم باید در کنار اثرش ثبت شود، چون این یکی از حقوق معنوی اوست.

گیرم که همه‌ این موارد درست است. حتی اگر موارد مذکور بسیار بیشتر از اینها هم باشد روز قلم روز قلم است. خوشا که در کنار روز دوقلوها و چپ دستها و دهها روز دیگر روزی هم برای اهالی قلم نام‌گذاری شده است. ما خوشحالیم که روزی به نام ماست.

غلامرضا طریقی، شاعر

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.