۱۵ تیر ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۸
کد خبر: 544845

یادداشت

حرکت به لحظه‌ بعد

سید ضیاءالدین شفیعی
حرکت به لحظه‌ بعد

این جهان رنگ و صدایی است که درهم شده است

رنگ ما می‌رود از دست و صدا می‌ماند(۱)

«میل به رفتن» و «شوق رسیدن» شاید از جمله بزرگ‌ترین ویژگی‌های مشترک آدم‌ها باشد، درحالی‌که اگر دقیق نگاه کنیم، این دو ممکن است زیاد هم‌راستا نباشند؛ «رسیدن» اگر به‌اندازه‌ای مهم باشد که موجب توقف شود، آن‌وقت «تمایل به رفتن» را با شک و تردید مواجه خواهد کرد و از سمت دیگر اگر «شوق به رفتن» همیشگی و بی‌وقفه باشد، ممکن است دیگر تلاش برای «رسیدن» چندان معنادار نشود.

با این حساب و به‌ویژه در سنین میانی، بشر نیاز به این هردو را اغلب در خود و رفتارش حس می‌کند .حل این چالش مشکل است، مگر آن‌که علاوه‌بر «مبداء» و «مقصد»، موضوع دیگری هم مهم باشد، همان‌که در فاصله‌ میان مبداء و مقصد است، همان‌که نامش زندگی است!

«مسیر» میان مبداء و مقصد اگر مهم باشد، آن‌قدرکه بتوانیم در همه‌ لحظاتش لذت ببریم و به‌طور متناوب به هردوی آن‌ها بیاندیشیم و برای انجام «باکیفیت» و «عمیق» آن‌ها برنامه‌ریزی کنیم، آن‌وقت به‌عنوان «موجود برتر جهان» زندگی کرده‌ایم و توانسته‌ایم یکی دیگر از به‌ظاهر تضادها را در خود به آشتی برسانیم و متفاوت‌تر از دیگر مخلوقات، با حیات و زندگی خود تعامل داشته باشیم.

«مسیر» میان «حرکت» و «رسیدن» پر است از پیچ‌وخم‌های کوچک و بزرگ، افتادن‌ها و برخاستن‌ها، دیدن‌ها و ندیدن‌ها، پستی‌ها و بلندی‌ها، چاه‌ها و چاله‌ها.

در این مسیر نه موفقیت‌ها باید ما را آن‌قدر مجاب کنند که برای شروع حرکت بعدی به تردید بیفتیم و نه شکست‌ها باید آن‌قدر مأیوس‌مان کنند که شوق رسیدن را در خویش بمیرانیم.

 (۱)برگرفته از کتاب «بهشت بی‌آدم» مجموعه شعر «داوود نوروزی»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.