نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» به عنوان جدیدترین کار گروه تئاتر «پوشه» به نویسندگی و کارگردانی ایوب آقاخانی شهریورماه جاری در تالار چارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه می‌رود. این نمایش در ادامة ۲ تریلوژی پرتره‌نگاری جنگ با محوریت شهید کشوری و شهید چمران است و سومین آن به شهید جهان‌آرا اختصاص دارد. با آقاخانی درباره چند و چون این نمایش به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

حمایت مسئولان از تئاتر دفاع مقدس فقط دعای خیر است!

نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» به عنوان جدیدترین کار گروه تئاتر «پوشه» به نویسندگی و کارگردانی ایوب آقاخانی شهریورماه جاری در تالار چارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه می‌رود. این نمایش در ادامه ۲ تریلوژی پرتره‌نگاری جنگ با محوریت شهید کشوری و شهید چمران است و سومین آن به شهید جهان‌آرا اختصاص دارد. با آقاخانی درباره چند و چون این نمایش به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

آقاخانی با اشاره به دلیل انتخاب نام این نمایش، گفت: من در این سه‌گانه مبتنی بر پرتره‌های مستند جنگی مُصر بودم که نام‌ها، جدا از جمله و معانی تاریخی متصل به نمایشنامه، وجه شاعرانه و استعاری داشته باشند و همچنین حتماً از ترکیب چند کلمه شکل بگیرند و عامدانه از نام‌گذاری تک‌کلمه‌ای پرهیز کردم؛ همان‌طور که ما در توقعمان از شعر به تک‌کلمه فکر نمی‌کنیم.

وی در ادامه درباره روند تولید کار افزود: تمرین و پاره‌ای آماده‌سازی‌ها در حال انجام است و تمرین جدی‌تر با گروه کامل‌تر بازیگران از هفته آینده آغاز می‌شود اما از تست گریم تا فرآیندهای تحلیلی توجیهی عوامل فنی کار در حال انجام است.

این کارگردان درباره مقطع تاریخی روایت‌شده در این نمایش تصریح کرد: این نمایش برعکس دوگانه قبلی، منش نمایشی‌تری دارد و به عبارتی، خیال من فراتر از مستندات تاریخی حرکت کرده است. داستان در یکی دو سال پس از جنگ می‌گذرد اما بیشتر ثقل وقایع روی سال ۶۰ است. با رجوع به آن تاریخ و ترفندهای دیگر، سنگینی سال ۶۰ بیشتر خودش را نشان می‌دهد ولی داستان اصلی ما ۲ سال پس از جنگ روایت می‌شود.

بحران‌های پیش روی تئاتر دفاع مقدس

وی در پاسخ به این پرسش که دلیل کم‌کاری هنرمندان در آثار دفاع مقدسی و پرداختن به زندگی سرداران جنگی چیست، یادآور شد: من ۶ نمایشنامه و ۲ تریلوژی جدی درباره جنگ داشتم. تریلوژی اول من درباره جنگ و وقایع آن بود که شامل «فصل خون»، «آسمان و زمین» و «اروند خون» بود. سه‌گانه دوم من شامل «بعد از کابوس نیمه آذر»، «تکه‌های سنگین سرب» و «هفت عصر هفتم پاییز» مبتنی بر پرتره‌ها و شخصیت‌های جنگ است. من هم برای ورود به این عرصه ریسک زیادی کردم. اما به عقیده من کم‌کاری در این حوزه ناشی از ۳ بحران اصلی است. اولین و اساسی‌ترین دلیل این است که مخاطبان ما نسبت به این آثار بدبین هستند و به قدری آثار بی‌محتوا و شعاری دیده‌اند که به‌طور طبیعی فرض اولشان این است که این هم یکی از همان کارهاست. بنابراین جلب و جذب مخاطب در این فضا دوچندان سخت شده است و این می‌تواند دلیلی بر پرهیز از رفتن ما به این سمت شود. مورد دوم، دست و پای بسته ما برای پرداختن به این داستان است. به عبارتی، خط قرمزها در این فضا بیداد می‌کند. یعنی اگر خط قرمزها در تئاتر و سینمای ما سنگینی می‌کند، ممیزی و نظارت در فضای مربوط به جنگ چندین برابر خودش را نشان می‌دهد و باز این هم دست و دل همکاران مرا برای کارکردن در این وادی سست می‌کند. بنابراین خیلی از دوستان ما کاری نمی‌کنند و بدین ترتیب نه خود را درگیر ممیزی می‌کنند و نه با مخاطبی روبه‌رو می‌شوند که بدبینیِ از پیش اعلام‌شده نسبت به این داستان دارد و نه اینکه انگ مورد حمایت بودن به آن‌ها خواهد خورد. من هم به همان اندازه از خط قرمزها ترسیدم ولی ادعای این را دارم که کارهایی که انجام داده‌ام، استانداردهای معقولی برای دفاع دارند و حرف خودم را زدم. در حالی که این خط قرمزها برای من هم بوده است. بنابراین قدری به مهارت و تخصص این افراد هم برمی‌گردد.

یک برگ قابل دفاع به تئاتر «پوشه» اضافه می‌کنم

وی افزود: مورد سوم  و بسیار تعیین‌کننده برای کم‌کاری این است که بسیاری از همکاران فکر می‌کنند از پروژه شما حمایت غیرمتعارفی شده است. در حالی که این تصور باطلی است و مسئله این است که در مورد همه مصداق ندارد. گاهی پرداختن به این حوزه - علی‌رغم اینکه سلیقه‌ای و دلی است- چنین تصوراتی را در پی دارد. من اگر این کار را دلی انجام می‌دهم، با مؤسسه‌ای که یک پروژه را از صفر تا صد برای تالار وحدت تهیه کرده است، یکی و برابر نیستم. من به کارنامه تئاتر «پوشه» یک برگ قابل دفاع اضافه می‌کنم و هیچ‌کس هم پشت حمایت مالی از این ماجرا نیست. شاید بسیاری از نمایندگان مجلس این نمایش‌ها را ببیند و تشویق کنند اما هیچ‌کدام از آن‌ها حتی یک هزار تومانی هم به گروه نمی‌دهند. البته اما حمایت و تشویق معنوی در این وادی زیاد است.

آقاخانی تأکید کرد: من این را شخصاً در «تکه‌های سنگین سرب» لمس کردم که عده زیادی از کار تمجید کردند ولی حتی یکی از همین افراد پشت ضعف‌های مالی آن اثر و نیازهای گروه نایستاد، در حالی که آن نمایش صرفاً با کمک مرکز هنرهای نمایشی ارشاد و به عنوان تئاتر تولید مرکز روی صحنه رفت. این واقعیت ماجراست اما در ذهن همکاران این‌گونه شکل گرفته که گویی بدیهی است که از این نمایش‌ها حمایت شده باشد.

مسئولان فقط عکس یادگاری می‌گیرند

وی در ادامه اظهار کرد: مسئولان همیشه داعیه حمایت از این‌گونه تئاترها را دارند اما دروغ است. مسئولان نهادها و ارگان‌هایی بدون دعوت آمدند و نمایش مرا دیدند، فقط دعای خیر کردند و رفتند و هیچ‌گونه حمایتی در کار نبوده است. صادقانه بگویم که آن‌ها به گفته‌هایشان در مصاحبه‌ها عمل نمی‌کنند. در واقع من انتظاری ندارم که اتفاقی بیفتد اما آن‌ها خیلی وقت‌ها داعیه این را دارند که نمایش باید به این سمت و سو برود تا ما بتوانیم حمایت کنیم و توجیهی برای کمک داشته باشیم. ما به آن سمت و سو می‌رویم و آن‌ها فقط با ما عکس یادگاری می‌گیرند. اما چرا من دوباره به سمت تئاتر دفاع مقدس می‌روم؟ زیرا فکر می‌کنم کاری که می‌کنم، درست است. من این کارها را برای این افراد انجام نمی‌دهم که حالا با کم‌توجهی آن‌ها آزرده شوم. برای من شهید محمد جهان‌آرا کسی است که اگر نبود، من هم آرامش فعلی در زندگی‌ام را نداشتم. بنابراین من شخصاً ادای دین و احترام می‌کنم و اگر کسی نمایش را دوست داشت، باعث افتخار من است و اگر کسی دوست نداشت، برایم اهمیتی ندارد زیرا قرار نیست من همیشه رضایت همه را جلب کنم.

وی در خاتمه عنوان کرد: من به عنوان یک تئاتری با افتخار این نمایش را به زبانی متفاوت‌تر از کارهای جنگی روی صحنه خواهم برد و کاری می‌کنم که با این ۲ تریلوژی که درباره جنگ نوشتم، پس از مرگم اگر کسی درصدد بررسی تاریخ تئاتر جنگی آمد، ناگزیر از رجوع به تریلوژی‌هایم باشد و این ادعا و افتخار من است

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.