«انگشت من از سوراخ سد کوچک‌تر است/ بیدار شوید/ سیل حتی/ این قصه را هم خواهد برد»*

شعری که مخاطب را به بیداری می‌خواند

به گزارش قدس آنلاین، «انگشت من از سوراخ سد کوچک‌تر است/ بیدار شوید/ سیل حتی/ این قصه را هم خواهد برد» * 

وقتی در متن خود از متنی دیگر یاد می‌کنیم (تلمیح) یا در متن خود تمام یا بخشی از متنی دیگر را می‌آوریم (پیش‌متن) و یا آن متن را با حفظ چارچوب اولیه‌اش چنان دگرگون ساخته و در متن خود حل می‌کنیم که گویا آن را بازنویسی نموده و مجدداً خلق کرده‌ایم (بینامتن)، در تمام این موارد در واقع عملی نشانه‌شناسانه انجام داده‌ایم. اگر نشانه را برقراری ارتباط بین دال و مدلول بدانیم، متن خلق‌شده توسط ما دالی است که به متنی دیگر به عنوان مدلول اشاره می‌کند و دلالت می‌نماید.

اشاره‌گری متن طبعاً به ایجاز در اثر هنری می‌انجامد؛ همان عنصری که به تشکل فشرده کلمات در شعر کوتاه کمک می‌کند.

شعر مراد افروز معین از طریق برقراری رابطه بینامتن با داستان «هانس برینکر» نوشته مری میپس‌داج، نویسنده آمریکایی، سروده شده است. در این افسانه که در هلند رخ می‌دهد، پسری کوچک به نام «پترس» (که در ایران به «پترس فداکار» معروف شده است) برای جلوگیری از خرابی سدی بزرگ، انگشت خود را در سوراخ آن فرو می‌برد و مانع ویرانی شهرش می‌شود.

در روایت معین از این افسانه، «پترس» نمی‌تواند فداکاری کند و کمک می‌طلبد. شاعر همچنین با متن، فاصله‌گذاری می‌کند و در عین حال به جای شعر خود، قصه کودک فداکار را در خطر سیل می‌بیند.

به این ترتیب ما با متنی روبه‌رو می‌شویم که از اطلاعاتمان از متنی دیگر به عنوان متن مادر حُسن استفاده را می‌برد تا به حداکثر ایجاز و فشردگی برسد؛ به شعری که مخاطب را به بیداری می‌خواند.

* «دو خط غبار موازی» / مراد افروز معین/ نشر «ماه باران» / ۱۳۹۶/ صفحه ۱۸.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.