۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۶
کد خبر: 550856

حکایت سرکشی و تسلیم

سیدمحمد سادات اخوی

نیازهای معمولی، ساده تأمین نمی‌شوند. هرچه نیازها بیشتر و جدی‌تر می‌شوند، جنگ با سختی های دنیا بیشتر می‌شود. یک سر طنابِ همه‌چیز، دست مشکل‌های دنیاست و سرِ دیگرِ آن (که باید دست ما باشد) ـ اغلب ـ گم‌شده و رهاشده است.

۱ـ سر رهای طناب

نیازهای معمولی، ساده تأمین نمی‌شوند. هرچه نیازها بیشتر و جدی‌تر می‌شوند، جنگ با سختی های دنیا بیشتر می‌شود. یک سر طنابِ همه‌چیز، دست مشکل‌های دنیاست و سرِ دیگرِ آن (که باید دست ما باشد) ـ اغلب ـ گم‌شده و رهاشده است.

۲ـ طناب وصله‌دار

پیشوایان گفته‌اند که آدم، با «رنج» متولد شده و با دشواری زندگی را پیش خواهد برد... و تأکید کرده‌اند که «راحتی»، مرام دنیا نیست... از همان آغاز، یادآوری کرده‌اند که بخواهیم و نخواهیم، باید برای رسیدن به خواسته‌ها- با خود و دیگرانِ دنیا- در «صلح» باشیم... وگرنه سرِ دیگر طناب، گاهی چنان محکم کشیده می شود که ما را به زمین می اندازد.

۳ ـ افق نرسیدن

طاقت آدم‌ها شبیه هم نیست. گاه کسی با ساده‌ترین دشواری نیز شکسته می‌َشود... و شاید دیگری با همان مشکل، تازه ورزیده شود!... تحمل و طاقت آدم‌ها به اندازة «عمق فلسفه» ای است که برای زندگی دارند... «هدف» آدم‌ها اندازة تحمل‌شان را تعیین می‌کند.

۴ ـ یکسره تا رسیدن

بزرگان تأکید کرده‌اند آدم‌هایی در روبروشدن با دشواری‌های دنیا طاقت می‌آورند که «افقی والاتر» داشته باشند... بزرگان می‌گویند آدمی، برجا و محکم می‌ماند که «باورمند» باشند... آن هم چنان باورمند که برای آن، همة نرسیدن‌ها را صبورانه بپذیرد.

۵ ـ راز صبوری

پیشوایان ما هنگام «نرسیدن» ‌ها و «از دست دادن» ها، «سکوت» و «شُکر» کرده‌اند. برای هنگام مصیبت و کاستی، دعاهایی گفته‌اند که خواندن‌شان هم دل آدم را آرام می‌کند. اگر مصیبت‌هایی را که به «انبیا» و «اولیا» ی الهی وارد شده، بازخوانی کنیم، گاه تصور می‌کنیم از جنس ما و زمین نبوده‌اند... و اگر «بزرگان» ما نبودند، باورمان نمی‌شد که «پیشوایان» نیز تنی از جنس آدمیزاد داشته‌اند... اما چنان جان‌شان را باورمند کرده‌اند که باورهایشان به «عاشقی» تبدیل شده است. «باورمندی عاشقانه»، راز صبوری مردان خداست.  

۶ ـ سراپا جان

بزرگان گفته‌اند که باورمندی، ناگهان و «مُرشد راه» به «عاشقی» تبدیل نمی‌شود. پابندی آدم‌ها به شریعت، «تمرینِ راهِ باورمندی» است... شریعت، «پایه‌های باور» را محکم می‌کند... تکرار اخلاق بزرگان در رویارویی با خشم‌ها و هجوم‌های آدم‌های دنیا هم «تراش پیکرة غرور» می‌شود... و مرشد و الگوی راه، کامل‌کنندة تکه‌های جداماندة ذهن و تجربة آدم‌هاست. مرشد کامل (که پیوند محکم با خدا و اهل بیت داشته باشد)، تن آدمی را صیقلی می‌کند... چنان که سراپا «جان» و تهی از ویژگی‌های پست تن‌ شود ... و بزرگان تأکید کرده‌اند آدمی که سراپا جان شود، به شرف «عاشقی» می‌رسد.

‌۷ ـ از دست می‌دهیم

بزرگان یادآوری کرده اند، اگر آدم‌ها «عاشق» خدا و اهل بیت نشوند، در فهم معادلة پیچیدة رنج‌ها و مصیبت‌ها و شکست‌های دنیا، گیج و سرخورده می‌شوند... و آدم سرخورده، «سرکش» می‌شود... و سرکشی، سبب «ناشُکر» ی می‌شود... و ناشکری، او را اسیر معادلة پیچیدة دیگر دنیا ـ محرومی از نعمت‌ کنونی و نعمت‌های آینده که در راه‌اند ـ می‌کند.

‌۸ ـ سپر یا سلاح؟

«زیارت» - هماره- یادآوری می‌کند که کسی از جنس ما... و پیش از ما... در میان همین مصیبت‌ها و کاستی‌ها زیسته... خُرد شده... اما چون «عاشق خداوند» بوده، «باور» کرده که کاری از کارهای خدا، از سر دشمنی با آدم‌ها نبوده ... و به جای برداشتن سلاح «سرکشی» در برابرِسرکشی دنیا... از «سِپَر» تسلیم و شکر استفاده کرده است. اگر همین نکته را بدانیم، راز آرامش پیشوایان و بزرگان را خواهیم دانست. / دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة ۹۳۳. از زیارت‌نامة «حضرت عبدالعظیم(ع) نوادة امام‌حسن(ع)»: ـ (... والتَّسلیم اِلَی‌اللهِ راضیاً به... غَیرَ مُنکِرٍ و لا مُستَکبر... و عَلی یقینِ ما اَتی به محمدٌ نَطلُبُ به وَجهَکَ یا سَیِّدی!...) با خشنودی و بی‌تکَبُّر، در برابر خواستة خداوند، تسلیمم... زیرا به آنچه پیامبر(ص) از سوی او آورده، مؤمن شده‌ام... و به شوق همان‌هاست که مشتاق دیدار بزرگواری مانند توام.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.