دیگر شهرمان شرجی نیست... تشنه و نفس زن و پُرغبار...صدای پا می آید. کودک و بزرگ سلام می دهند. شور و نوایی بپاست.

قدس آنلاین، گروه استان ها - رقیه توسلی: بر درگاهی خانه هایشان ایستاده اند، شمالی ها با کاسه های گلسرخی آب و استقبال... با هزاران هزار زمزمه یا علی بن موسی الرضا...

اینجا آسمان، سبز و زمین، سبز و قلب هایمان سبز شده است... هُرم تابستان، سایه عشق را تاج سر می گذارد و چشم براهی زانو می زند و شفا و کرامت را بر دیده می کشد...

شهر رنگ می گیرد... خادمان دلداده، بهار آورده اند... اینجا همه بی قرار و پُردَم اند... ایامِ خاطرخواهی ست... انگار زخم های پُرصلابت، سست و شکننده نشان می دهند... و روشنایی ها و نجات ها رقم می خورند...

از هر سو خنکای مهر و عشق می وزد... مازندران است اینجا... دیاری که سراسر السلام علیک یا شمس الشموس شده است... و کوچک و بزرگ پای ارادت شان، دوان اند و به حرمت نام هشتمین سلطان ایمان، جان می گیرند...

دیگر شهرمان، کوچکِ نقشه نیست... بزرگ و نورانی و پُرسلام شده ایم... اشک، میهمان نازنینِ سفره هایمان شده است... نمک و نبات متبرک... و شعله هایی که درخانه های این خطه را با احسان می کوبد...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.