۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰
کد خبر: 555715

آمده‌ام پی احسان و امداد شما آقاجان... که عاشقانه‌های مشهد، شفای لحظه هاست... کرامتی که پایِ دنیا می‌ریزید...

قدس آنلاین- آمده‌ام پی احسان و امداد شما آقاجان... که عاشقانه‌های مشهد، شفای لحظه هاست... کرامتی که پایِ دنیا می‌ریزید...

از مهر و عطوفت‌تان باخبرم. از غم‌هایی که هرروز پاک می‌کنید. این را که دنیایمان، نفس کم می‌آورد و دیوانه می‌شود بی شما.

ای مهربان عالم! تابستان و زمستان است در من... چشم هایم باران شده‌اند... دلم برای زینب‌ها و علی‌ها و فاطمه‌ها و رضوانه‌ها و محمدها، قرار می‌خواهد... طلب سایه‌ای که در پناهش دوباره کودک بشوند و بازیگوش... پُرهیاهو بدوند و دلشاد و پُر صدا و نوازندگانی کنند و به رسم خوشایند سن شان، قد بکشند...

یا امام رضا جان! دخیل پنجره فولادم... غمخوار دخترکان و پسرکان سرزمین‌ام... برای پدران شهید، حمد و سوره‌ای هدیه می‌کنم و آمده‌ام که برای قلبِ کوچک گل ها، شعف بخواهم... آمده‌ام آسوده بغض هایم را رها کنم...

طاقت اشک و دلتنگی ندارم... دیدن چشم براهی جانان‌ترین فرزندان ایران را... آخر تمام هستی‌ام ترکه می‌خورد و شکنجه می‌شوم از بابا گفتن‌های ناکام... درد می‌کشم از آغوشی که تمام می‌شود بر طفلی چندساله... مگر بچه‌ها چند ساعت انتظار را دوام می‌آورند...؟ چند ساعت بی آهنگ خش دار پدرانه، تب نمی‌کنند؟

برای لبخندِ دلبندانِ شهدا نذر کرده‌ام... برای آرامشِ چشم هایشان... برای سپیدبختی روزهایشان... که سبکبالی و عشق میراث و پیشه شان شود...

ای هشتمین شنونده رازها! برای حرف زدن و عرضِ دعا آمده‌ام. بی خواب‌ترین آدم این روزهایم. به عشق دچارم و وجودم از بُهت و حُزن کم سن و سال‌های دیارم، لبریز است و بریده بریده نفس می‌کشم با چشم‌هایی که جز «یا امام رضا مدد» نمی‌دانند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.