اصفهان- گروهی از خبرنگاران از زندان نسوان(زندان زنان) و کانون اصلاح و تربیت استان اصفهان بازدید کردند.

پشت این دیوارهای بلند «دلتنگی» و «حسرت» فریاد می کند

 قدس آنلاین، گروه استان ها- راضیه کشاورز: در جریان باز دید گروهی خبرنگاران از زندان زنان اصفهان، از مهدکودک، خوابگاه زنان باردار و شیرده، کارگاه‌های اشتغال و حرفه آموزی شامل خیاطی- میناکاری- گلدوزی- صنایع دستی- چوب و چرم، کلاس‌های قرآنی و فرهنگی و مرکز مشاوره و روان درمانی دیدن وهمچنین از کانون اصلاح و تربیت ویژه مجرمان نوجوان پسر زیر ۱۸ سال پسر  دیدن به عمل آمد.

بعد از عبور از محوطه و توجیه شدن توسط مسئولان که مبادا نام و چهره زندانیان فاش شود، همراه با «اسدالله گرجی زاده- مدیرکل زندان‌های استان اصفهان» ابتدا وارد مهد کودک زندان زنان شدیم، در اینجا نوزادان و کودکانی بازی می کردند که صورتشان مثل ماه می درخشید، هر کدام از ما را که می دیدند در چشمانشان آرزوی بودن در کنار مادرشان موج می زد.

خوشحالی من از این بابت بود که این کودکان نمی دانستند در چه فضایی هستند و چرا یک نیم روز از آغوش مادرانشان جدا هستند.

در این بازدید اشاره شد که  این کودکات از صبح تا ظهر در مهد کودک نگهداری می شوند و ساعت ۱۲ ظهر تا صبح فردا نزد مادران خود می مانند.

پس از آن به کارگاه هایی که زنان زندانی در آنها بسته به علاقمندی خود مشغول فعالیت شده بودند، سر زدیم.

وارد کارگاه خیاطی می‌شویم؛ کارگاهی که در پشت چرخ‌های آن، مادرانی می‌برند و می‌دوزند؛ نه برای همسر و فرزند که برای پر شدن اوقات فراغت و ندامت، به شکلی مفید!

«زن» نباید اینجا باشد. جای هیچ مادری هم اینجا نیست، اما چه می‌شود کرد؟ گاهی یک اشتباه، گاهی یک اتفاق آدم را می‌برد جایی که هیچ تعلقی به آنجا ندارد. حالا حکایت اینجاست؛ جایی که «حسرت» یک مادر برای دیدن فرزندش، تقریبا یک عادت شده است

آدم اینجا به تناقض می‌خورد؛ وقتی حصار اتفاقات و اشتباهات دورتادور «جنس لطیف» دیوار می‌کشند، حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند.

به سراغ یکی از مادرهای جوان می‌روم. چشمانش برق می‌زند، نه از شادی که از اشک.

وقتی از او می‌پرسم آیا فرزندی داری، می‌گوید: «یک دختر ۸ ساله دارم که تازه فهمیده مادرش در زندان است، خانواده‌ام می‌گویند از نظر روحی ضربه شدیدی به او وارد شده است.»

هنگام حرف زدن، رج‌های قالی را آنچنان محکم گره می‌زند که گویی با زدن هر گره، بغض‌های خود را پنهان می‌کند.

نقش دار قالی‌اش گل‌های رنگارنگی است که در هر رج آن، «امید به آزادی» نهفته است.

او ادامه می دهد: «چند روزی هست که به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده ام، به خدا من اهل این کارها نبودم اما شوهرم تقصیر ها را گردن من انداخت و رفت...»

وقتی از او می‌پرسم از امکانات موجود در زندان راضی هستی، با بی‌تفاوتی می‌گوید: «جایی که در آن هستم اهمیتی ندارد. مهم این است که حالم چطور است. با اینکه در باتلاق بدبختی و التهاب دست و پا می‌زنم اما خوشحالم که خداوند دختری به من داده که به خاطرش روزگارم را راحت تر می‌گذرانم.»

دختر دیگری که ۱۸ سال دارد و در کارگاه چرم دوزی مشغول کار است، داوطلبانه شروع به صحبت می‌کند و می گوید: «۱۵ ساله بودم که پسر عمه ام را کُشتم، چون شیشه کشیده بودم نفهمیدم و وقتی به خود آمدم که دیگر خیلی دیر شده بود».

او از یک آرزوی کوچک می‌گوید: «به نظرم هیچ چیز خوشمزه‌تر از نان سنگک و خورش دستپخت مادر نیست.»

کمی آن طرف‌تر، زنی ۴۷ ساله پشت میز چرخ خیاطی نشسته است؛ وقتی به سراغش می‌روم، قامت خم شده‌اش را راست می‌کند و لبخند مهربانی مثل لبخند مادربزرگ‌ها روی صورتش می‌نشیند. با خوشرویی می‌گوید: مادر همیشه باید برای فرزندانش سنگ تمام بگذارد اما من به دلیل مشکلات زیادی که در زندگی‌ام داشتم نتوانستم برای تربیت فرزندم سنگ تمام بگذارم.

او ادعا می‌کند: پسرم را به دلیل حمل مواد مخدر دستگیر کردند اما به دلیل اینکه به تازگی از زندان رهایی یافته بود، جرمش را من گردن گرفتم. الان دو سال است که از محکومیتم می‌گذرد.

نمی‌دانیم راست می‌گوید یا نه. کلا اینجا مهم نیست کسی راست می‌گوید یا نه، چون فرقی در اصل ماجرا نمی‌کند.

کنار یکی دیگر از زندانیان که هنگام میناکاری زیر لب ذکری می‌خواند، می‌روم. به او سلام می‌کنم. سلامم را با تکان دادن سر جواب می‌دهد.

ذکرش که تمام می‌شود، می‌گوید: برای سلامتی پسر ۱۷ ساله‌ام روزانه آیت‌الکرسی می‌خوانم.

او به دلیل مشارکت در سرقت وارد زندان شده و ۹ ماه از عمر خود را پشت این دیوارها سپری کرده است.

پس از بازدید از این کارگاهها مدیرکل زندان‌های استان اصفهان در جمع خبرنگاران اعلام کرد: در زندان زنان ۲۸۰ نفز زندانی زن هستند که جرم اکثر آنها مواد مخدر یا سرقت است.

اسدالله گرجی زاده تصریح می کند: زنان زندانی بیش از ۹۵ درصد امورز مربوط به زندان را خودشان انجام می دهند و تعدادی از آنها که در کارگاههای زندان مشغول فعالیت هستند، ماهیانه حقوق هم دریافت می کنند.

بعد از آن سری هم به کانون اصلاح و تربیت که به گفته مدیر کل زندان های استان اصفهان ۸۰ نفر از افراد زیر ۱۸ سال در این مکان نگهداری می شوند، زدیم.

کانون اصلاح و تربیت مرکزی است جهت نگهداری، اصلاح و تربیت و تهذیب اطفال غیربالغ و بزهکار یا بزهکارانی که کمتر از ۱۸ سال تمام سن داشته باشند

در کانون اصلاح و تربیت زندانیان نوجوان دوره های آموزشی حفظ قرآن، صنایع دستی و موسیقی سنتی می دیدند به طوری که آماده اجرا در مراسم ها بودند

تحمل دیدن نوجوانانی که در ابتدای راه زندگی اشتباهی را مرتکب شده و گرفتار میله های زندان شده بودند را نداشتم، فضا بسیار سنگین بود و تاب دیدن این زندانیان کاری سخت و دشوار!

یکی از همین زندانیان حالا حافظ کل قرآن کریم شده است.

نوجوانان در کانون نباید به دست فراموشی سپرده شوند چرا که بزهکاری آنها تنها ناشی از عوامل فردی نبوده بلکه جامعه و تک تک افراد در قبال آنها مسؤولیت دارند، مؤید این مطلب گفته یکی از دانشمندان «تا جامعه هست جرم هم هست» می باشد.

کم کم بازدید ما به نقطه پایان رسیده بود؛ زندان نسوان و کانون اصلاح و تربیت با اقدامات و رسیدگی های خوبی که اداره کل زندان های استان اصفهان انجام داده بود، شرایط بسیار خوبی داشت، محیطی پاکیزه و توأم با آرامش اما همه ما آرزو می کردیم هیچ فردی دچار خطا و اشتباه نشود و مسیر زندگی شان به این مکان نچرخد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.