پس از شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و یاران و شیعیان واقعی ایشان که حمایت از امام خود را در سخت‌ترین شرایط رها نکردند و اطاعت از ولی خویش را بر رفاه و آسایش دنیا ترجیح دادند؛ از بعد سیاسی شرایط برای شیعیان بشدت سخت بود.

قدس آنلاین- پس از شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و یاران و شیعیان واقعی ایشان که حمایت از امام خود را در سخت‌ترین شرایط رها نکردند و اطاعت از ولی خویش را بر رفاه و آسایش دنیا ترجیح دادند؛ از بعد سیاسی شرایط برای شیعیان بشدت سخت بود.

 مراقبت‌های سیاسی برای جلوگیری از هرگونه قیام مجدد و رویارویی با حکومت اعمال می‌شد. هرچند برخی از گروه‌های شیعه که خود را در واقعه عاشورا مقصر می‌دانستند، در صدد جبران کوتاهی خود برآمدند و دست به مبارزه‌ای مسلحانه با عوامل حکومت اموی زدند؛ اما امامان شیعی شرایط را برای قیام مجدد مساعد نمی‌دانستند و با توجه به قساوت و شدت قدرت طلبی ودنیاخواهی حاکمان، اقدام مجدد در این زمینه را به ضرر شیعیان می‌دیدند. تغییر تدابیر سیاسی و اتخاذ تصمیم هایی که در عین حفظ اسلام بتواند حقوق مسلمانان و شیعیان را نیز احیا کند، از زمان امام سجاد(علیه‌السلام) آغاز شد و ایشان ابزار دعا و مناجات را برای طرح عمیق‌ترین مباحث اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و فردی برگزیدند. پس از ایشان، سیره عملی همه امامان ضمن نیم نگاهی به ایجاد شرایط مساعد برای قیام و فراهم شدن امکان مبارزه عملی بیش از پیش، بر جهاد فرهنگی و فکری متمرکز بود و این رویه از زمان امام پنجم شیعیان بشدت دنبال می‌شد. در دوره امامت امام محمدباقر(علیه‌السلام) فضای جامعه اسلامی به تلاش‌های بیشتری برای اصلاح نیاز داشت، زیرا بحران‌های جدیدی نیز گریبانگیر شیعیان شده بود. در این دوره خودرأیی برخی شیعیان و ایجاد تشکیک در مسئله جانشینی و امامت پس از امام سجاد(علیه‌السلام) توسط گروه‌های مختلفی مطرح گردید که بزرگ‌ترین و پایدارترین آن‌ها زیدیه بود که با انشعاب خود اتحاد شیعی را مورد تهدید قرار دادند. زیدیان بر این باور بودند که پس از امام سجاد(علیه‌السلام) زید، فرزند ایشان امام است، زیرا ائمه شیعه کسانی هستند که دست به قیام بزنند و شمشیر به دست گرفته و می‌جنگند. این فرقه به تلاش‌های فرهنگی که امام محمدباقر(علیه‌السلام) دنبال می‌کردند اعتقادی نداشتند و تقیه را نیز که بخصوص از این زمان یکی از حیاتی‌ترین اصول اعتقادی شیعه بود رد می‌کردند. افزون بر زیدیه، فرق دیگری نیز در این زمان ظهور کردند که اگرچه به اندازه زیدیه دوام نیاوردند، اما آنان نیز تا مدتی با ایجاد تشکیک در باورهای دینی مسلمانان، تمرکز امام محمدباقر(علیه‌السلام) را از برنامه‌های اصلی خود دچار اخلال کردند، اگرچه این روشنگری‌ها خود بخش بزرگی از رسالت علمی امام پنجم شیعیان بوده است. از جمله این مکاتب جبریه است که قایل به اجبار و عدم اختیار انسان بودند و با این باور مسئولیت خود را برای انجام هر کاری سلب می‌کردند و فعل انسان را به خواست و اراده خداوند نسبت می‌دادند؛ و دیگری «مجسمه» که برای خداوند قایل به جسمانیت و بر این باور بودند که بشر قادر به رویت خداست و با ایجاد حد جسمی برای خداوند در حقیقت دامنه قدرت الهی را محدود می‌کردند و «تفویضیه» که زندگی انسان را پوچ و بی هدف و آفرینش و هستی را بی برنامه و هیچ می‌دانستند و معتقد بودند، خداوند هیچ نقشی در زندگی بشر ندارد و انسان‌ها به حال خود رها شده‌اند. این مکاتب و فرقه‌هایی که در اعتقادات خود دچار انحراف بودند و دیگر مسلمانان را نیز به انحراف می‌کشاندند، با تلاش‌های فکری و فرهنگی امام محمدباقر(علیه‌السلام) مهار شدند. امام(علیه‌السلام) با آنان به مبارزه‌ای علمی برخاست و با تحلیل اعتقادات و باورهایشان کژاندیشی آنان را به خودشان ثابت کرد. عمق و گستردگی علم امام باقر(علیه‌السلام) در رویارویی با این جریانات، صحت روایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مورد ایشان را آشکار کرد که در این روایت جابربن عبدالله انصاری از صحابی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) که به دیدار امام محمدباقر(علیه‌السلام) مشرف شده است نقل می‌کند، در دوران جوانی روزی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای جابر! تو مردی از فرزندان مرا خواهی دید که هم نام من و شبیه من است و دانش را می‌شکافد. هر گاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان» از همین رو «باقرالعلوم» یکی از القاب معروف امام محمدباقر(علیه‌السلام) است.

امام محمدباقر(علیه‌السلام) از آنجا که در شرایط حفاظت شده و تحت نظری قرار داشتند و درعین حال باید وظیفه و رسالت خویش را در احیای سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که یکی از دلایل اصلی قیام امام حسین(علیه‌السلام) نیز بود انجام می‌دادند؛ در دو حوزه فرهنگی و اعتقادی برنامه خود را دنبال کردند. در این زمان امام(علیه‌السلام) شیعیان را به انجام تقیه سفارش می‌کردند تا در هر زمان که ضرورت ایجاب می‌کند، اعتقادات خود را پنهان کرده و جان شیعیان محفوظ بماند و بیشترین تلاش ایشان در جهت تربیت شاگردانی بود که مسلح به سلاح علم و قدرت تحلیل و تبیین برای مواجهه با اشکالات و مسائل مسلمین و نیز مبارزه‌ای علمی با عوامل فاسد حکومت اموی باشند و با توجه به فعالیت فرقه‌های متعدد در این زمان ضرورت تربیت شاگردان یکی از اهم برنامه‌های امام(علیه‌السلام) بود و ایشان شاگردان را ضمن تجهیز در مسائل فقهی در سایر علوم نیز پرورش می‌دادند تا توانایی مباحثه داشته باشند. گسترش مدارس علمی و حوزوی از سوی امام(علیه‌السلام) نیز موجب شد تربیت شاگردان به شکلی سازمان یافته و منسجم انجام شود و اهداف مورد نظر امام(علیه‌السلام) نیز تأمین گردد. یکی از مهم‌ترین نکاتی که در این حوزه‌ها دنبال می‌شد، حفظ روحیه شهادت طلبی و جهاد و نیز احیا و زنده نگه داشتن نام و یاد امام حسین(علیه‌السلام) و حوادث واقعه عاشورا و مصیبت‌های اهل بیت(علیهم‌السلام) بود. زیارت امام حسین(علیه‌السلام) نیز که با تلاش‌های امام محمدباقر و امام صادق(علیهماالسلام) محقق گردید، با همین هدف دنبال می‌شد. از جهت سیاسی نیز اگرچه حاکمان اموی همگی رویه معاویه را در پیش گرفته بودند، اما روی کارآمدن محمدبن عبدالعزیز که برخوردار از سیاست‌های نرم‌تری نسبت به شیعیان بود نیز به اجرایی شدن برنامه‌های باقرالعلوم(علیه‌السلام) کمک شایانی کرد.

 در این دوره، چند اقدام مهم صورت گرفت که برای بقای شیعیان اهمیت بسیاری دارد. لعن امام علی(علیه‌السلام) که معاویه آن را واجب کرده بود که در منابر و در خطبه‌ها جاری کنند برداشته شد و زمین‌های فدک نیز که ارثیه حضرت زهرا(علیهاسلام) بودند نیز به خاندان امامت بازگشت. مهم‌ترین مسئله‌ای که به فرصتی بزرگ برای امام محمدباقر(علیه‌السلام) و برنامه‌های سیاسی و فرهنگی ایشان بدل گردید، برداشتن ممنوعیت نوشتن احادیث بود. این ممنوعیت که حدود هفتادسال برقرار بود و در این مدت احادیث بسیاری از بین رفته بودند توسط عمربن عبدالعزیز که به دلیل عملکرد خوبش نسبت به شیعیان مورد تعریف امام محمدباقر(علیه‌السلام) نیز قرار گرفت، برداشته شد و این فرصت ایجاد شده را امام(علیه‌السلام) مغتنم شمردند تا ضمن شناساندن امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و سیره عملی ایشان در همسویی با سنت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، احکام واقعی اسلام و سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نیز در جامعه بحران زده و تحریف شده گسترش دهند. با توجه به اینکه امکان کتابت در این زمان در گستره خوبی فراهم شده بود، هر حدیثی که به صورت مکتوب یا شفاهی شنیده می‌شد، یا به دست می‌آمد، ثبت می‌گردید و میراث ماندگاری شد که بسیاری از آن‌ها در کتاب حدیثی شیعه از جمله اصول کافی و وسائل الشیعه نقل شده‌اند. عصر امام محمدباقر(علیه‌السلام) و فعالیت‌های علمی و فرهنگی ایشان سرآغاز دوره‌ای بود که با تلاش‌های امام صادق(علیه‌السلام) کامل شد و انتقال حکومت از امویان به عباسیان نیز شرایط سیاسی و محیطی خوبی برای تحقق این برنامه‌ها به وجود آورد؛ هرچند شیعیان تا همیشه به صورت تهدیدی جدی برای دستگاه‌های حکومتی دنیاطلب و ظالم باقی ماندند، اما اگر سیاست‌های فرهنگی که از این زمان آغاز شد و نتایج حاصل از آن نبود، امیدی نیز به بقای اعتقادات صحیح شیعی که حیات اسلام واقعی در آن جریان دارد نیز وجود نداشت و فعالیت فرقه‌های انحرافی و تلاش‌های سیاسی و نظامی حاکمان به زندگی شیعیان پایان می‌داد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.