۱۳ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۶:۵۶
کد خبر: 559110

ساری- یازده ساله لاغراندامی ست با مهربانی زیاد... مادرش از کتابخوانی و متانت و همکاری اش، بسیار راضی ست...

قدس آنلاین - گروه استان ها-رقیه توسلی: شازده کوچولووار حرف می زند و بین پسرکانی که به این سن و سال دیده ام، یک طورهایی استثناست.

«راستین» و «رسول»، یازده و یکساله ای اند که با پدرشان آمده اند اداره. محل کار مادرشان. خانم مدیرمان می گوید: راستین یک جورهایی مادر پاره وقت رسول است.

و من با این جمله، خوشحالی و دلسوزی ام درهم می شود و قلبم باز برای فرزندان بزرگتر یک خانواده می تپد. برای کودکانی که فی نفسه مسؤولند با وجود مادران شاغل.

با شور و شوق از مجموعه ای ۴۰ جلدی «مری پوپ» برایمان می گوید که در حال خواندش است. از بچه داریش. از دلهره ای که وقت نگهداری رسول دارد. از داستانک شیشه شیری که هی بچه پرت می کند و او هی برایش می شوید. از دفترها و کتاب هایی که پاره و پوره شان می کند برادرش. از دقیقه هایی که می شمارد تا مادر برگردد.

می شنوم و هر لحظه پیشروی در این قصه، برایم دردناک تر می شود. مگر یازده ساله ها در گروه سنی کودکان نیستند! مگر ترسناک نیست این همه انتظار و استرس برای فرزندی خردسال! مگر پسرها، مادر می شوند! مگر کودکی، باید مُفت مُفت از چنگ آدم دربرود! هر روز !

که گریه رسول، حواسِ راستین را از حرف زدن با ما پرت می کند و او در ثانیه، غیب می شود به سمت صدا... مبهوت این صحنه ام و مبهوت چراهای بی جواب...

که برمی گردم سرکار درحالیکه زمزمه می کنم: بهشتِ رسول، بی شک آغوش راستین نیست، اگرچه او بهترین پرستارِ عالم باشد!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.